حالات نفس در برابر جلال عظمت الهی 1400/2/21
حالات نفس در برابر جلال عظمت الهی
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، الله نامی برای همه صفات و اسماء الهی است. هم چنین از نظر قرآن، الله به سبب همان جامعیت در بر گیرنده دو دسته اصلی از صفات و اسماء است که از آن به جلال و اکرام تعبیر شده که در اصطلاحات علمی به عنوان اسماء و صفات جلالی و جمالی مطرح است.خدا در قرآن انسان را به سبب دارندگی همه صفات الهی از جلال و جمال به عنوان خلیفه الله قرار داده است.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی که همان روح الهی دمیده در کالبد خاکی است، بر اساس مشیت حکیمانه الهی از قابلیت تغییر در محدوده مشیت برخوردار است؛ زیرا انسان موجودی دارای اراده و حق انتخاب آزاد در دایره مشیت و سنت های الهی است.از نظر قرآن، ساحت علم از عمل در انسان جدا است. البته هر عملی می بایست بر اساس علم یقینی یا ظنی معتبر باشد نه بر اساس جهل، شک و ظن نامعتبر.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عللی موجب می شود که انسان بر خلاف علم قطعی عمل کند که از جمله آنها می توان به «علو و ظلم» اشاره کرد.(نمل، آیه ۱۴)صفت علو در انسان موجب می شود که خود را عالی بداند و نیاز نبیند که مبتنی بر قوانین و سنت های الهی در تکوین و تشریع عمل کند. چنین شخصی ربوبیت و پروردگاری را برای خود می داند و حاضر نیست تا از قوانین و سنت های الهی پیروی کند؛ بلکه به جای آن بر اساس عقل ناقص خویش یا هواهای نفسانی و خواسته های آن عمل می کند و قوانین و سنت ها را وضع و اجرا می کند. برخی دانسته به ظلم می پردازند و بر خلاف علم خویش عمل می کنند؛ زیرا این دسته از مردم حاضر نیستند در چارچوب و محدوده های عقلی و نقلی زندگی کنند. این گونه است که به تجاوزگری پرداخته و حدود الهی در تکوین و تشریع را نادیده گرفته و به فجور و دریدگی و عبور از خطوط قرمز آن می پردازند. این ظلم شامل ظلم به خدا و نادیده گرفتن خالقیت و معبودیت و ربوبیت، ظلم به خود و دفن فطرت الهی خویش و ظلم به دیگران در اقسام و انواع تجاوزات به حقوق دیگران بروز و ظهور می کند.از نظر قرآن، معرفت انسان نسبت به الله حالاتی را ایجاد می کند که بستگی به درجه معرفتی شخص دارد. از همین روست معصومان از پیامبر(ص) و امیرمومنان (ع) درباره درجه معرفتی متفاوت انسان سخن گفته اند: من عرف نفس فقد عرف ربه؛ هر کسی نفس خویش را بشناسد، به همان میزان پروردگار خودش را شناخته است.از نظر آموزه های وحیانی همین تفاوت در معرفت نفس و تبع آن معرفت رب و پرورگار موجب می شود که حالات نفس متفاوت باشد. برای هر یک از این حالات نفس، نامی خاص است که در آیات قرآنی بیان شده است.
از نظر قرآن، کسی که با الله ارتباط پیدا کند و نسبت به آن شناخت و معرفت یابد، با همه صفات و اسماء الهی ارتباط پیدا کرده و تحت ربوبیت رب العالمین قرار می گیرد که همه صفات الله در آن بروز و ظهور کرده است. این شخص در برابر اسماء جلالی و جمالی حالتی دارد که از آن به «رغبت و رهبت» یاد می شود؛ یعنی به جمال و اکرام الهی رغبت و گرایش می یابد و در برابر جلال و عظمت الهی با «رهبت» مواجه می شود. چنین افراد هنگام دعا و نیایش متوجه جمال و جلال خدا بوده با حفظ این حالت به دعا و نیایش می پردازند. چنان که پیامبرانی چون زکریا و یحیی و خاندان ایشان این گونه بودند.(انبیاء، آیه ۹۰)از نظر قرآن، هر یک از حالات در باطن و ظاهر یعنی نفس و رفتار انسان آثاری دارد که توجه به این حالات می تواند در فهم حقیقت کمک شایانی بکند. از جمله حالات نفس انسانی در برابر جلال و عظمت الهی می توان به این موارد اشاره کرد: 1-اخبات: خدا در قرآن از حالت اخبات قلب انسانی در برابر عظمت جلال الهی سخن به میان آورده است. باید توجه داشت که قلب و فؤاد دو مرتبه از مراتب نفس است که مسئولیت ادراکی و گرایشی نفس را به عهده دارد؛ به این معنا که اندیشه و انگیزه در انسان در ارتباط با این دو مرتبه از مراتب نفس است. از نظر قرآن، برای قلب حالاتی است که شامل زنگار(مطففین، آیه ۱۴)، طبع و ختم(بقره، آیه ۷) و مانند آنها به سبب رفتار فجور آمیز و ضد تقوایی نفس است. تغییر منفی که سرانجام انسان را گرفتار آتش دوزخ می کند؛ زیرا صفات الهی این گونه دفن و زنده به گور می شود و فرصت ظهور و تجلی و بروز نمی یابد. حالات مثبتی در نفس در مرتبه قلب رخ می دهد که از آن به «اخبات» یاد می شود. از نظر قرآن، مخبتین کسانی هستند که در برابر خدای واحد تسلیم شده و به اسلام گرویده اند. کسانی که وقتی نام خدا و ذکر او به میان می آید قلوب آنان به حالتی از خوف می رسد که از آن به «وجل» تعبیر می شود. در برابر مصیبت ها صابر هستند و در برابر خدا به اقامه نماز می پردازند و مقیم آن هستند. 2-رهبت: از نظر قرآن، رهبت که نوعی ترس عالمانه و سطحی از سطوح ترس و خوف نسبت به جلال الهی است، موجب می شود تا انسان کاری را انجام دهد که مستحق خشم و غضب الهی و مواجه شدن با جلال الهی نباشد. از نظر قرآن، ترس و خوف داشتن بر اساس معرفت از جلال الهی هرگز از ارزش کاری کم نمی کند؛ زیرا این خوف و ترس به جا و امری ارزشی است. از همین روست که پیامبران و اولیاء الهی دارای چنین سطحی از خوف عالمانه هستند و درخواست ها و دعا و نیایش خویش را با این حالت انجام می دهند.(انبیاء، آیه ۹۰) 3-خشیت: از دیگر حالات قلب و نفس انسانی، حالت خشیت است که از آن به ترس عالمانه تعبیر می شود؛ زیرا از نظر قرآن تنها عالمان به خدا به این حالت می رسند.(فاطر، آیه ۲۸) آنان مردمانی هستند که کتاب الله را تلاوت می کنند و به اقامه نماز می پردازند و از چیزهایی که خدا به آنان داده آشکار و نهان انفاق می کنند و امید و رجا به تجارتی با خدا دارند که کساد و نابودی در آن راه نمی یابد و این گونه با خدا تجارت می کنند.اهل خشیت از هر رخداد و مطلبی درس و عبرت می گیرند.(نازعات، آیه ۲۶) از نظر قرآن، خشیت عالمانه هماره نسبت به خدا است و جز از خدا از کسی خشیت ندارند؛ زیرا خدا را برای خویش بس دانسته و به حسب و حسابرسی او بسنده می کنند.(احزاب، آیه ۳۹) پس ترسی از جهاد و قتال نخواهند داشت، در حالی خشیت توده مردم بر خلاف این خشیت عالمانه مومنان است؛ 4-شفقت: شفقت یک نوع ترس و بیم آگاهانه است که در دل بروز می کند. (انبیاء، آیات ۲۸ و ۴۹) پس باید گفت که شفقت نیز تابع معرفت و شناخت و علم نسبت به جلال الهی است که در قلب انسان نمایان می شود و یکی از مراتب حالات نفس در برابر جلال الهی است.(انبیاء، آیه ۴۹) از نظر قرآن، اهل شفقت به آیات پروردگار ایمان داشته و کسی را شریک خدا قرار نمی دهند و از هر چه خدا به ایشان داده به دیگران نیز می دهند و قلوب آنان در حالت وجل و ترسی خاص است که نسبت به آینده و هنگام بازگشت و رجعت به خدا دارند که خدا با ایشان چگونه معامله می کند. از همین روست که در کارهای خیر سرعت و سبقت می جویند و در حد وسعت خویش تکالیف الهی را انجام می دهند.(مومنون، آیات ۵۷ تا ۶۲) 5-خوف: خوف، ترسی است که می تواند عالمانه یا جاهلانه باشد؛ یعنی ترسی است که عامل ایجاد آن در دل می تواند حتی بر اساس خیالات و توهمات باشد؛ چنان که می تواند عالمانه و بر اساس علم و دانشی باشد که مربوط به واقعیت یا حقیقی است. بنابراین، وقتی از خوف در قرآن سخن به میان می آید ناظر به هر دو حالت در انسان است. از نظر قرآن، خوف نسبت به خدا می بایست در دلها باشد که ریشه در عظمت و جلال الهی دارد و عذاب های دنیوی و اخروی دارد. با نگاهی به آیات قرآنی دانسته می شود که اصطلاح خوف برای پیامبران و اولیای خاص نیز مطرح شده است تا جایی که مقربانی از سابقون از جمله اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دارای خوف از عذاب اخروی بوده اند.(انسان، آیات ۸ تا ۱۰) 6-خشوع: یکی از حالات نفس و قلب انسان در برابر جلال الهی، حالت خشوع است. از نظر قرآن کسانی که اهل علم باشند وقتی آیات قرآنی برای آنان تلاوت می شود هر آیه از آیات قرآنی موجب ازدیاد خشوع در آنان می شود.(اسراء، آیات ۱۰۷ تا ۱۰۹) آنان در برابر عظمت الهی به خشوع می افتند.(آل عمران، آیه ۱۹۹) البته از نظر قرآن، رسیدن به حالت خشوع نیازی به علم یقینی ندارد، بلکه ظن معتبر نیز موجب می شود تا شخص در برابر جلال و عظمت سر فرود آورد و به بندگی و اطاعت بپردازد. از همین روست که کسانی که گمان می کنند به ملاقات پروردگارشان می روند و به سوی او رجعت دارند، به حالت خشوع می رسند و به نماز می پردازند و برای رهایی از ظهور جلال در حالت غضب الهی از نماز استعانت می جویند.(بقره، آیات ۴۵ و ۴۶) 7-خضوع: خضوع از دیگر حالاتی است که انسان در برابر عظمت و جلال دارد. از نظر قرآن می توان با قوتی که خدا دارد، هر کسی را در برابر آیات الهی به خضوع در آورد و گردن های آنان را فرو آورد تا گردن کشی در برابر آیات نکنند.(شعراء، آیه ۴) از نظر قرآن، از آثار خضوع آن است که در کلام انسان با حالتی سخن می گوید که که بیانگر فروافتادگی و ذلت است.