غصب گناهی در حد قتل نفس 1403/4/25
غصب گناهی در حد قتل نفس
غصب یکی از رفتارهای باطل نسبت به حقوق و اموال دیگران است که انسان باید برای تامین سلامت زیست اجتماعی بلکه رشد کمالی خویش آن را ترک کرده و از آن اجتناب کند؛ زیرا بسیاری از مشکلات اجتماعی در ساحت فردی و اجتماعی، به رفتارهای نادرست و باطلی همچون غصب باز می گردد که امنیت و سلامت روانی انسان و اجتماع را با خطر مواجه میکند و اعتماد اجتماعی را سلب کرده و بحران تباهی اجتماعی را رقم می زند.بی گمان غصب سرزمین و اشغالگری که در طول تاریخ بویژه در سالیان اخیر نسبت به مردم فلسطین اعمال شده، نمونه ای بارز از جنایات و ظلم و تجاوزگری است که نه تنها به مردم فلسطین اجحاف بسیاری روا شده، بلکه روان بشری را به چالش کشیده است.از این بدتر می توان به غصب خلافت معصومان(ع) از سوی برخی اشاره کرد که با غصب حق خلافت از معصومان(ع) بحرانی بزرگ ایجاد شده که هنوز پس از چهارده قرن، امت اسلامی نتوانسته است در مسیر تمدنسازی الهی قرار گیرد و به عنوان امت وسط سرمشق مردمان و جوامع انسانی شود. بنابراین، غصب حقوق و اموال میتواند آثار بسیار مخرب روانی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و نیز دنیوی و اخروی داشته باشد .انسان و اجتماع انسانی زمانی میتواند روند تکامل را به درستی بپیماید که سبک زندگی او بر اساس حق و مصادیق آن شکل بگیرد. بنابراین، هر گونه عمل و حرکت مخالف با حق که در قالب باطل و مصادیق آن انجام میگیرد، نه تنها اجتماع انسانی را به تباهی می کشاند، بلکه بستری برای خسران ابدی انسان در آخرت می شود.از نظر قرآن، غصب و تصرف نابحق و باطل در اموال و سرزمین های دیگران به عنوان مصداقی از باطل و ظلم آشکار میتواند انسان و اجتماع انسانی را به سوی تباهی و هلاکت سوق دهد و از رسیدن به کمالات محروم سازد. از این رو در قالب حکم شرعی حرمت از مردمان میخواهد تا از غصب اجتناب کنند. اصولا واژه غصب به معنای گرفتن چیزی با ظلم و ستم از دیگری است، خواه مالی باشد، یا مقام و منزلت و منصبی. از این رو گرفتن مقام خلافت الهی معصومان(ع) به عنوان غصب تلقی می شود، چنانکه گرفتن سرزمین فدک نیز از مصادیق غصب است و غاصبان افزون برآنکه باید پاسخگوی حقوقی رفتار ظالمانه خویش در دنیا باشند، بلکه باید خود را برای عذاب الهی در آخرت آماده کنند.در اصطلاح فقه اسلامی، غصب در ساحت اقتصادی تعریف شده است؛ زیرا غصب را استیلا بر مال دیگری به غیر حق دانسته اند؛ اما چنانکه صاحب جواهر الکلام بیان داشته غصب شامل سلطه عدوانی بر حق دیگری نیز می شود. بنابراین، سلطه عدوانی بر حق خلافت یا ریاست و مانند آنها نیز از مصادیق غصب فقهی است.خدا با به کارگیری واژگانی چون غصب، اکل اموال به باطل چنین رفتاری را باطل و از مصادیق عدوان، ظلم، اثم، حوب کبیر و بغی دانسته و حرمت و گناه آن را بیان کرده است.بطلان غصب و تصرفات در اموال دیگری گاه با عبارت اکل باطل تعبیر می شود؛ زیرا مراد از اکل هر گونه تصرف در اموال دیگری بدون اجازه است، و این از احکام شرعی است که عقل فطری آن را درک میکند.افزون بر آنکه عقل ، بطلان غصب را درک میکند و از آن گریزش دارد، نقل وحیانی نیز بر آن تاکید دارد و حتی در قالب میثاق از مؤمنان خواسته تا مطابق دین الهی و سنت ها و قوانین آن زندگی خویش را تنظیم کنند و با گناه و فجور و دریدگی این قوانین و سنت ها را تخریب نکنند؛ زیرا به خودشان آسیب می زنند و راه رشد و تزکیه را بر خویش میبندند و در دنیا و آخرت خود را گرفتار عذاب الهی می کنند.تصرفات غاصبانه به ویژه در برخی از امور اصلا جایز نیست؛ زیرا میتواند آثار مخرب در ابعاد و ساحات گوناگون به جا گذارد که از جمله آنها می توان به غصب حق خلافت الهی از معصومان(ع)، غصب حق سرزمین ، حق سکونت در سرزمین مادری، غصب اموال یتیم و مانند آنها اشاره کرد که تبعات آن دنیوی واخروی و در ساحات گوناگون است. اصولا نزدیک شدن به برخی از ساحات مانند نزدیک شدن به محوطه و منطقه خطر و سقوط است، از جمله نزدیکی به مال یتیم میتواند اسباب خطر غصب را موجب شود و شخص مال کسی را بخورد و تصرف کند که هیچ وکیل و ولیّ و یاوری جز خدا ندارد؛ بنابراین، متصرف باید بداند که با خدا در افتاده است و خدا بسیار سخت او را می گیرد و عذاب میکند.از نگاه قرآن غصب حقوق و اموال دیگران گناهی بس بزرگ در ردیف قتل نفس است که جزو گناهان کبیره است و شخص را گرفتار عذاب دردناک اخروی میکند.خدا مظلوم را حمایت همهجانبه میکند. این حمایت در دنیا در قالب قوانین بازدارنده و مجازات و کیفر دنیوی و نیز اخروی بیان شده است. قرآن، در راستای حمایت از مظلوم که حق و مالش غصب شده، به او اجازه تقاص داده تا به همان میزان که در حق او ظلم شده، تقاص کند و مال و حقی را از غاصب بازستاند.از نگاه قرآن، همان گونه که یاری غاصب جایز و روا نیست و شخص نمیتواند با قول و فعل، غاصب را یاری رساند.همچنین ترک یاری مظلوم جایز نیست، بلکه انسان باید همواره به دفاع از مظلوم و مستضعف علیه ظالم و مستکبر برخیزد از نظر آموزه های قرآن، غصب غاصبان را می توان به دو دسته اصلی غصب حق و غصب مال تقسیم بندی کرد. برخی از مصادیق آنها عبارتند از:1. غصب حق ارث: برخی از مردم بر خلاف احکام الهی و سنت ها و قوانین دین الهی، دیگران را از حقوق مسلم خویش از جمله حق ارث محروم می کنند. 2.غصب بیت المال: برخی از مردم به سبب دسترسی به بیت المال و حقوق عامه مردم، در اموال عمومی تصرف غاصبانه و باطل دارند که می بایست در دنیا و روز قیامت پاسخگو باشند.3. غصب سرزمین: هر کسی نسبت به سرزمین و موطن خویش حق ثابتی دارد که از آن به حقوق فطری الهی تعبیر می شود. بنابراین، غصب سرزمین و اشغالگری و راندن صاحبان اصلی آن به خارج از سرزمین و خانه و کاشانه مالوف خویش، به عنوان گناه و امری باطل دانسته و بشدت از آن نهی شده است.4. غصب مهریه: یکی از حقوق زنان، مهریه است که برخی از شوهران به سبب سلطه و قوت خویش آن را غصب می کنند و همسران خویش را از آن محروم میسازند. از این رو خدا آن را جایز و روا ندانسته است؛ مگر آنکه همسر خود از مهریه اش بی هیچ فشار و اکراه و اجباری بگذرد که در آن صورت تصرفات در مهریه برای شوهر جایز و روا خواهد بود. آیت اللهخلیل منصوری