دلداری با تسلیت و تعزیت

انسان موجودی عقلی – عاطفی با انواع احساسات متضاد است. نادیده گرفتن هر یک از آنها به معنای عدم تمامیت در رشد کمالی است؛ زیرا رشد کمالی زمانی تحقق می یابد که به همه ابعاد وجودی انسان پاسخ درخور و مناسبی داده شود. پس همان گونه که نادیده گرفتن یا سرکوب نیازهای جنسی در قالب ریاضت و رهبانیت نادرست است، هم چنین نادیده گرفتن عواطف و احساسات روحی و روانی نادرست و خطا است.عقلانیت انسان مقتضی این معنا است که به همه ابعاد وجودی پاسخی مناسب داده شود؛ از همین روست که عقلانیت فطری در نفس مستوی و معتدل و قلب سالم غیر مریض، مقتضی اموری چون محبت و کراهت است و عواطف و احساسات مثبت را نسبت به حق و مصادیق آن و عواطف منفی نسبت به باطل و مصادیق آن را بروز و ظهور می دهد.انسان موجودی فقیر و نیازمند است و هماره دنبال پاسخگویی به نیازهایی خویش از طریق اسبابی است که خدای غنی حمید برایش فراهم آورده است. یکی از نیازهای بسیار مهم و اساسی انسان، زیست اجتماعی است؛ زیرا «زوجیت» در انسان مقتضی آن است تا دست کم از طریق زوج و همسرش نیازهای گوناگون خویش را برطرف کند.(نجم، آیه 45؛ قیامت، آیه 39؛ روم، آیه 21) این بدان معناست که انسان هماره نیازمند عشق ورزی، مهرورزی، محبت، مودت و مانند آنها است و در شرایط بحران چون مصیبت ها دنبال دلداری و تسلیت است تا تسلای خاطر او باشد و پریشان حالی و پریشان خاطری او را بر طرف نماید و به آرامش و سکونت برساند.نیاز انسان، به دلداری است. از این رو، آموزه های معرفتی و دستوری دراین باره بیان کرده است. بنابراین، از نظر قرآن، بایسته و شایسته است تا اشخاص هم نوع با دلداری به مصبیت زده داغدار موجبات تسلای خاطرش را فراهم آورده و با بیان کلمات یا رفتارهایی در قالب تسکین درد و مصیبت، مصیبت زده پریشان خاطر را به سکونت و آرامش روحی و روانی برسانند.بر اساس گزارش های قرآنی، خدا خود در مواردی در مقام دلداری بر آمده و با کلمات و تصرفاتی هم چون «لاتحزن» «لاتخف»،«لاتوجل»، «لاتبتئس»،«لاتخافی و لاتحزنی» و مانند آنها به دلداری پیامبران و مومنان پرداخته است. به نظر می رسد که بشارت هایی به مصبیت زدگان هم چون بشارت به بهشت به سبب صبر در مصیبت، یا بشارت به عدم خوف و حزن در آینده، یا بشارت به برطرف شدن مصیبت و تبدیل عسر به یسر و مانند آنها همگی در قاب تسلای خاطر مومنان و مصیبت زدگان معنا و مفهوم درست می یابد.اهمیت و ارزش دلداری و تسلای خاطر مصیبت زده و پریشان خاطر و تسکین دل او، کاری بسیار مهم و ارزشی است؛ زیرا زمینه عبور به سلامت از بحران مصیبت و پریشان حالی و پریشان خاطری را فراهم می آورد و به شخص کمک می کند تا گام های مطمئن تری بردارد و گرفتار «یاس» و نومیدی نشود و به گوشه تنهایی و عزلت نخزد و دام پیدا و نهان افسون و افسوس او را به خود مپیچاند؛ زیرا از نظر قرآن، دلداری و تسلای خاطر پریشان حال و پریشان خاطر موجب می شود تا حزن و اندوه نسبت به از دست رفته ها برطرف شود و نسبت به آینده ترس و نگرانی زدوده گردد و شخص به اطمینان و سکون و آرامش دست یابد و بتواند به دور از هر گونه رفتار غیر متعادل در تعادل و استوا و سلامت با مشکل مواجه شده و از بحران بگذرد.خدا به صراحت بارها در همین آیات پیش گفته نشان می دهد که چگونه با تسلای الهی پیامبران و مومنان از جمله مادر موسی(ع) از بحران مصیبت به سلامت عبور کرده و ترس نسبت به آینده امری از دل پیامبرانی چون حضرت ابراهیم(ع) بیرون رفت و برطرف شد.به نظر می رسد که برای دلداری دو کارکرد اصلی است که شامل برطرف و رفع حزن نسبت به از دست رفته ها، و رفع ترس و خوف از آینده و از دست رفتن در آینده است. بنابراین، وقتی کسی را دلداری می دهیم به او وعده می دهیم که اندوه و حزن گذشته برطرف می شود و در آینده نیز نمی بایست ترسی برای از دست دادن چیزی داشته باشد؛ زیرا وعده الهی بر این است که مثلا صابران از پاداشی چنین برخوردار باشند که حزن و خوفی برای آنان نیست.بر اساس آن چه بیان شده دانسته می شود که دلداری اختصاص به مردم عادی و معمولی ندارد که به نظر می رسد سست عنصر و سست ایمان و مانند آنها باشند؛ بلکه همگان نیازمند تسلای خاطر هستند تا به آرامش و سکون و اطمینان برسند و تعادل خویش را در بحران های فعلی یا آتی و احتمالی به دست آورند.بر اساس گزارش های قرآنی همان گونه که مادر موسی(ع) به عنوان یک انسان معمولی نیازمند تسلای خاطر است تا دل قوی دارد و اسرار نهان فاش نکند؛ زیرا فرزند را به دریای نیل سپرده است، هم چنین پیامبران اولوالعزمی چون حضرت ابراهیم(ع) نیز نیازمند دلداری و تسلای خاطر است تا بتواند از شرایط سخت موجود به سلامت عبور کند؛ زیرا وقتی آن حضرت(ع) در هنگام پذیرایی جوانانی برومند در می یابد که آنان دست به غذای مهمانی فراهم آمده نمی زنند، احساس خطر از سوی ایشان می کند؛ اما همین جوانان برومند که فرشتگان الهی هستند با دلداری او موجبات تسلای خاطرش را فراهم می آورند و به او بشارت فرزندی به اعجاز الهی در پیری می دهند.هم چنین گزارش های قرآنی بر آن است که وقتی ابوبکر در غار ترسان شد که راز نهانگاه آنان فاش می شود و آنان دستگیر می گردند، پیامبر(ص) با دلداری او تلاش می کند تا آرامش رفته را به دل او بازگرداند و تعادل روحی و روانی و رفتاری او را موجب شود؛ زیرا اگر چنین نمی کرد، با عدم تعادل روحی و روانی و رفتاری ابوبکر ممکن بود که مخفیگاه آنان لو برود و حقیقت مکان آنان بر دشمنان آشکار شود.در حقیقت این غار یار پیامبر(ص) نزدیک بود با رفتاری برخاسته از ترس، موجبات دستگیری پیامبر(ص) شود، اما پیامبر(ص) با دلداری او بستر ترس و اندوه را از دل او زدود.البته خدا گزارش می کند که حضرت موسی(ع) نسبت به امت خویش نیز این گونه عمل کرد وقتی که دید که امت هنگامه محاصره از سوی فرعونیان در کناره دریا راه گریزی ندارند و ممکن است دستگیر و شکنجه و کشته شوند؛ زیرا آن حضرت(ع) با بیان این که خدا با من است و مرا هدایت می کند، از معیت قیومی و امدادی خدا سخن به میان می آورد تا تسلای خاطر امت باشد. در جایی دیگر، آن حضرت(ع) به خانواده خویش در شرایط سخت مسافرت در صحرای سینا به سوی مصر، دلداری می دهد که با آوردن آتشی یا نشانی از سرگردانی نجات و رهایی می یابند.همگی نیاز به دلداری دارند، پس همان گونه که پیامبران امت خویش را دلداری می دهند، خدا نیز پیامبرانش را دلداری می دهد تا خاطر پریشان نباشند؛ چنان که خدا نسبت به نگرانی حضرت موسی(ع) درباره تقدیر عذاب بر یهود ایشان را دلداری می دهدو حتی به سبب پاسخ منفی موسی در تقاضای رویت، او را دلداری می دهد و به او می گوید اگر رویت برایت ممکن نشد، ولی خدا نعمت هایی به تو ارزانی داشته که به دیگران نداده است.هم چنین خدا به آن حضرت(ع) دلداری می دهد که از کیفر و طغیانگری فرعون نترسد؛ زیرا خدا در معیت او است و همه اعمالش را می بیند و می شنود و هرگاه نیاز باشد دخالت می کند. پس خدا برای رفع دلهره و ترس موسی(ع) به او دلداری می دهد تا خاطر جمع شود.وقتی حضرت موسی(ع) نسبت به پیروزی و غلبه بر ساحران آگاه و عالم شد، ترس و خوف ایشان رفع شد. ایشان در موارد دیگری نیز مورد تسلا و دلداری خدا قرار گرفت که شامل هنگام عبور از دریا، تکذیب فرعونیان، کشته شدن به دست فرعون و مانند آن می شود.البته حضرت شعیب(ع) نیز به حضرت موسی(ع) دلداری می دهد که از خطر کشته شدن به دست فرعون رسته است و نمی بایست ترس و خوفی داشته باشد.هم چنین بر اساس گزارش های قرآنی، وقتی بینامین برادر کوچک حضرت یوسف(ع) بر ایشان وارد می شود، به او تسلای خاطر می دهد که من همان یوسف(ع) هستم و نمی بایست دل نگران و اندوهگین باشد.چنان که گفته شد خدا به پیامبران دلداری و تسلا می دهد. این تسلای خاطر پیامبران، برای تسلای خاطر مومنان نیز است؛ زیرا استمرار آن در امت ظاهر می شود. البته خدا به مومنان نیز دلداری می دهد. از مواردی که خدا در قرآن به این امر اشاره می دهد می توان به مواردی چون دلداری نسبت به نیک عاقبتی مومنان و بدعاقبتی کافران، برتری در قیامت و لزوم مقاومت در آنان در برابر استهزای کافران، تاثیر مشابه جنگ بر مشرکان و دشمنان مشابه تلفات و تاثیر بر مومنان،حیات جاودانه شهیدان و پاداش های اخروی آنان، بشارت به پاداش بزرگ در برابر صبر در سختی ها و مشکلات و مصیبت ها، بیان سخت جان کندن دشمنان و کافران و مانند آنها اشاره کرد.هم چنین خدا به مومنان درباره این که برخی از مسلمانان با کافران هم سویی دارند و از جهاد تخلف می کنند، دلداری می دهد که این ابتلا و فتنه الهی موجب می شود تا انسان های طیب از خبیث بازشناخته شوند و منافقان رسوا گردند.، اصولا یکی از روش های تسلای خاطر مومنان این است که مشکلات دشمنان نیز بیان شود و در کنار آن یادآوری شود که این تشابه تنها در دنیا است، اما مومنان در آخرت از پاداش های بزرگ بهره مند می شوند که کافران و متخلفان از آن بهره مند نمی شوند. البته از نظر قرآن، در همین دنیا نیز برای مومنان، فتح و پیروزی رقم خواهد خورد و در نهایت این صالحان هستند که حکومت جهانی را به دست می گیرند.خدا گاه مواردی خاص را مطرح می کند تا به مومنان دلداری دهد. از جمله دلداری نسبت به پیروزی بر کافران مکه، پیروزی روم مسیحی بر مشرکان ایرانی در عهد ساسانی، قدرت یابی ایرانیان مسلمان و دعوت اعراب به اسلام با کشتن یا تسلیم آنان در آخر زمان،عزت یابی مومنان و ذلت منافقان در دنیا و آخرت و مانند آنها اشاره کرد.هم چنین از نظر قرآن ، دعا و صلوات پیامبر(ص) بر مومنان صدقه دهنده و زکات دهنده موجب تسلای خاطر آنان است.به هر حال، از نظر قرآن، دلداری و تسلای دیگران امری ضروری و لازم است تا انسان در شرایط سخت و مصیبت و بحرانی بتواند با دلی آرام رفتاری مناسب داشته باشد و از بحران روحی و روانی خارج شود. تسلای دیگران در مصیبت با تعزیت و تسلیت می تواند صبر را در افراد ایجاد یا افزایش دهد و آنان را با بشارت به رفع و برطرف شدن گرفتاری و سختی ها امیدوار سازد. خلیل منصوری