سبک زندگی اسلامی 99/5/10
سبک زندگی اسلامی
خیانت و ظلم به خویشتن: از نظر قرآن، انسان دارای لایههای متعدد و متنوعی است. این لایهها را میتوان به اعتبار ملک و مالکیت به دو دسته اصلی تقسیم کرد: ۱.لایهای که مالک آن خود انسان است و خداوند به او اخیتارش را داده است؛ یعنی هرچند خداوند مالک همه هستی از جمله مالک خود انسان است؛ اما خدا این بخش از وجود انسان را به انسان داده است بهطوری که میتواند تصرفات مالکانه در آن داشته باشد؛ ۲.لایهای که خداوند مالکیت آن را به انسان نداده است؛ بلکه بهعنوان امانت در اختیار اوست. این بخش را انسان باید حفظ کند و مراقب باشد تا تصرفی انجام ندهد که بهعنوان خیانت در امانت باشد؛ یعنی مجاز است تصرفاتی را داشته باشد که مالک آن یعنی خدا به انسان مجوزش را داده است. پس اگر تصرفاتی داشته باشد که بیرون از تعهد و عهد الهی باشد، در حقیقت در امانت خیانت کرده است.آن روح الهی که در کالبد دمیده شده و متحول به نفس شده است، لایهای است که خداوند به امانت در اختیار انسان گذاشته و باید آن را صحیح و سالم به مالک آن بازگرداند؛ البته میتواند از آن در چارچوب قرارداد و تعهد استفاده کند. پس اگر انسان در این بخش تصرفاتی کند که خداوند از آن راضی نیست، بهعنوان خیانت در امانت و ظلم تلقی میشود؛ زیرا ظلم به معنای تجاوز و تعدی است. در ظلم سه چیز است: ۱. ظالم؛ ۲. مظلوم؛ ۳. ظلم. ظالم همواره غیر از مظلوم است و اینگونه نیست که مانند عاقل و معقول و عقل یکی بشود و اتحاد این سهگانه تحقق یابد؛ از آنجا که اتحاد در ظالم و مظلوم و ظلم معنا ندارد، باید پذیرفت که در انسان دو چیز است که یکی ملک آدمی و دیگری امانی است و ملک او نیست؛ بلکه ملک غیر است. از این رو خداوند از ظلم انسان به نفس خویش سخن به میان میآورد و میفرماید: خداوند درباره آنان ظلم روا نداشته است بلکه آنان خودشان به نفس خودشان ظلم کردهاند.(آلعمران، آیه ۱۱۷) یعنی بخشی که مالک آن انسان است به آن بخشی که مالک آن خدا است ظلم روا داشته و حقوق آن را تضییع کرده و رفتار عادلانه نداشته است.در این راستا شنوایی و بینایی نیز از ملک خداوند است و تنها گوش و چشم است که ملک انسان است. لذا میفرماید: أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ، بلکه مالک شنوایی و بینایی اوست.(یونس، آیه ۳۱) حالا اگر انسان نسبت به این شنوایی و بینایی ظلم کند و چیزی را بشنود که نباید بشنود مانند غیبت و یا چیزی را ببیند که نباید ببیند مانند نامحرم، در این صورت در ملک دیگری تصرف عدوانی کرده و نسبت به امانت خیانت نموده است. از این روست که خداوند میفرماید: به خودتان خیانت میکنید. (بقره، آیه ۱۸۷)نتیجه آنکه انسان دو لایه دارد که بخشی را مالک است و بخشی را بهطور امانی در اختیار دارد؛ وگرنه ظلم و خیانت معنایی ندارد؛ و اینکه در آیات قرآن از ظلم و خیانت نفس به نفس سخن به میان آمده معلوم میشود که در نفس انسانی دستکم دو لایه وجود دارد که یکی با تجاوز و تعدی و مانند آن، ظلم و یا خیانت میکند.
گناهانِ نفتی و بنزینی:بعضی از گناهان مثل «نفت» هستند،و بعضیها هم مثل «بنزین»قرآن درباره گناهانِ نفتی، میگه:
«انجامش ندین»- به همدیگه طعنه نزنید، تیکّه نندازید.💢 همدیگه رو با القاب زشت صدا نکنید.💢 توی کار همدیگه تجسّس و فضولی نکنید.💢 غیبت همدیگه رو نکنید.امّا درباره گناهانِ بنزینی میگه:لَا تَقْرَبُوا: یعنی حتّی «نزدیکش هم نشید».😱
چون «بنزین»، بر خلافِ «نفت»، از دور هم آتیش میگیره. 💢 به فواحش و کارهای زشت اصلاً نزدیک نشوید، چه آشکار باشد چه پنهان.💢 به زنا نزدیک نشوید، که کار بسیار زشت، و راه بدی است!خواهرم! برادرم!👀 نگاه به نامحرم، رابطه با نامحرم
📱 چت کردن با نامحرم🗣 صحبت کردنِ بیمورد با نامحرم و... همه مصداقِ نزدیک شدنِ به زنا هستند.رابطه_با_نامحرم و شهوت جزوِ گناهانِ بنزینی هستند.🔥 نباید نزدیکش شد.شیطان برای حضرت موسی قسم خورد، که هرجا زن و مردی تنها باشند، من خودم شخصاً میام کنارشون، نه یارانم.
بی انصافی!:کسی آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد.در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت.عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا می برم و بیشتر از نرخ متعارف می فروشم. حکم این کار من چیست؟آیت الله میلانی فرمود: این کار "بی انصافی" است.مغازه دار خوشحال از این پاسخ و این که آقا نفرمود حرام است، کفش هایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج می شد.آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد! برگشت!آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت: داستان کربلا را شنیده ای؟
گفت:بله!گفت: می دانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟گفت: بله آقا، شنیده ام.آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی انصافی" بود! این روزها باانصاف باشیم
هر آنچه از ما برآید!:گنجشکی با عجله و تمام توان به آتشی نزدیک می شد و برمی گشت!پرسیدند: چه می کنی؟پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب میکنم و آن را روی آتش میریزم.گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میآوری بسیار زیاد است و این آب فایدهای ندارد.گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که خداوند میپرسد: زمانی که خانهٔ دوستت در آتش میسوخت تو چه میکردی؟پاسخ میدهم: هر آنچه از من بر میآمد!