روایت عتابی که حُر را از فرش به عرش رساند 1403/4/28
روایت عتابی که حُر را از فرش به عرش رساند
حر بهشت و جهنم را در چشم به هم زدنی مقابل یکدیگر دید. آشوب شد. هراسان و مردد شد فرار از آدمهای زمانهاش، از آتش ابن زیاد، از دنیای بی خیری که میخواست مقابل چشمانش قتلگاه حسین بن علی شود. از خیل سپاهیانی که میدانست قطعا از سپاه انگشت شمار امام جان سالم به در میبرد، فرار کرد سمت حسین. ادب حر او را رو سفید کرد، عاقبتش را ختم به حسین علیهالسلام کرد و برای همیشه سرش را بالا بردروحش هم خبر نداشت که قرار است چه غوغایی به پا شود. مامور شده بود تا مسیر کاروان را به سمت کوفه کج کند و دست بسته در کاخ ابن زیاد تحویلشان دهد و مزدش را بگیرد. اصلا او را چه به ایستادن مقابل بلند مرتبه شاهی چون او. بالاخره حُر آخرت را میشناخت، ادب سرش میشد، معنای هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی را میفهمید.به کاروان که رسید، مانع شد. امام رو به حر کرد و گفت: ثکلتک امک. این را اگر لفظ به لفظ معنا کنی مقصود امام گم میشود. هدف قیامش شبههناک میشود. لفظ به لفظش ترجمهاش کنی میشود: خدا مادرت را به عزایت بنشاند. اما امام که دشنام نمیدهد، آن هم امامی که میگوید اگر فردی عقل، ادب، حیا، دین و حسن خلق نداشته باشد، امیدی به خیر او وجود ندارد. «ثکلتک امک» در زبان عرب عتاب است. عتابی که حر را تکان داد. به او تلنگر زد که کجا و مقابل چه کسی ایستاده. عتابی که به او بفهماند آخرت را نباید به چند درهم فروخت.همین هم شد. حر آخرتش را فدای بیادبی به ولی خدا نکرد تا جایی که در پاسخ به امام میگوید: من این تعبیر را برای مادرت زهرا (س) به کار نمیبرم.خدا با همین ادب حر را خرید و در میدان نبردی که لشکریان برای بریدن سر امام زمانشان از هم پیشی میگرفتند، ندایی دلش را لرزاند: هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی ؟حر بهشت و جهنم را در چشم به هم زدنی مقابل یکدیگر دید. آشوب شد. هراسان و مردد شد از اینکه آن طرف میدان جایی دارد یا نه. اما فهمید که امام دست یاری را نه برای خودش بلکه برای او دراز کرده.بدون آنکه فکر کند چه واکنشی از سوی امام در انتظارش است به سویش رفت؛ فرار کرد، فرار از آدمهای زمانهاش، از آتش ابن زیاد، از دنیای بی خیری که میخواست مقابل چشمانش قتلگاه حسین بن علی شود. از خیل سپاهیانی که میدانست قطعا از سپاه انگشت شمار امام جان سالم به در میبرد، فرار کرد سمت حسین.ندای یاری امام او را یاد نوایی انداخت که قبل از اولین مواجههاش با امام، 3 مرتبه در گوشش پژواک شد: «ای حرّ! تو را به بهشت بشارت باد.»به امام که رسید سر خم کرد. نمیتوانست خود را ببخشد. بالاخره کاروانش را در دشت نینوا ویلان کرده بود. اما همان موقع که ادب کرد سرنوشتش را از توابین نوشتند. ادب حر او را رو سفید کرد، عاقبتش را ختم به حسین علیهالسلام کرد و برای همیشه سرش را بالا برد اما این بار نه مقابل امام که در کنارش.اما امام با «ثکلتک امک» حر را تربیت کرد. آماده شهادت در رکاب خودش کرد. او را که به خاطر چند درهم فریفته بودند به خود آورد. وقتی دید که نمیخواهد خاندانش در دام ابن زیاد گرفتار شود فهمید آماده برگشتن است. عتابش کرد تا خدایش را از او راضی کند و بفهمد کجای تاریخ ایستاده. تا جایی که از دنیا برید و شفاعت مولایش را خرید...ما را عتاب کن، بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟ نویسنده : عطیه ذاکری
به بچهها چطور از خلقت خداوند بگوییم؟:خیلی از پدرمادرها دغدغه تربیت دینی دارند و دوست دارند بچههایشان را با اعتقادات درست و اصولی بزرگ کنند؛ اما ممکن است در این راه دچار خطا بشوند. خطاهایی که اثر آن تا یک نسل یا حتی چند نسل باقی بماند. در این مطلب به اشتباهاتی که در نگاه به خلقت خداوند در فرزندان ممکن است به وجود بیاید، میپردازیم.نگاه درست را شما بسازید:والدین دریچه نگاه کودکان به دنیا هستند. بچهها از چشم و نگاه پدر و مادر خود نگاه میکنند؛ پس مراقب باشید چه نگاه و زاویهای به بچهها میدهید. اولین نگاه به محیط و نعمتهای خدا باید این باشد که کودکان بدانند همه چیز مظهر خلقت خداست. خدایی که بندگانش را آفریده و هر چه غیر از آن را در خدمت آدمها آفریده است. این نگاه میل به قدردانی از نعمتهای خدا را در بچهها زیاد میکند؛ پس تاکید کنید که همه آفریده از جانب خدا هستند و اصلا چه بهتر که به جای طبیعت بگویید خلقت!اسم عذاب روی رحمت و نعمتهای الهی نگذاریدبعضی از والدین تفسیرهای نادرستی از نعمتهای خدا به بچهها ارائه میدهند. مثلا: "دیدی منو اذیت کردی خدا داره گریه میکنه" و با همین جمله باران که نشانه فضل و رحمت خداست را در چشم بچهها تبدیل به عذاب الهی میکنند. درضمن اینکه کدام تغییر آبوهوایی و جوی عذاب است یا رحمت در تشخیص شما نیست که بخواهید آن را تفسیر کنید و بدتر برای بچهها هم تعریف کنید!نگاه انسان مدار غربی را بزدایید:نگاه انسانمحور غربی به شما میگوید انسان مدار همهچیز است و همهچیز باید فدای او شود. با همین نگاه روزبهروز بر اسراف انسانها و تخریب محیط زیست اضافه میشود. شما به عنوان والدین موظف هستید که این نگاه را از فرزندان خود دور کنید. به بچهها بگویید که همه مظاهر طبیعی از گل و درخت و بوتهها گرفته تا انواع حیوانات همه مخلوق خدا هستند و حق زندگی و حیات دارند.رابطه ما با مخلوقات خداوند چه شکلی باشد؟:بچهها باید بدانند خداوند مهربان نعمتها و مخلوقاتش را برای خدمت به انسان آفریده است؛ اما برای آن حدوحدود گذاشته است. مثلا با اینکه برخی حیوانات اهلی آفریده شدهاند که به انسان خدمت کنند؛ اما نباید فراتر از این به آنها نگاه کرد و جای آنها برعکس شود! مثلا وظیفه سگ، نگهبانی محافظت است و نباید برعکس، انسان محافظ سگ شود. درباره بقیه حیوانات هم دخالت بیجای انسان، نظم طبیعی خدادادی را به هم میزند؛ پس در ارتباط به مخلوقات خدا نه باید افراط کرد و نه تفریط! نویسنده : زهرا شاه رضایی