طنزهای شیرین از منبر آیت‌الله مجتهدی تهرانی  1403/11/18

طنزهای شیرین از منبر آیت‌الله مجتهدی تهرانی

یکی از خصوصیات اخلاقی علمای بزرگوار شیعه،خوشرویی و استفاده از نکات و داستان های همراه با شوخی و طنز برای تنوع‌بخشی به جلسات مذهبی است.مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در حد بالایی از این روش در منبر و کلاس های آموزشی خود بهره می‌بُرد که در ادامه به برخی از این داستان‌ها و نکات طنزآمیز اشاره می‌کنیم.

ادامه نوشته

انسانیت و عقلانیت زینت انسان است    92/4/6

انسانیت و عقلانیت زینت انسان است

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حضرت آیت الله جوادی آملی در ابتدای جلسه درس اخلاق هفتگی خود که در مسجد روستای احمد آباد شهرستان دماوند برگزار شد، با عرض تبریک به مناسبت اعياد پربركت شعبانيه با ذکر اقسام حیات به سه حیات گیاهی، حیوانی و انسانی فرمودند: انبيا آمدند اول ما را زنده كنند بعد ما را بيدار كنند

ادامه نوشته

طنز های قرآنی      نوروز 90

طنز های قرآنی

خطابات قرآنی از قبیل «ایاك اعنی و اسمعی یا جاره‏» است; یعنی می‏خواهد حقایقی را كه به مخاطب می‏گوید، به گونه‏ای باشد كه پرده‏های شرم دریده نشود; از این رو از اقوام گذشته سخن می‏گوید .

آیات فراوان قرآن در نقل تاریخ امت‏ها و ملل پیشین در حقیقت، خطاب به مردم امروز و آینده‏است; برای نمونه: آیه «مثل الذین حملوا التوریة ثم لم‏یحملوها كمثل الحمار یحمل اسفارا»  كه پیش از این ذكر شد، در ظاهر در شرح زندگانی یهودیان بی‏عمل می‏باشد; اما در واقع یادآور این نكته است كه اگر مسلمانهای معتقد به قرآن هم از معارف و فرهنگ قرآن استفاده نكنند و در عمل پیاده ننمایند، مانند خری هستند كه كتابهایی را حمل می‏كنند .

طنزهای قرآنی همه در بیان حقیقت و به منظور پند دهی انسان است . در هیچ كدام از آنها خلاف واقع، دروغ و كذب وجود ندارد; زیرا آنها به واقع مجازهایی توام با قراین و شواهد حالی و مقالی هستند .

اساسا بخشی از فصاحت و بلاغت قرآن به جهت همین مجازها و كنایه‏ها و طنزهاست .

چنانكه آمد، طنز یك نوع استعاره است و در قرآن به صورت تمثیلات و تشبیهات و تنظیرات دیده می‏شود كه اینك نمونه‏هایی از آنها ذكر می‏شود:

1- تشبیه صدای بلند به عرعر خر

و اغضض من صوتك ان انكر الاصوات لصوت الحمیر  ; آرام سخن‏گو (نه با فریاد بلند) كه زشت‏ترین صداها، صدای خر است .در این آیه واقعیتی تلخ در قالب تشبیه و تنظیر بیان شده است .

2- تشبیه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ

فمثله كمثل الكلب ان تحمل علیه یلهث او تتركه یلهث ; داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوی، زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنی، [باز هم] زبان از كام برآورد .

خداوند در این آیه بلعم باعورا را به سگی تشبیه می‏كند .

3- تشبیه رباخوار به شیطان

الذین یاكلون الربا لایقومون الا كما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس  ; كسانی كه ربا می‏خورند، [از گور] بر نمی‏خیزند، مگر مانند برخاستن كسی كه شیطان بر اثر تماس، آشفته‏سرش كرده‏است .

ربا خوار در رفتار اجتماعی خود مثل افراد دیوانه عمل می‏كند; زیرا رباخوار نظم اقتصادی را بر هم می‏زند و موجب اضطراب و سرگیجی جامعه می‏گردد; لذا مانند انسانی كه سرگیجه گرفته از قبر بیرون می‏آید; به جهت آنكه تعادل اقتصادی جامعه را بر هم زده، در رستاخیز تعادلش از دست می‏رود .

این آیه حالت روانی یك رباخوار را در قالبی شیرین به تصویر می‏كشد و عاقبت تلخ رباخواران را در مثالی زیبا بیان می‏كند

4- نسبت‏شكستن بت‏ها به بت‏بزرگ

بل فعله كبیرهم هذا فاسئلوهم ان كانوا ینطقون ; بلكه آن را بزرگترشان كرده‏است . اگر سخن می‏گویند، از آنها بپرسید!

این آیه به داستان حضرت ابراهیم با قوم لجوح و عنود خود مربوط است . آن قوم هنگام عید آن حضرت را به مراسم دعوت كردند; اما او اجابت نكرد و برای مراسم نرفت . وقتی برگشتند، دیدند، تمام بتها شكسته شده و تبری بر روی بت‏بزرگی نهاده شده‏است . نزد حضرت ابراهیم آمدند و او را به شكستن آنها متهم نمودند . حضرت فرمود: من این كار را نكردم; بلكه بزرگ آنها چنین كرده‏است . شما از این بت‏ها سؤال كنید،اگر سخن می‏گویند.

شاید بتوان مطابق برخی از تفاسیر این مورد را «طنز» به شمار آورد . عبارت «بل فعله كبیرهم هذا» طبق تفسیری كه در آن، «هذا» فاعل فعل شمرده می‏شود، طنز است; زیرا كاملا خنده‏آور است كه مثلا بت‏های كوچك تخلف كرده‏باشند و بت‏بزرگ آنها را تنبیه كرده‏باشد

5-تشبیه درآمدن كفار به بهشت‏به ورود شتر به سوراخ سوزن

و لایدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط; [كسانی كه آیات الهی را تكذیب كرده‏اند]، به بهشت در نمی‏آیند، مگر آنكه شتر در سوراخ سوزن در آید .

این معنا یك كنایه است و در واقع در این آیه حقیقتی تلخ در قالبی شیرین ارائه شده‏است و طنز معجونی است از نیش و نوش . نیش طنز همان حقیقت تلخ است كه در آیه عبارت از «عدم ورود كفار و مشركان به بهشت‏» است و نوش آن همان قالب شیرین است كه در این آیه عبارت از «حتی یلج الجمل فی سم الخیاط‏» است

6-تعبیر ریشخندآمیز درباره سران كفار

ذق انك انت العزیز الكریم  ; بچش كه تو همان ارجمند بزرگواری!

این آیه درباره برخی از سران كفر و شرك مكه است كه در رستاخیز گرفتار جهنم می‏شوند . خداوند می‏فرماید: عذاب دوزخ را بچش كه تو همان عزیز و گرامی هستی . در این آیه در اوج فصاحت و بلاغت مضمونی ارجمند به صورت طنز بیان شده‏است; زیرا شخص مورد اشاره در آیه خیلی مغرور و خودخواه بوده و در میان مشركان       صفحه9 شخصیت‏بزرگی داشته‏است . قرآن می‏فرماید: وقتی كه در آتش جهنم با ذلت افكنده می‏شود، به او می‏گویند: آقای عزیز! نتیجه كارهایت را بچش!

 

7-تشبیه منافقان به تاریك‏زیان یا گرفتاران صاعقه

قرآن همیشه حقایق والا و بسیار ارزنده‏ای را در قالب مثالهای حسی آورده‏است . آیه‏های 17 و 18 و 19 و 20 سوره بقره منافقان را اینگونه تشبیه كرده‏است:

مثلهم كمثل الذی استوقد نارا فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و تركهم فی ظلمات لایبصرون صم بكم عمی فهم لایرجعون او كصیب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق یجعلون اصابعهم فی آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محیط بالكافرین .

منافقان مانند كسانی هستند كه آتشی افروخته (تا در بیابان تاریك راه خود را پیدا كنند)، ولی هنگامی كه آتش اطراف آنان را روشن می‏سازد، خداوند (طوفانی می‏فرستد و) آن را خاموش می‏كند و در ظلمت و تاریكی وحشتناكی كه چشم انسان را از كار می‏اندازد، آنها را رها می‏سازد . آنها كر، گنگ و كورند; بنابراین از راه خطا بازنمی‏گردند، یا همچون بارانی كه در شب تاریك توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد و آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود می‏گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند و خداوند به كافران احاطه دارد (و همه در قبضه قدرت او هستند. در این بیان طنزگونه قرآن حقیقتی تلخ یعنی نفاق و دورویی را كه بسیاری از افراد جامعه گرفتار آن هستند، به صورت جذاب و شیرین و دلنشین تشبیه كرده‏است . پایان و عاقبت كار منافقان را چون افرادی كر، گنگ و نابینا معرفی می‏كند كه به راحتی قادر نیستند از راه نادرست‏خویش بازگردند.

در مثال دیگر وضعیت منافقان اینگونه توصیف شده است:

او كصیب من السماء فیه ظلمت و رعد و برق یجعلون اصبعهم فی ءاذنهم من الصواعق حذر الموت و الله محیط بالكافرین یكاد البرق یخطف ابصرهم كلما اضاء لهم مشوا فیه و اذا اظلم علیهم قاموا و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصرهم ان الله علی كل شی‏ء قدیر . یا چون [كسانی كه در معرض] رگباری از آسمان - كه در آن تاریكیها و رعد و برقی است - [قرار گرفته‏اند] ; از [نهیب] آذرخش [و] بیم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند، ولی خدا بر كافران احاطه دارد . نزدیك است كه برق، چشمانشان را برباید; هرگاه كه بر آنان روشنی بخشد، در آن گام زنند و چون راهشان را تاریك كند، [برجای خود] بایستند و اگر خدا می‏خواست‏شنوایی و بینایی شان را برمی‏گرفت، كه خدا بر همه چیز تواناست .

در این مثال طنزآمیز، قرآن، صحنه زندگی منافقان و چهره‏های نفاق را چنین پریشان معرفی می‏كند .

باری، طنزهای مفید و سازنده و هدفمند هم انسان را متبسم و خندان می‏سازد و هم باعث تفكر و تدبر و حزن و اندوه می‏گردد .

• خنده از لطفت‏حكایت می‏كند این دو پیغام مخالف در جهان از یكی دلبر روایت می‏كند

• گریه از قهرت شكایت می‏كند از یكی دلبر روایت می‏كند از یكی دلبر روایت می‏كند

و انسان امیدوار و عاشق در سیر و سلوك خویش سعی می‏كند، از تمام عالم هستی اعم از عالم تكوین و تدوین كه گاهی طنزگونه با آدمی سخن می‏گوید، استفاده كند و در جهت كمال نهایی خویش بهره برد:

• عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد ای عجب من عاشق این هر دو ضد

• ای عجب من عاشق این هر دو ضد ای عجب من عاشق این هر دو ضد

مردم را ببخش

مردم اغلب بی منطق،بی انصاف و خود محورند.

ولی آنان را ببخش.

اگر مهربان باشی تو را به انگیزه های پنهان متهم می کنند.

ولی مهربان باش.

اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند.

ولی شریف و درستکار باش.

نیکهای امروزت را فراموش می کنند.

ولی نیکو کار باش.

بهترین های خود را به دنیا ببخش.

حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

و در نهایت می بینی آنچه هست همواره میان تو وخداوند است نه میان تو مردم.