غفلت سـقوط تا مـرز حیوانیت

غفلت غیر از فراموشی است؛ غافل کسی است که به سبب عدم یا کمی مراقبت و مواظبت نسبت به چیزی بسیار مهم، کاری را انجام می‌دهد که تبعات و پیامدهای جبران ناپذیری به دنبال دارد؛ مثلا کسی که در دنیا سرگرم زندگی دنیوی می‌شود و از خدا و آخرت غافل می‌شود، برای خویش دوزخ می‌خرد و از بهشت محروم می‌شود.با آنکه انسان پیش از نزول به عالم دنیا، با همه هستی خویش ربوبیت خدا را شهادت می‌دهد، اما پس از نزول به دنیا، چنان سرگرم دنیا می‌شود که از حقیقت وجودی‌اش یعنی ربوبیت خدا، غافل می‌شود و این‌گونه فلسفه و سبک زندگی غیر الهی را در پیش می‌گیرد که سعادت دنیوی و اخروی او را به مخاطره می‌اندازد.بنابراین، شناخت عوامل و بسترهای غفلت بسیار مهم است؛ زیرا اگر انسان بداند چه چیز یا چه چیزهایی او را گرفتار غفلت می‌کند، تلاش می‌کند تا از آن عوامل اجتناب کند.آگاهی و شناخت آثار گوناگون غفلت خود بیانگر این معنا خواهد بود که انسان چگونه با غفلت خویش می‌تواند زندگی بلکه ابدیت خود را تباه کند، لذا بخشی از آموزه‌های قرآن به بیان آثار غفلت به‌ویژه غفلت از خدا و آخرت اختصاص دارد.کسی که گرفتار غفلت می‌شود نه تنها شناختی درست از خویش و موقعیت خود در هستی و زندگی ندارد، بلکه در رفتار اخلاقی نیز سقوط می‌کند و رفتاری را در پیش می‌گیرد که آسیب جدی به خود و دیگران وارد می‌سازد.از نگاه قرآن برخی از آثار زیانبار غفلت عبارتند از: گمراهی و عدم پذیرش راه رشد و تعالی،شرک‌ورزی نسبت به خالقیت و ربوبیت خدا، غفلت از آخرت،ترک عبادت خدا و گرفتاری به عبادت غیر خدا، ارتداد، انکار آخرت، تردید در معاد و استبعاد آن، پیروی از هواهای نفسانی به جای عقل فطری و نقل وحیانی، ظلم به خود و دیگران، تکذیب رسالت پیامبران، ترک دستورهای الهی،گرایش به دنیا بلکه ترجیح دنیا به آخرت و زندگی ابدی در بهشت، انحطاط و سقوط انسان از انسانیت تا سطح حیوانیت بلکه نبات و جماد، مسخ شدن به حیواناتی چون خوک و بوزینه،نابودی با عذاب‌هایی چون زنده به گور شدن،تکبر و خودبرتربینی،فریفتگی و سرگرم شدن به زینت‌های دنیوی و اصالت بخشی به آن،خسران ابدی و از دست رفتن فرصت عمر، حسرت در قیامت به سبب از دست دادن فرصت عمر،تنگی معیشت در زندگی دنیوی،کوری در آخرت،گرفتاری در انواع گناه و اعمال زشت و ناروا، جرات بر گناه و کردارهای زشت و منکرات، مانع ایمان‌آوری،مانع بصیرت،مانع تأثیرپذیری از انذارهای الهی پیامبران، مانع رشد و رسیدن به کمال، محرومیت از شناخت و مهر شدن راه‌های شناختی و ادراکی، محرومیت از عنایت خدا،و نصحیت‌ناپذیری و عدم پذیرش خیرخواهی ناصحان و مانند آنها. غافلان چون از حق و حقیقت دور هستند نباید از آنان اطاعت کرد؛ زیرا آنان به جای آنکه تابع عقل فطری و نقل وحیانی باشند، تابع هواهای نفسانی هستند و در هر کاری افراط دارند و از اعتدال به دورند. غافلان در حال غفلت به عذابی ناگهانی در دنیا گرفتار می‌شوند؛ زیرا گوششان به هشدارها و انذارهای الهی بدهکار نیست و توجهی به انذار نسبت به عذاب ناگهانی سخت ندارند.غافلان نمی‌توانند هیچ عذر و بهانه‌ای برای غفلت خویش بیاورند؛ زیرا خدا در روز الست از آنان عهد و میثاق گرفته تا به گونه‌ای در دنیا زندگی کنند که از اصول غافل نشوند و زینت‌های دنیوی، آنان را از اصول باز ندارد و با اهتمام به آن اصول خود را از غفلت باز دارند.مهم‌ترین عامل غفلت انسان نسبت به حقایق هستی پیش رو، سرگرمی به زینت‌های دنیوی و بی‌توجهی به اهداف خلقت از جمله عبادت و عبودیت است. این سرگرم شدن به دلیل تأثیرپذیری از هواهای نفسانی از شهوت و غضب و وسوسه‌های شیطانی و فریبکاری و غرور اوست. بنابراین، می‌توان گفت که همه بسترها و زمینه‌های غفلت را باید جزو مصادیق این امور دانست.اموری چون سرگرمی به آرزوهای ناچیز، برخورداری از نعمت‌های دنیوی و عمر طولانی، عدم اندیشه‌ورزی، تزیین‌گری اعمال زشت توسط شیطان،دنیادوستی و سرگرم شدن به آن، سطحی‌نگری و ظاهربینی در زندگی دنیوی، فریبندگی ظواهر دنیوی،موقعیت برتر اقتصادی و اجتماعی، مهر شدن قوای ادراکی و مانند آنها از اموری است که انسان را از حقایق و اهداف اصلی خلقت غافل می‌کند و به جای عبادت خدای رب العالمین و تلاش برای سعادت اخروی، در دام عبادت شیاطین و بتان و سرگرم شدن به دنیا و زشتکاری‌ها می‌افتد. این‌گونه است که دنبال مال و ثروت و قدرت دنیوی می‌روند و برای آنان اصالت می‌یابد و به تجارت و خرید و فروش بدون در نظر گرفتن آخرت می‌پردازندو تکاثر و جمع ثروت و قدرت برای آنان اصالت می‌یابدبه قدرت و ثروت و امتیازات‌های اجتماعی تفاخر می‌ورزندو غرق انواع گناهان می‌شوندو به این نکته توجه ندارند که اگر وضعیت خوبی از نظر اقتصادی و سلامتی و مانند آنها دارند چیزی جز گرفتاری در سنت استدراج و امهال نیست. کسی که گرفتار غفلت از خدا می‌شود، خدا را از دلش می‌راند و یادی از خدا نمی‌کند؛ زیرا دنبال تجارت و دنیاگرایی و مانند آنها است.خلیل منصوری