سبک زندگی اسلامی             

سرخوشی تجربه‌گران مرگ از کجا می‌آید؟(ابوالقاسم شکوری):بیشتر افرادی که در اثر بروز بیماری، سوانح، ‌ایست قلبی یا شوک مغزی، مرگشان از لحاظ بالینی قطعی شده یا دچار علائم حیاتی ناپایدار شده‌اند، پس از عملیات احیا و نجات توسط پزشکان، گزارش‌ها و روایت‌هایی متشابه و بعضا متفاوت از «مرگ موقت» را اظهار کرده‌اند که تحلیل دقیق آن خارج از حیطه دانش خاکی است و تنها می‌توان آن را از راه علوم آسمانی توجیه و تفسیر کرد.مهمترین سوال اما در برابر این اظهارات این است که چرا آنچه بیشتر مرگ‌آزمودگان مشاهده و روایت کرده‌اند چُنان خوش‌آیند، زیبا و فرح‌انگیز است که تجربه‌گر آرزو می‌کند کاش هرگز به دنیا برنگردد؛ در حالیکه بنا بر گزارش متون معارف دینی، وقایع پیرامون مرگ، بسیار تلخ، شکننده و دردناک توصیف شده است؟!خواهید گفت شاید ترس از قضاوت توسط دیگران، برخی از این افراد را به سکوت و کتمان درباره مشاهدات منفی خود واداشته وگرنه همه آنچه صاحبان تجارب نزدیک به مرگ دیده‌اند، منحصر در زیبایی و لذت نیست.این توجیهِ درست البته کلیت ندارد چون در نتایج آماری برآمده از مطالعات میدانی فراروان‌پژوهان، درست 75 درصد از تجربه‌گران خواه دین‌دار و مؤمن و خواه بی‌دین و ملحد، اظهار کرده‌اند که پس از جدایی از بدن، غرق در لذت و آرامش بوده‌اند. بعضی از افراد، در ادراک لحظات نزدیک به مرگ خود، احساس کرده‌اند که جهنم را مشاهده می‌کنند و با قاطعیت چنین درکی را تأییدکرده‌اند. 38 % از دینداران جهنم را در آن لحظات دیده‌اند و جالب است بدانید افراد غیرمذهبی به هیچ وجه، جهنم را ندیده‌اند.! چنان که گذشت، تبیین و اثبات این امور ماورا، نه از تنگ‌راه دانش دنیا که از شاهراه علوم وحیانی و فلسفه الهی می‌گذرد. از همین روی، در توجیه احساس لذت و سرخوشی شوق‌انگیز صاحبان تجربه مرگ،‌ می‌توان اینگونه دلیل آورد:تمام آنچه تجربه‌گران مرگ مشاهده کرده‌اند همگی مربوط به حالت احتضار است. در حالت احتضار، از تعلق روح نسبت به بدن، کاسته می‌شود. اگر انقطاعِ کامل حاصل شود مرگ حتمی و تحقیقی رخ می‌دهد و شخص متوفّی، در گذر از عالم ماده،‌ سه مرحله‌ی: 1. قبض روح، 2. عالم قبر و 3. قیامت را طی می‌کند. اما اگر انقطاع، ناقص باشد، مرگِ موقت و تقریبی رخ داده و هیچ کدام از این مراحل سه‌گانه به وقوع نمی‌پیوندد . بنابراین، تمام افرادی که «مرگ موقت» را تجربه کرده‌اند، اساسا به مراحل سخت شب اول قبر، حساب و کتاب کلی، سوال نکیر و منکر و الخ نرسیده‌اند. اما صرف همین آزادی نسبی که برای روح حاصل شده، لذت‌بخش و بهجت‌آور است. به تعبیری، پریدن مرغ از قفس، هر مقدار که حاصل شود، ‌امری است خوشایند اما اینکه به کدام آشیانه فرود آمده باشد، امری است دیگر و لذا تجربه‌گران مرگ چونان مرغی در پرواز، مرحله آغازین رهایی از تعلقات بدنی را تجربه کرده‌ و به همان میزان، دچار انبساط خاطر، احساس شعف و شادمانگی گردیده‌اند.اگر بخواهیم آنچه گذشت را به زبان فلسفی تبیین کنیم،‌ اینگونه باید گفت:هستی، برخوردار از طبقاتی از عوالم است که هر یک نسبت به طبقه‌ی پائین خود، هم اشراف دارد و هم بهره بیشتری از اصل حقیقت. مراتب وجود در هستی مشتمل است بر عالم نور و عقلانیت (عالم عقول و مجردات تامه = فرشتگان )، عالم برزخ (اجسام مثالی) و عالم طبیعت.در عالم طبیعت (ماده)، سلطانِ تدبیر بدن، روح است اما نقایص جسمانی و حجاب بدنی، مانع از پرواز روح به عوالم برتر می‌شود. ارواح، اساسا تا زمانی که در کالبد جسم،‌ زندانی‌اند از درک کلی لذات و حقایق عنصری موجود در عوالم نورانی برتر محروم‌اند. در حالت احتضار،‌ به واسطه انقطاع نسبی که برای روح حاصل می‌شود، حقایق زلال‌تر،‌ بسیط‌تر، اصیل‌تر و زیباتر جلوه‌گر می‌شوند. حس خوشایندی و اشراق‌گونه راویان مرگ موقت، ناشی از همین مساله است.نکته پایانی اینکه خود احتضار نیز مراتبی دارد، هر چقدر احتضار قوی‌تر باشد، میزان انصراف روح از بدن بیشتر است، در نتیجه روح، دریافت‌های قوی‌تر داشته و مراتب پیشرفته‌تری از عوالم غیب را تجربه می‌کند.

هرچه کنی به خود کنی:زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد صاحب کارش ناراحت شد وسعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود…سرانجام صاحبکار درحالی که با تأسف بااین درخواست موافقت میکرد، ازاو خواست تا بعنوان آخرین کار ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.. نجار نیز چون دلش چندان به این کارراضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد وبا بی دقتی به ساختن خانه مشغول شد وکار را تمام کرد. زمان تحویل کلید،صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، درواقع اگر او میدانست که خودش قرار است دراین خانه ساکن شود لوازم ومصالح بهتری برای ساخت آن بکار میبرد وتمام دقت خود رامیکرد"این داستان زندگی ماست"گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هرروز میسازیم نداریم، پس در اثر یک اتفاق میفهمیم که مجبوریم درهمین ساخته ها زندگی کنیم، اما فرصتها ازدست میروند وگاهی شاید،بازسازی آنچه ساخته ایم ممکن نباشد..شما نجار زندگی خود هستید و روزها،چکشی هستند که بریک میخ از زندگی شما کوبیده میشوند!

پیامبر اکرم صَلّی الله عَلیه وَ آلِه و سلَّم فرمودند:کسی که لقمه‌ای حرام را به خاطر رضای خداوند رها کند بیشتر از خواندنِ هزار رکعت نماز مستحبی نزد خدا تقرب می‌جوید.    تنبیه الخواطر