علم، عمل و تعلیم قرآن 1400/3/3
علم، عمل و تعلیم قرآن
تکلیف و وظیفه انسانی هر شخصی کسب علم نسبت به قرآن بر پایه روش های کسب علم و سپس عمل بر اساس علم و در نهایت تعلیم علم قرآنی به دیگران است؛ زیرا رستگاری انسان و رهایی از خسران ابدی در رهن چنین رفتاری است. قرآن کتاب الهی است که الفاظ آن نیز از سوی خدا وحی شده است؛ بنابراین، صفر تا صد قرآن، وحی الهی به سوی پیامبر(ص) است تا به همه انسان ها برساند. در عظمت قرآن همین بس که کتابی است، همه نیازهای معرفتی و رفتاری انسان را بیان کرده و چیزی را فرو نگذاشته است. خدا می فرماید: بر تو کتاب را تنزیل کردیم تا روشنگر و جدا کننده هر چیزی باشد و هدایت و رحمت و بشارتی برای مسلمانان.(نحل، آیه ۸۹)قرآن، به عنوان نور،برهان و فرقان کتابی است که مخاطب آن جهانیان است تا آنان را در راه مستقیم هدایت الهی قرار داده، دلهایشان را نورانی ساخته ، با برهان قاطع و علم قطعی ریشه ظنون و احتمالات و شک و ریب را قطع کرده، و حق و باطل ، طیب و خبیث، خیر و شرّ، ایمان و کفر و شکر و کفران و مانند آنها را از هم جدا ساخته، نسبت به آینده ابدی ایشان هشدار داده و آینده نورانی ایشان را تضمین کند؛ زیرا داشتن نور ابدی در آخرت در رهن بهره مندی انسان از این نور الهی قرآن در دنیا است.از نظر قرآن، هر انسانی نسبت به قرآن، وظایف و تکالیفی دارد که می بایست آن را بشناسد و بر اساس آن عمل کند. دست کم سه وظیفه و تکلیف الهی علم، عمل و تعلیم را می توان برای انسان در قبال قرآن بر شمرد.تکلیف نخست انسان در برابر قرآن، کسب علم نسبت به آموزه های وحیانی آن است تا این گونه به دور از هر گونه شک، ریب و ظنی آموزه های قرآنی را بشناسد و بداند و نسبت به آن جهل نداشته باشد؛ چرا که انسان تا نسبت به چیزی علم نداشته باشد، ارزش و قدر آن چیز را نمی شناسد و با درستی و احترام با آن مواجه نمی شود. جهل و نادانی نسبت به آموزه های قرآنی، می تواند آثار مخرب و زیانباری داشته باشد که از آن جمله بی احترامی نسبت به آن و مخالفت با آموزه های معرفتی و دستوری آن است.خدا از انسان می خواهد در چیزی تا علم به دست نیاورده اند، وارد نشوند و کاری را انجام ندهند؛ زیرا عمل بدون علم بسیار زیانبار برای جان و جامعه و جهان داشته و افساد و تباهی را در آنها رقم می زند.بنابراین، انسان در برابر خود قرآن نیز وظیفه دارد تا نسبت به آموزه های آن علم پیدا کند. البته تحقق علم نسبت به قرآن، مراحل و شرایطی دارد که لازم است تا آن را بداند و به کار گیرد. از جمله مهم ترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:۱. استماع : استماع به معنای شنیدن دقیق و کامل است که با التفات و توجه به سخنان دیگران تحقق می یابد. از نظر قرآن، هر انسانی موظف و مکلف است تا با جان دل به قرآن گوش دهد تا نسبت به آموزه های معرفتی و دستوری آن آگاه یافته و فلسفه و سبک زندگی خویش را بر اساس آن انجام دهد.۲. تدبر: انسان برای این که نسبت به چیزی علم قطعی پیدا کند، می بایست درباره محتوا و مفاهیم آن تدبر کند. از نظر قرآن، لازم است تا تدبر در آیات تدوینی یعنی آیات قرآنی نیز انجام شود؛ زیرا قلب سلیم این گونه عمل می کند و شنیده ها را بر داشته های فطری عرضه کرده و به تحلیل و سپس توصیه بر اساس تحلیل می پردازد. تدبر از واژه دبر به معنای پشت هر چیزی در این جا به معنای اندیشه درباره باطن و نیز پیامدهای شنیده ها است. انسانی که تدبر می کند به ظاهر بسنده نکرده و با دقت نظر در باطن می کوشد تا ابعاد گوناگون مطلب و آثار و پیامدهای آن را دریابد. از نظر قرآن، کسی که اهل تدبر نباشد، کسی است که قلب خویش را به گناه و فجور، قفل زده و به سبب لعن الهی گرفتار کری و کوری شده و بصیرت و بینایی قلب ایشان از دست رفته است.۳. تفقه: انسان در برابر قرآن موظف و مکلف است تا در آن تفقه نماید.(توبه، آیه ۱۲۲) فقه و فقاهت به معنای فهم ژرف و عمیق است. این بدان معناست که قرآن، دارای مراتب و درجات از حقایق است که در یک سطح نیست، بلکه سطوح و درجاتی دارد. از این سطوح در روایات به عنوان بطون قرآن سخن به میان آمده که هفت یا هفتاد بطن است که بیانگر کثرت این بطون قرآنی است. بنابراین، نمی بایست تنها به الفاظ یا اشارات قرآنی بسنده کرد؛ زیرا حقایقی در ملکوت کلمات ملکی قرآن است که تماس با آن با اموری چون تفقه و تطهیر باطن با تقوای الهی است.(واقعه، آیات ۷۷ تا ۸۰) فهم سخن از جمله آیات وحیانی به شخص کمک می کند تا حقیقت را دریابد و بر اساس آن عمل کند و به مخالفت با آن نپردازد. ۴. تعقل: از نظر قرآن، دو عامل اساسی می تواند انسان را از شقاوت ابدی و دوزخ نجات دهد که شامل شنیدن و تعقل است.(ملک، آیه ۱۰) از نظر قرآن، بسیاری از مردم مانند چهارپایان عمل می کنند یعنی شنوایی و تعقل خویش را به کار نمی گیرند.(فرقان، آیه ۴۴) و این گونه از حقیقت بسیار دور شده و از انسانیت به مراتبی بسیار سقوط می کنند. از نظر قرآن، آیات قرآنی به گونه ای است که نیازمند تعقل دارد؛ زیرا خدا حقایق هستی به ویژه آن چه در سطوح عالی است را به شکل تنزیل در آورده و در قالب امثال و مثلها بیان نموده است. 5-تفکر : آیات الهی که در قالب موعظه بیان می شود، نیازمند تفکر است تا حقیقت آشکار شود و جنبه های منفی ادعای از سوی دیگران ابطال گردد.(سباء، آیه ۴۶) خدا احکام و آموزه های دستوری را به گونه ای بیان کرده که با تفکر می توان به حقیقت آن رسید و دانست که آن چه طیب است حلال و آن چه خبیث است حرام دانسته شده است؛ زیرا آثار سوء برای خبیث است.(بقره، آیه ۲۱۹) هم چنین با تفکر می توان دریافت چرا مثلا حکم انفاق و زکات در راه خدا وارد شده در حالی که ربا حرام دانسته شده است؛ زیرا با تفکر می توان فهمید که زکات موجب افزایش و رشد حقیقی می شود که رباخوار دنبال آن است؛ در حالی که رباخواری با ظاهر رشد خویشی، چیزی جز از دست رفتن اصل سرمایه و فروپاشی اقتصادی نیست. از نظر قرآن، تفکر در آیات تکوینی موجب می شود تا انسان حکمت ها و اهداف خلقت را دریابد(آل عمران،آیه ۱۹۱) دومین تکلیف مهم انسان در برابر قرآن، عمل به آموزه های وحیانی است؛ زیرا همه مراتب و مراحل پیش گفته برای این است که انسان حقیقت را دریابد و به آن حقیقت عمل کند. بسیاری از مردم به دلایلی چون ظلم و علو و برتری و مانند آنها در برابر بصائر و حقایق روشن سر فرود نمی آورند و زندگی خویش را بر اساس فهم حقایق پیش نمی برند، بلکه به جحد و انکار حقیقت می پردازند.(نمل، آیه ۱۴) بنابراین، علم تا زمانی که با عمل همراه نشود؛ یعنی سبک زندگی بر اساس فلسفه و علم قطعی سامان نیابد، آن علم و معرفت و فلسفه هیچ کارآیی ندارد. علم بی عمل هم چون زنبور بی عسل است. بنابراین، هدف از همه مراتب و مراحل پیش گفته در مبحث علم برای آن است که انسان ایمان آورده و عمل کند. در بحارالانوار آمده است: هر کسی قرآن را بیاموزد سپس آن را به تعمد فراموش کند خدا را در حالی در روز قیامت ملاقات می کند که بسته شده است و خدا برای هر آیه از آیات ماری را بر او موکل می کند تا نیش زند. و هر کسی قرآن بیاموزد و به آن عمل نکند، و محبت دنیا و زینت آن را مقدم بر قرآن بدارد مستوجب خشم الهی شده و با یهودیان و مسیحیان در درک اسفل از دوزخ قرار می گیرد؛ و هر کسی قرآن را قرائت کند و بخواهد بدان شهرت کند و در میان مردم به چشم آید و ریا ورزد خدای عز و جل را در روز قیامت ملاقات می کند در حالی که چهره اش سیاه است و بر آن گوشتی نیست و قرآن با خشم و سختی در پس گردنش می زند تا به دوزخ اندازد و در آن سقوط می کند با کسانی که در آن سقوط کردند و کسی قرآن را قرائت کند و بدان عمل نکند خدا او را در روز قیامت کور بر انگیزاند. پس می گوید: پروردگارم چرا مرا کور محشور کردی در حالی که بینا و بصیر بودم؟ پس گفته می شود: تو چنین بودی آیات ما را فراموش کردی و امروز نیز فراموش می شوی. پس فرمان و امر می شود تا به دوز انداخته شود.سومین وظیفه و تکلیف هر انسانی در برابر قرآن آن است که آن را به دیگران تعلیم دهد؛ زیرا وقتی انسانی حق را شناخت و بدان عمل کرد، به طور فطری دوست دارد تا دیگران را نیز به حقیقت توصیه و سفارش کند و بیاموزاند. البته از نظر قرآن خسران ابدی برای کسی که به توصیه نپردازد؛ زیرا ایمان و عمل صالح به تنهایی موجب رهایی از خسران ابدی نیست، بلکه توصیه دیگران به حق و صبر نیز لازم است.(عصر، آیات ۱ تا ۳) از جمله توصیه به حق، تعلیم دیگران نسبت به آموزه ها و علوم قرآنی است که به سبب دست نیافتنی بودن از طریق عادی لازم است تا تعلیم داده شود.از امام صادق(ع) نقل شده که امیرمومنان امام علی(ع) فرمود: امام صادق(ع) در این باره میفرماید: خداوند از نادانان پیمان نگرفته که دانش بیاموزند، تا آن که از عالمان پیمان گرفته که به نادانان بیاموزند؛ زیرا دانش، پیش از نادانى بود. به هر حال، از نظر قرآن، علم و عمل و تعلیم قرآن سه گانه ای است که بر همگان تکلیف شده است. از نظر امام صادق(ع) هر کسی که دانش را این گونه بیاموزد و عمل کند و بیاموزاند، به عنوان آیت الله العظمی در ملکوت شناخته می شود؛ زیرا آن حضرت(ع) می فرماید: هر که براى خدا علم بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها به بزرگى یاد شود. پس گفته شده است: براى خدا آموخت، براى خدا عمل کرد و براى خدا آموزش داد.شکی نیست که این سه گانه درباره قرآن مصداق اتم و اکمل خواهد بود؛ زیرا هیچ علمی در عظمت هم چون علوم و معارف قرآنی نیست که سرنوشت انسان در دنیا و آخرت بلکه ابدیت او را می سازد.البته باید توجه داشت که بهترین شیوه دعوت و تعلیم عمل به محتوای قرآن و علوم خویش است؛ از این روست که امام صادق (ع) می فرماید: مردم را به غیر از زبان خویش به چیزی دعوت کنید؛ زیرا وقتی مردم از شما تلاش و صداقت و ورع را می بینند بدان گرایش می یابند.