سبک زندگی اسلامی 1400/3/24
سبک زندگی اسلامی
یک لغت قرآنی:منّت:از سویِ انسان، به حالتی گویند که انسان به انسان دیگری احسان و نیکی کند و با یادآوری آن احسان از او درخواست تشکّر و ستایش نماید که اینجاست که با منّتگذاشتن احسان از بین رفته و گیرندۂ احسان از تشکّر معاف میشود.مثال: فردی به نیازمندی در کاری کمک میکند و به او میگوید: تو را کمک کردم هر چند تو لایقِ این احسان و محبت من نبودی!!! اینجا دیگر کسی که به او کمک شده است، تکلیف تشکّر از او قطع میشود و ارزش احسانِ آن فرد هم نزد بنده و نزد خداوند حَبط و محو میگردد.اى کسانى که ایمان آوردهاید! صدقات خود را با منّت و آزار، باطل نسازید. (264 - بقره)--منّت:از سویِ خدا، به نعمت و احسانی گویند که آن احسان لایق ستایش و تکبیر خداوند از سویِ انسان است و با این ستایش نه تنها آن نعمت قطع نمیشود بلکه اجرش نیز بیشتر میگردد، دقیقاً برعکس منّتی که از سوی انسان بر کسی گذاشته میشود. امّا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند، پاداشى دائمى دارند. (8 - فصلت)-هنگامی که حضرت حقتعالی، حضرت موسی (ع) را به سوی فرعون برای ارشاد میفرستد، او از خداوند میخواهد تا بر او شرحِ صدر و قدرت بیان دهد و برادرش هارون را یار او در این راه گرداند. در این هنگام حقتعالی میفرماید: ای موسی! خواستهٔ تو را اجابت کردم و سپس میفرماید: و بیتردید یکبار دیگر هم به تو احسان کردیم. (37 - طه)حضرت حقتعالی از تمام اینها به عنوان منّت بر موسی (ع) یاد میکند.حال سؤال اینجاست مگر موسی (ع) برای کار خود و آبادکردن دنیایِ خود به سوی فرعون مأموریت داشت؟! مگر نه این بود که برای امر خدا و به سوی یک ظالم برای تبلیغ توحید با مخاطراتش حرکت میکرد؟ پس منّت در اینجا برای چیست؟! گویی کسی خودرویِ او خراب شده است و به ما میگوید: آن را درست کنیم و دستمزدی نمیدهد و بعد میگوید: بر گردن ما منّت نهاده که آن را به ما داده است.در آیهٔ فوق منّتی که خداوند بر موسی (ع) مینهد به این معناست که ای موسی! من بر تو نعمت و احسان بزرگی کردم که تو را برای رسالت خویش برگزیدم، من میتوانستم فرعون را هدایت کنم و برای هدایت او محتاج تو نبودم بلکه تو را واسطهٔ هدایت او قرار دادم تا بر تو منّتی گذارم و احسانی بزرگ کرده باشم.ای کسی که طعامی را به نیازمندی میرسانی، بدان من میتوانم مستقیم او را اطعام کنم اما تو را واسطِ رزق بین خودم و او قرار دادم که احسانی بر تو کرده باشم و تو اگر بدانی در این راه محافظ تو هستم و چه نعمتهایِ دنیوی و اخروی به تو خواهم بخشید همیشه از من شاکر خواهی بود. حضرت موسی (ع) خود به این امر اعتراف میکند.
تا تو را بسیار و فراوان تنزیه کنیم. (33 - طه)و بسیار به یادت باشیم. (34 - طه)پس اگر معرفت توحیدی داشته باشیم در کار نیکی که خداوند به ما توفیق انجام آن کار را داده است نباید بر سر کسی منّت بگذاریم و از او طالبِ برگشت احسان خود باشیم بلکه باید از او تشکّر کنیم که به ما اجازه داده است این احسان را از خدا توفیق پیدا کنیم. در احادیث آمده است: عربی شبی میهمان امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) شد، حضرت اصرار کردند تا بر دستهای او آب بریزند اما میهمان نپذیرفت. حضرت فرمودند: حسود مباش که خداوند حسود را دوست ندارد، اجازه بده تا علی از تو تقرّبی به خدا جوید و ثوابی بَرد.
پس کسانی که معرفت توحیدی دارند بعد از توفیق هر کار خیر خدا را ذلیلانه شکر میکنند برخلاف کسانی که معرفت توحیدی ندارند بعد انجام کار خیری منتظر جوابشان از خلایق هستند.پس بعد از توفیقِ هر کار نیک و خیری بهتر است خدا را دعا کنیم و بگوییم:حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که بیتردید یکبار دیگر هم بر ما منّت نهاد.
چرا می گوییم از مهربانی خدا ناامید نشو:بر خداوند واجب است ..در قرآن از کلمات برخاسته از ریشهی "کتب" (نوشتن) برای تأکید بر واجب بودن امری استفاده شده مثلا دربارهی روزه: " … كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيام ..."(روزه بر شما نوشته شده است).
آیا قرآن با همین شدّت، امری را بر خدا نیز واجب میداند؟"... كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ..." رحمت بر خداوند واجب است و این واجب بودن به نفس او نسبت داده شده است، یعنی وجوبی که موضعی و موقّتی نیست، بلکه مطلق و دائمی است.
یعنی خدایی که رحمت بر او واجب نباشد خدا نیست. در میان اسامی خداوند در قرآن، تنها اسمی که مستقلّاً به جای اللّه استفاده شده است، رحمن است. واجب بودن رحمت بر نفس خداوند یعنی که در تمام نظام خلقت این رحمت جاری است.
یعنی رحمت (مهربانی) منطق خلقت است، لازمهی احسن الخالقین بودن است، زبانی است که مخلوقات آن را میفهمند و با آن با نظام خلقت همسو میشوند.هیچ امری از امور هستی و زندگانی بدون مهربانی به کمال نمیرسد. واجب الوجود (پروردگار مهربان) آن را بر خودش واجب کرده است، تکلیف ممکن الوجود روشن است (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين).
با تمام موجودات با مهربانی رفتار کن. کانال تربیت فرزند
ما جزء کدامشان هستیم؟:چهار نفر بودند.اسمشان این ها بود:همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی.کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که "یک کسی" این کار را به انجام می رساند، "هرکسی" می توانست این کار را بکند. ولی "هیچ کس" این کار را نکرد."یک کسی" عصبانی شد چرا که این کار، کار "همه کس" بود اما "هیچ کس" متوجه نبود که "همه کس" این کار را نخواهد کرد !سرانجام داستان این طوری شد "هرکسی"، "یک کسی" را سرزنش کرد که چرا "هیچ کس" کاری را نکرد که "همه کس" می توانست انجام بدهد!؟حالا ما جزء کدامشان هستیم؟