وطن ملی و وطن اسلامی از نـگاه قـرآن 1402/12/21
وطن ملی و وطن اسلامی از نـگاه قـرآن
شاید بارها این جمله را شنیده یا خوانده باشید: حب الوطن من الایمان؛ میهندوستی جزئی از ایمان است. اما دایره وطن و میهن تا کجا گسترده میشود؟ آیا مراد از وطن همان جغرافیای سرزمینی است که انسان در آن به دنیا میآید و احکام خاصی چون تمام بودن نماز بر آن بار میشود یا اینکه مراد جغرافیایی سیاسی است که دین برای او با عنوان دارالاسلام و دارالکفر مشخص کرده است؟واژه عربی وطن در برابر میهن به کار میرود. وطن به محل اقامت، مقام و مسکن، جایی که شخص در آن زاده شده و نشو و نما کرده و پرورش یافته باشد و نیز ده و شهر زادگاه، میهن و نشیمن شخص گفته میشود.
وطن در اصطلاح سیاسی به عنوان یک واحد جغرافیایی و سیاسی مشخص که با مفهوم ملیت و حاکمیت سیاسی ملتها ارتباط تنگاتنگ دارد، به کار رفته است. در غرب، وطن در مفهوم جدید آن به عنوان یکی از مفاهیم مهم و محوری ناسیونالیسم به کار میرود و با معنای «ملت» و «دولت ملی» ارتباط تنگاتنگ دارد.در فرهنگ قرآنی، واژه وطن به کار نرفته است ولی دستکم دهبار واژه دیار به معنای وطن به کار رفته و به عنوان عامل حقوقی مطرح شده است. به این معنا که وطن یا دیار جایی است که انسان در آن سکونت دارد و برای او حقوق طبیعی ثابت میشود. از اینرو خداوند اخراج از دیار و وطن را به عنوان یک گناه و جرم در آیاتی چند از جمله 85 سوره بقره و 195 سوره آلعمران دانسته است.واژگان دیگری چون بلد، قریه، مدینه و جملات مفید این معنا در قرآن به معنای سرزمین و وطن به کار رفته است.در گذشتههای بسیار دور، جهان وطنی اصل حاکم بود؛ زیرا عشایر کوچ رو به هر جایی میرفتند و در آنجا ساکن میشدند؛ اما به مرور زمان، محدودیتهای آب و گیاه و دیگر منابع موجب شد تا هر قبیلهای، ملک و سرزمین را برای خود محدود کند و از آن در برابر دیگران دفاع نماید. اینگونه بود که مفاهیمی چون خطه، دیار، ملک و مانند آن پدید آمد تا محدوده جغرافیایی و سرزمینی هر قبیله و جامعهای را مشخص کند.هرچه جوامع، بزرگتر و پیشرفتهتر شد، وابستگی به سرزمین و تعلق خاطر به آن افزایش یافت، زیرا بقای هر قبیلهای به محدوده سرزمینیاش بود و در صورت تعرض، به شدت با آن مقابله میشد و جنگهای خونینی برای دفاع از آن صورت میگرفت.ملت در تعبیر امروزین واحد بزرگ انسانی است که جماعتها و اقوام انسانی را با فرهنگ و آگاهی مشترک به هم پیوند میدهد.وطن یا میهن در دنیای امروز بر کشوری دلالت دارد که از نظر جغرافیای سیاسی دارای مرزهای مشخص بینالمللی باشد و توسط هیئت حاکمهای معین اداره شود.در حقیقت اگر پیشتر، تفکر قومی و نژادی، جوامع را شکل میداد و سرزمین و وطن را تعیین میکرد، در تفکر و اندیشه سیاسی اسلام، اعتقادات است که جوامع و سرزمین را تعیین میکند. اینگونه است که امت به معنای معتقدان به تفکر شکل میگیرد و هرجا که اکثریت با این مردمان است و غلبه سیاسی و اجتماعی برای آنان ثابت باشد، آن سرزمین نیز سرزمین همان امت خواهد بود. پس وطن اسلامی به جای وطن قومی و قبیلهای قرار میگیرد.در تفکر عرفانی، کاربرد دیگری از واژه وطن ارائه میشود؛ زیرا وطن واقعی را لقای الهی دانسته و بازگشت به آنجا را در برنامه سیر و سلوک خویش قرار میدهد و همه زمین بلکه هستی مادی را اقامتگاه موقت دانسته و آن را از دایره وطن اصلی بیرون میداند. مولوی میسراید:وطن به معنای سرزمینی که شخص در آن زاده شده یا اقامتگاه دائم دارد، حقوقی را برای شخص ثابت میکند.از نظر اسلام، آنچه اصالت دارد، اعتقادات انسانی است. از اینرو شخص در انتخاب مکانی برای توطن کردن، لازم است تا شرایط مناسب برای دینداری، تقواپیشگی و مانند آن را در نظر گیرد و در جایی توطن کند که بتواند اعتقادات خود را حفظ کند.از نظر قرآن، راندن انسانها از وطن مالوف خویش از مصادیق روشن ستم است و اخراج اجباری از وطن، زمینهساز مشروعیت جهاد خواهد بود. از اینرو خداوند در این آیات در توصیف مجاهدان به این نکته اشاره میکند که ایشان از وطن خویش رانده شدند و به همین سبب، جهاد برای آنان مشروعیت یافته است.از نگاه اسلام، هرگونه اشغالگری حرام است. بنابراین، دفاع از آب و خاک و سرزمین، امری طبیعی و واجب است و جهاد علیه متجاوزان مشروع میباشد. همچنین در صورت اشغال، نهتنها تجاوزشدگان میتوانند به جهاد علیه متجاوزان اقدام کنند، بلکه جهاد برای آزادسازی وطن از دست اشغالگران واجب است.خداوند از جمله مواردی که خود را موظف به یاری میبیند، کمک به آوارگان از خانه و کاشانه برای بازگشت به سرزمین و وطن خویش است. از اینرو نیایش و یاری مبارزهکنندگان برای بازگشت به وطن اشغالشده خویش از سوی مردمان را در آیات 39 و 40 سوره حج گزارش میکند.اسلام تفسیر دیگری نیز از وطن ارائه میدهد که فراتر از زادگاه و اقامتگاه دائم و مسکن است. در این تفسیر، سرزمین و وطن، شامل همه سرزمینهایی میشود که اهل اسلام در آنجا به عنوان اکثریت حضور دارند. در این حالت، دارالاسلام یا همان وطن اسلامی فراتر از دایره محدود جغرافیای وطن طبیعی است که هر انسان در آنجا زاده شده و سکونت یافته است؛ چرا که معیار سرزمین درباره امت، همه سرزمینهایی است که مؤمنان در آن زندگی میکنند و از اکثریت برخوردارند. این سرزمینها به عنوان دارالاسلام یا وطن اسلامی شناخته میشود. بر این اساس، همانگونه که دفاع و حراست از سرزمین مالوف حق طبیعی است، دفاع از سرزمینهای اسلامی، یک حق سیاسی برعهده مؤمنان و مسلمانان است. از اینرو خداوند در آیه 200 سوره آلعمران به صراحت از وجوب حراست از مرزهای وطن اسلامی به عنوان یک وظیفه و تکلیف همگانی سخن به میان میآورد و از مؤمنان میخواهد تا از مرزهای اسلامی دفاع کنند. همچنین از عوامل رستگاری مؤمنان را دفاع از جامعه اسلامی و سرزمین و حدود و ثغور آن میداند؛ چرا که واژه مرابطه به معنای حفظ مرزهای وطن در آیه، از واجبات و از عوامل رستگاری و فلاح دانسته شده است.به هر حال دفاع از وطن و کیان اسلامی وظیفه همگانی و عمومی است و این وظیفه افزون بر دفاع از وطن و زادگاه قومی و قبیلهای است که در آیات دیگر از جمله 167 سوره آلعمران و 39 و 40 سوره حج، تبیین شده است. در حقیقت وطن در کاربردهای قرآنی دو معنای وطن طبیعی و وطن سیاسی دارد که معنای اخیر با معنای امت و دارالاسلام آمیخته است.علاقه به وطن، امری طبیعی است. آدمی به جایی که در آن به دنیا آمده و در آن پرورش یافته دلبستگی خاصی دارد و محیطزیست خویش را دوست میدارد.از آیات قرآن از جمله آیات 63 و 64 سوره طه به دست میآید که این علاقه امری طبیعی است و نمیتوان به سادگی آن را از دل انسانها بیرون برد. همین علاقه موجب میشود تا برخی از افراد در اندیشه سوءاستفاده از آن بیفتند.دشمنان انسان و انسانیت از علاقه طبیعی مردم به وطن سوءاستفاده کرده و آن را به شکل میهنپرستی و یا حتی ملیگرایی(ناسیونالیسم) در خدمت اهداف شوم خود میگیرند. خداوند گزارش میکند که فرعون برای مبارزه با حضرت موسی(ع) ملیگرایی را در برابر دینگرایی قرار میدهد. او با بهرهگیری از علاقه مردم، به تقویت افراطی آن میپردازد تا آن را در برابر دینگرایی قرار دهد و اجازه ندهد تا مردم راه هدایت آسمانی موسی(ع) را بپذیرند. فرعون برای رسیدن به این مقصود، به دروغ قبطیگری را در برابر یهودگری قرار میدهد تا افزون بر تغییر ماهیت هدایتخواهانه نهضت موسوی، آن را رنگ و روی قومی و ملی دهد و در یک فتنهجویی، ملیگرایی افراطی و میهنپرستی را در برابر خداپرستی قرار دهد..بیگمان ملیگرایی افراطی عامل بسیاری از جنگها و مشکلات کنونی بشریت بوده و هست.ملیگرایی و انگیزههای برتری جویی ملی، موجب تجاوز یا توجیه تجاوزگری دُوَل امپریالیستی به ملل ضعیف و مستضعف میشود. تردیدی نیست که علاقه به وطن و محل زندگی و رشد نمو از جمله علائق غریزی بشر است؛ اما این غریزه چون دیگر غرائز انسان اگر تحت رهبری عقل و شرع قرار نگیرد خودبهخود به نیروی ضدحیات و ملیت تبدیل میشود و به اصطلاح سیاسی میهن دوستی را به میهنگرائی و میهنپرستی افراطی تبدیل میکند.از نظر قرآن، دلبستگی به زندگی دنیایی و مرز و بوم خویش، زمینهساز گریز انسان از حق و هدایت میباشد(قصص، آیه 57) و علت بسیاری از نافرمانیهای انسان و عدم تسلیم در برابر خداوند و آموزههای هدایتی آن، وابستگی به خویش، شهر و دیار و خویشان خود است که به عنوان سنتها و آداب پذیرفتهاند و حاضر به ترک آن نیستند. خلیل منصوری