گفتار سودمند                     

قرآن از حقوق انسان ها می گوید:حقوق انسان ها همیشه یکی از مهم ترین مباحث علوم انسانی بوده است اما اسلام حقوق انسان ها را در قالب حق الناس مطرح می کند که نمود اصلی آن و بیان کلی قواعد این حقوق در قرآن آمده است. بنابر این برای شناخت بهتر حق الناس، بهتر است آیات مرتبط را بررسی کنیم.حق در اصطلاح به معنای مفهومی است که در برابر تکلیف واقع می شود حق در این معنا چیزی است که به نفع فرد و به عهده دیگران است و تکلیف آن چیزی است که بر عهده فرد و به نفع دیگران است .از سویی چنین حقی که در مقابل تکلیف به کار می رود به سه بخش کلی حق الله، حق النفس و حق الناس تقسیم می شود. حق الناس یا همان حقوق مردم که همگان موظف به مراعات آن در قبال دیگران اند، دارای گونه ها و مصادیق مختلفی است که همه آن ها در اسلام از اهمیت بسیاری بالایی برخوردار است. از نظر اسلام جان و مال و آبروی مسلمان حرمت دارد و هیچ کس حق ندارد به ناحق آنها را مورد تعرض و تجاوز قرار دهد.1. تشریع حق قصاص در برابر ضرر جانی:از ابتدایی ترین و مهم ترین حقوق در بن جوامع انسانی حق برخورداری از امنیت جانی و محترم شمردن جان انسان ها است و خداوند متعال با تشریع حق قصاص یا به تعبیری حق مقاله به مثل، تضمینی اساسی برای رعایت این حق مهم انسان ها از سوی افراد دیگر در جامعه قرار داده است.2. نهی از اکل مال به باطل "از جمله مصادیق حق الناس حقوق مالی افراد است.ای اهل ایمان! اموال یکدیگر را در میان خود به باطل [و از راه حرام و نامشروع] مخورید، مگر آنکه تجارتی از روی خشنودی و رضایت میان خودتان انجام گرفته باشد.» نسا 29یکی از حقوقی که رعایت آن بر انسان مسلمان واجب است حق خویشاوندان است. اسلام بر جویا شدن از احوال خویشاوندان و رسیدگی به امور و حل مشکلات آن ها تاکید فراوانی نموده است.3. امر به ادای حقوق مالی افراد مختلف :مطابق آیه 26 سوره نسا یکی از حقوقی که رعایت آن بر انسان مسلمان واجب است حق خویشاوندان است. اسلام بر جویا شدن از احوال خویشاوندان و رسیدگی به امور و حل مشکلات آن ها تاکید فراوانی نموده است. 4. امر به ادای امانات:رعایت امانت و پرهیز از خیانت در آن یکی از راه های رعایت حقوق مردم و حفظ آن است چراکه خیانت در امانت موجب تضییع حقوق مردم می شود؛ از این رو اسلام بر رعایت امانتداری بسیار تاکید کرده است. 5.نهی از هتک حرمت افراد:همانطور که اشاره شد علاوه بر جان و مال انسان حقوق دیگر او از جمله عرض و آبروی او نیز محترم است و اسلام ریختن آبروی انسان ها و به خصوص مومنین را گناهی بسیار بزرگ شمرده و از آن نهی کرده است.پس از ایمان به خدا نام فسق (بر مؤمن نهادن) بسیار زشت است و هر که توبه نکند چنین کسان بسیار ظالم و ستمکارند   نویسنده : علیرضا پیوگانی

4 عامل که برکت را از خانه می‌برد:آیات 63 تا 68 سوره فرقان به بیان صفات عباد الرحمن همچون تواضع، رفتار آنها در برابر جاهلان، عبادت و انفاق پرداخته است . موضوع بحث عبادالرحمن از روایتی در جلد سوم اصول کافی گرفته شده است: روزی همام نزد امام علی علیه السلام آمد و از او در مورد صفات مؤمنان پرسید و امام شروع به برشمردن این صفات کردند; تا اینکه همام روح از بدنش خارج شد و جان سپرد. عباد جمع «عبد» به معنی بندگان است و به مناسبت اضافه آن به «رحمان »، مقصود از آن عبدالله می باشد; چنانچه می دانیم همه انسانها بندگان خدایند. اکنون با لحاظ این مطلب، پرسشی پیش می آید که چگونه از یک سو همه انسانها، بلکه تمامی موجودات بندگان خدا هستند و از دیگر سو، به مقتضای آیات محل بحث، بندگان خدا واجد نشانه های خاص و مزایا و مشخصات ویژه ای می باشند؟ در پاسخ به این پرسش می گوییم: عبودیت به معنی تذلل به دو گونه است: 1- قهری و طبیعی 2- ارادی و اختیاری :اصطلاح عبد به این معناست که همه موجودات بطور قهری متواضعند; ولی نوع دیگری از عبودیت و فرمانبرداری اضطراری نیست; بلکه اختیاری و ارادی است و ویژه گروه و جمعیت مخصوصی است و آیات محل بحث، ناظر به حال آنان می باشد. گروهی معتقدند که راه رفتن در زمین کنایه از زندگی و معاشرت آنان با مردم است. مؤمنان علاوه بر خدا در برابر مردم نیز متواضعند. و با رفق و لینت با مردم رفتار می‌کنند«بندگان خاص خداوند رحمان، آنها هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند.» نخستین توصیفی که از عبادالرحمن شده است، نفی کبر و غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن او آشکار است; زیرا ملکات اخلاقی، همیشه خود را در لابلای اعمال و حرکات انسان نشان می دهند تا آنجا که از چگونگی راه رفتن انسان می توان، با دقت و موشکافی به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پی برد. آری این مؤمنان، بنده خداوند رحمان هستند، و نخستین نشانه بندگی همان تواضع است. اگر انسان کمترین شناختی از خود و جهان هستی داشته باشد، می داند در برابر این عالم بزرگ چه اندازه کوچک است و دیگر جایی برای فخر فروشی خود نمی بیند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «تواضع و فروتنی اساس هرگونه شرافت عظیم و مرتبه بلندی است. و اگر تواضع، زبان و لغتی داشت هر آینه، به ما از حقایق پوشیده و اسرار نهان و نتایجش، خبر می داد. تواضع باید برای خدا و در راه خدا باشد، وگرنه مکر و تکبر است; اگر چه بصورت تواضع باشد. و چون تواضع برای خدا باشد; خداوند متعال او را عزت و بزرگی داده و شرافت بر دیگران پیدا می کند.» دومین صفت عبادالرحمان که در آیه 63 از سوره فرقان برای عبادالرحمن ذکر شده این است که چون از جاهلان حرکات درشتی مشاهده می کنند و یا سخنانی زشت و ناشی از جهل می شنوند، پاسخی سالم می دهند و به سخنی سالم و خالی از لغو و گناه جواب می گویند: بدین معنی که بندگان رحمان، جهل جاهلان را با جهل، پاسخ نمی دهند، زبان خود را به حرف های زشت و ناپسند نمی آلایند و در پاسخ جاهلان مرتکب گناه نمی شوند.از دیگر صفات عبادالرحمن و بندگان خالص خداوند، شب زنده داری و عبادت در شب است که در اسلام روی آن تاکید فراوانی شده است; زیرا دو خصوصیت و امتیاز دارد: 1- زحمت و رنج عبادت در شب به مراتب بیشتر از زحمت و رنج عبادت در روز است و قهرا هرچه زحمت و سختی عملی افزون تر باشد، ارزش و اعتبار آن نیز بیشتر خواهد بود همچنان که رسول خدا فرمود: افضل العبادات احمزها; «برترین عبادات تلخ ترین و دشوارترین آنهاست.» 2- عبادت در شب از ریا و خودنمایی دورتر است; زیرا انسان به هنگام شب در خلوت و تنهایی و دور از دیگران بسر می برد و بی شک هرچه جنبه اخلاص انسان بیشتر باشد و هر اندازه عبادت او از ریا دورتر باشد و در دل شب ظلمانی به عبادت و نماز بپردازد، ارزش عملش بیشتر خواهد بود. «آنها کسانی هستند که می گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما برطرف گردان که عذابش سخت و با دوام است.» «آنها کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف می کنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو حد اعتدالی دارند.» موضوع اصلی انفاق، اعتدال در آن است. کلمه انفاق به معنای بذل مال و صرف آن در رفع حوایج خویشتن یا دیگران است. کلمه اسراف به معنای تجاوز از حدی است که رعایت آن سزاوار است، از جمله صفات عبادالرحمن که در شصت و هشتمین آیه سوره فرقان ذکر شده این است که آنها بیشتر از یک معبود ندارند و آن هم ذات لایزال خداوند است، آنان در کنار پروردگار ما معبود دیگری نمی جویند و عبادت نمی کنند. از جمله صفات عبادالرحمن پرهیز از زناکاری است. امام علی علیه السلام می فرماید: «غیرتدار و جوانمرد هرگز زنا نکند چون نمی پسندد با اهلش زنا کنند. غیرت و جوانمردیش اجازه نمی دهد که با زنی که به او حرام است، همبستر شود.» قابل توجه است که خداوند، پس از قتل نفس، موضوع زنا را ذکر کرده این دو مطلب را در کنار هم آورده است. نتیجه این می شود که عبادالرحمن نه انسان کشی می کنند نه زنا، و از این دو عمل ناروا برکنارند. اکنون باید دید چه مناسبتی بین قتل نفس و زنا می باشد؟ می توان گفت بدان جهت است که قتل، نابود کردن شخص انسان و زنا نابود کردن شخصیت انسان است. رسول خداصلی الله علیه وآله فرموده اند که چهار چیز است که یکی از آنها داخل خانه ای نمی شود مگر آنکه آن را خراب کند و برکت از آنجا برگیرد: خیانت در امانت، دزدی، شرب خمر و زنا و همچنین فرمودند: ننالید زمین هرگز جز از چند چیز: 1- خون حرام 2- آب غسل زنا که بر زمین ریخت و.... نویسنده : زهرا اجلال گودرزی

چرا اکثر مردم گمراه هستند؟: نبی مکرم اسلام (ص) در سفارشی به ابوذر می‌فرمایند: همه مردم در دین‌شان احمق، اما در دنیای خود عاقل هستند. واقعا حدیث زیبایی است؛ به یکی می‌گویند: غیبت نکن گناه است٬ اصلا ناراحت نمی‌شود و با تبسمی رد می‌شود، چون مربوط به آخرت است؛ ولی همین فرد اگر گوشه چشمش زرد شود، کسی بگوید: تومور مغزی داری، از ترس و دلهره شب و روز به فکر رفته و سراغ طبابت می‌رود. مثال: کسی به ما می‌گوید: می‌خواهم تجارت کنم و در آینده‌ای نزدیک، آهن گران خواهد شد، مبلغی به من بده آهن بخرم. ما به این راحتی به او اعتماد نمی‌کنیم و پول به او نمی‌دهیم، چون تحمل ضرر دنیا برای ما سخت است. حتی اگر او درست‌کار باشد، ما تحقیق می‌کنیم که آیا او باهوش است؟ آیا در زمینه خرید و فروش آهن‌آلات تجربه دارد؟ بعد از طی این مراحل و پرداخت پول، از او ضمانت می‌گیریم. اما در موضوع آخرت‌مان کاملا برعکس است، هر کسی چیزی بگوید، بدون این که تحقیقی کنیم، تا بدانیم گوینده هوش دارد؟ اهل حدیث و قرآن و دین است؟ آیا هدف‌اش از گفتن این موضوع گول زدن من و کسب دنیا برای خودش نیست؟

ضرر آخرت مانند ضرر مالی دنیا نیست. اول: کسی بخاطر ضرر مالی در آن دنیا سوال جواب نمی‌شود. دوم: ضرر آخرت قابل جبران نیست و مهم است. و بدتر از همه وقتی می‌بینیم همه مردم یک کار هر چند ظاهراً دینی را انجام می‌دهند، ما هم سریع انجام می‌دهیم، و بدون تحقیق و تأملی پیرو اکثریت می‌شویم. اگر قرار بود دین خدا در جامعه پیدا می‌شد و صرفاً با کتاب خواندن و پرسش کردن، به راه راست رفت؛ هرگز معنی نداشت در نماز «اهدناالصراط المستقیم» بگوییم؛ چون «صراط المستقیم» در جامعه کامل دیده می‌شد و نیازی به مسئلت راه راست از خدا نبود. پس صراط مستقیم حقیقی که انسان را از پل صراط رد می‌کند، فقط نزد خداست و باید خودش ما را به آن راه هدایت کرده و رهنمون باشد.

یک داستان یک پند : گویند: ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا می‌کنند.به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه کرد. پرسیدند تو چرا گریه می‌کنی؟گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا می‌کردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه می‌رویم.