سبک زندگی                      

نام ائمه در قرآن (چرا نام حضرت علی علیه‌السلام در قرآن نیامده؟):در قرآن کریم مسئله‌ی امامت به‌ طور کلی در آیات فراوانی مطرح‌ شده است به‌گونه‌ای که کتاب‌هایی در این زمینه به نگارش درآمده است. این آیات حداقل 30 آیه از قرآن کریم را شامل می‌شود در قرآن آیاتی وجود دارد که به گفته شیعه و اهل سنت جز بر علی‌ علیه‌السلام و ائمه‌ معصومین، بر هیچ‌کس دیگری قابل انطباق نیست‌، مثل‌: آیه ولایت (مائده‌، 55)، آیه مباهله (آل‌عمران‌، 61) و ... ولی به خاطر مصالحی نام ائمه‌ به‌ صراحت در قرآن نیامده است‌.یکی از دلایل نیامدن نام ائمه در قرآن این است که‌، در قرآن تنها کلیات مسائل آمده و تبیین جزئیات آن به پیامبر واگذار شده است‌. شخصی به نام ابی‌بصیر گوید: از امام صادق پرسیدم، مردم می‌گویند: چرا از حضرت علی و اهل‌بیت او نامی در قرآن کریم نیامده است‌؟ امام فرمودند: به کسانی که چنین اعتراضی را می‌کنند، بگویید همان‌گونه که نماز در قرآن آمده‌، ولی 3 یا چهار رکعت‌ بودن آن مشخص نشده و پیامبر اکرم(ص) آن را برای مردم تفسیر کرد، همچنین زکات در قرآن نازل‌ شده ولی مقدار آن مشخص نشده و رسول خدا آن را برای مردم تفسیر کرد. یکی از علل مهم نیامدن نام حضرت به‌ صورت صریح در قرآن مصون ماندن قرآن از تحریف است.خداوند برای مصون ماندن قرآن از تحریف تدبیراتی اتخاذ کرده است و لذا فرموده (حجر:9). محفوظ بودن قرآن از تحریف، ناشی از تدابیر الهی است که یکی از آن همین است که در قرآن نام امامان را نیاورده این‌ یکی از تدابیری است که قرآن را از تحریف مصون و محفوظ داشته است. به تعبیر شهید مطهری هم از اشاره خود قرآن و هم از روایات ائمه ما استفاده می‌شود که در میان تمام دستورات‌ اسلامى هیچ دستورى، مثل امامت امیرالمؤمنین نبوده است که این‌ همه کم شانس اجرا داشته باشد به این معنا که به دلیل تعصباتى که در عمق روح مردم عرب وجود داشت، آمادگى بسیار کمى براى این مطلب به چشم می‌خورد. حتی در جریان غدیر خم با اینکه به پیغمبر اکرم راجع به امیرالمؤمنین دستور رسید، حضرت این بیم و نگرانى را داشت که اگر بگوید، منافقینى که قرآن پیوسته از آن‌ها نام می‌برد بگویند ببینید! دارد براى خانواده خودش امتیاز می‌گیرد. در صورتی‌ که رسم و شیوه پیغمبر (ص) در زندگى این بود که در هیچ موردى براى خودش اختصاص قائل نمی‌شد و اخلاقش این بود و دستور اسلام هم همین بود که فوق‌العاده اجتناب داشت از اینکه میان خودش و دیگران امتیاز قائل بشود و همین جهت عامل بسیار بزرگى بود براى موفقیت پیغمبر اکرم. این مسئله [یعنى ابلاغ اینکه جانشین من على (ع) است] امر و دستور خدا بود اما پیغمبر (ص) می‌دانست که اگر آن را بیان بکند عده‌ای ضعیف الایمان که همیشه بوده‌اند خواهند گفت ببینید! دارد براى خودش امتیاز درست می‌کند. لذا در آیه الیوم اکملت لکم دینکم چنین آمده: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون. برای توضیح بیشتر می‌توان گفت: آیاتی که در مورد فضائل اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام نازل‌شده است دو گونه‌اند: 1- آیاتی که در خصوص آنان است و شأن نزول آیه اهل‌بیت هستند. مانند سوره احزاب، آیه 33 که به آیه تطهیر معروف است، سوره انسان، آیه 8، «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما واسیرا»، سوره آل عمران، آیه 61 که به آیه مباهله معروف است، و بسیاری از آیات دیگر. 2- آیاتی که به نحو عمومی در منقبت انسان‌های صالح نازل شده، که اهل‌بیت( ع)مصداق اکمل و اتم آن می‌باشند. مانند سوره بینه، آیه 7 «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه» که پیامبراکرم بعد از نزول این آیه بارها حضرت علی (ع) را (خیرالبریه) می‌خواندند. سوره فجر، آیات 27 تا آخر «یا ایتها النفس المطمئنه. ارجعی الی ربک راضیه مرضیه. فادخلی فی عبادی. وادخلی جنتی» که به نحو اکمل و اتم بر سیدالشهدا حضرت امام‌حسین (ع) تطبیق می‌شود و نیز آیاتی که سرانجام جهان را پیروزی مستضعفین برمی‌شمرد که بر امام زمان تطبیق دارد.نویسنده : مریم گل محمدی-تبیان

ارزش دنيا :آورده اندكه روزي حضرت رسول صلي الله عليه وآله بر راهي مي گذشت .گوسفند مرده اي را ديد اوفتاده و گنديده شده. روي مبارك را به اصحاب كرده فرمود:آيا كسي باشد كه اين مردار را به قيمت زر بخرد؟اصحاب در جواب گفتند: يارسول الله "ص "! اگرزنده  بود بخريدندي. آن حضرت فرمود: دنيا پيش خداي تعالي از اين مردار حقيرتر است .

امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام : چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند : مال برای خرج کردن در احتياجات زندگی نه برای نگهداری 2-علم برای عمل کردن به آن نه جدال و کشمکش و بحث 3-انسان برای بندگی و اطاعت از خدا نه خوشگذرانی و معصيت 4-دنيا برای جمع آوری توشه آخرت نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا

رنج یا موهبت :آهنگری با و‌جود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید.تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟آهنگر سر به زیر اورد و گفت ،وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار