حکمت های علمی و عملی در قرآن 1403/5/14
حکمت های علمی و عملی در قرآن
از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه هستی از جمله آیات تکوینی و آیات تدوینی در نهایت استواری و اتقان حقانی آفریده شده و هیچ باطلی در آن راه ندارد؛ زیرا حکمت الهی خدای حکیم اجازه نمی دهد تا باطلی در آن راه یابد و خدای حکیم مانع از راه یابی باطل به آن است؛ بنابراین، هیچ لعب و لهو و باطل و مانند آنها را نمی توان در آیات هستی الهی یافت.انسان به عنوان مظهر اسمای کمالی الهی می بایست همانند خدای حکیم در اندیشه و انگیزه و علم و عمل باشد و جز حق نگوید و نکند تا مظهر حق و حقیقت باشد؛ زیرا فطرت الهی انسان به سبب الهامات هدایتی الهی چنین توانایی شناختی و گرایشی به سوی حق داشته و از باطل و مصادیق آن گریزان است؛ مگر آن که نفس انسانی به فجور تغییر یافته و دفن و دسیسه یا مطبوع و مختوم شده باشد که در این حالت از نظر شناختی و گرایشی و اندیشه و انگیزه و علم و عمل، توانایی فطری از دست می رود و شخص به سفاهت می افتد و از عقلانیت فطری دور می شود و در اندیشه و انگیزه به خطا و اشتباه می رود و خلل در اندیشه و انگیزه های حقانی فرد ایجاد می شود و به تباهی و باطل گرایش می یابد تا جایی که در مقام وارونگی فکری و رفتاری، باطل را حق می یابد و بدان گرایش می یابد و رفتارهای سفیهانه خویش را عقلانی و مصلحانه می شمارد.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چیزی آثاری دارد که تجلیات وجودی آن چیز است. حکمت نیز این گونه است و کسی که به مقام حکیم رسیده و مظهر صفت و اسم حکیم شده می بایست این نشانه ها و آثار را داشته باشد. برخی از مهم ترین نشانه ها و تجلیات و آثار حکیم عبارتند از:1-اجتناب از باطل و احقاق حق: اصولا واژه «حکم» به معنای «منع» آمده است؛ بنابراین، حاکم کسی است که مانع از باطل است؛ زیرا حاکم با حُکم خویش حق را اثبات و باطل را نفی کرده و به شکل قطعی مانع باطل می شود. هم چنین «حَکَم» در حکمیت کسی است که با ورود خویش به عنوان حکیم مانع از اقامه باطل شده و احقاق حق می کند. 2-عقلانیت: از دیگر نشانه ها و تجلیات حکمت حکیم آن است که با ایجاد حدود و مرز بندی اجازه تداخل میان حق و باطل نمی دهد؛ زیرا عقل همانند «عقال» و پای بند شتر است تا در جایی که «حق» است قرار گیرد و به سوی باطل گرایشی نیابد. از تجلیات عقلانیت این است که شخص بر اساس الهامات فطری در قلب سلیم و نفس مستوی و معتدل از هر گونه باطلی چون فجور اجتناب کرده و به حق به عنوان عامل تقوای در نفس گرایش می یابد. این در حالی است که اگر نفس تغییر یافته باشد، توانایی ادراکی و شناختی حق و باطل را از دست می دهد و گرفتار وارونگی در شناخت و به تبع آن، گرایش ها و گریزش ها می شود و این گونه است که به سبب عدم تفقه و تعقل، حق و باطل را جا به جا می شناسد و گرایش می یابد.3-عدالت: بنیاد حکمت بر حقانیت است که تجلیات آن در عدالت و صداقت و امانت و مانند آنها خود را نشان می دهد. بر این اساس آیات تکوینی و تدوینی در هستی بر اساس حق و عدالت سامان یافته و هر چیزی در محدوده مقدراتی قرار دارد که خدا برای آن تعیین و مشخص کرده تا اهداف متعالی خدا بدان تحقق یابد؛ زیرا عدالت به معنای «وضع هر چیزی در جایگاه حقی است که خدا برای آن مشخص کرده» یا به معنای «احقاق حق و قرار دادن هر چیزی در جایگاه حق آن است که خدا تعیین و مشخص کرده است». 4-هدفمندی: از دیگر تجلیات حکمت حکیم بر اساس آن چه بیان شد، هدف گذاری برای هر چیزی است که در نهایت حکمت آفریده و ایجاد شده است. بنابراین هر چیزی که منسوب به حکیم است، فاقد امور باطلی از جمله «عبث»، «لعب»، «لهو» و مانند آنها است؛ زیرا این امور به معنای بی هدفی یا اهداف سست است که از حکیم صادر نمی شود. 5-ایمان به خدا و اجتناب از کفر و شرک: حکیم وقتی به هستی می نگرد و در آفاق و انفس دقت نظر می کند، همه حقیقت را در «حق سبحانه تعالی» می یابد که همه هستی تجلیات و مظاهر آن حقیقت است. بنابراین، حکیم متوجه صفات حسنای کمالی الهی می شود که در مظاهر آفاقی و انفسی تجلی و ظهور یافته است. پس به خدای یکتا و یگانه که دارای همه صفات الهی است که خاستگاه هستی است، ایمان آورده و از کفر و شرک اجتناب می کند.6-شکر خدا: انسان حکیم وقتی به خلقت خویش و تفضلات الهی در قالب نعمت وجود و دیگر نعمت ها می نگرد، در مقام شکر نعمت بر می آید و خود را در قول و فعل و قلب و زبان شاکر خدا و نعمت هایش می داند و هرگز راه کفران و ناسپاسی در پیش نمی گیرد.7-اعمال صالح: انسان حکیم می داند که دست یابی به تمامیت کمالی خویش و مظهریت اسماء الله تنها در سایه عبودیتی است که برای آن خلق شده و هدایتی است که برایش مشخص و مقدر شده است. بنابراین، تلاش می کند تا با ایمان به خدا و آخرت به عنوان هدف گذاری حرکت انسان، و اعمال صالح در چارچوب حق و کسب تقوای الهی خدایی شود و در مقام مظهریت اسمای الهی و خلیفه الله در هستی تصرفات تکوینی داشته باشد. 8-اهتمام به اخلاق نیک و فضایل: انسان حکیم به اصول اخلاقی الهی اهتمام داشته و دنبال کسب فضایل اخلاقی به عنوان کمالات حقانی می رود و از رذایل اخلاقی اجتناب می ورزد. بر همین اساس است که حکیم نه تنها با دیگران برخوردهای نیک بر اساس عدالت تقابلی دارد که احسان را با احسان پاسخ می دهد، بلکه در مقام احسان عفو می گذرد و بر اساس احسان اکرامی ایثار می کند و بدی را با نیکی و احسان پاسخ می دهد.9-اجتناب از ضلالت و بهره مندی از هدایت خاص: کسی که در صراط مستقیم هدایت فطری گام می بردارد و از الهامات فطرت و قدرت تشخیصی و گرایش به حق و مصادیق آن بهره مند می شود، در صراط مستقیم رشد قرار گرفته و در نهایت خدا به او تفضل نموده و تحت هدایت تشریعی وحیانی او را به سوی کمال هدایت و حتی ایصال می کند. از همین روست که چنین انسانی بهره مند از خیر کثیر حکمت های الهی، در قول و فعل و اندیشه و انگیزه و علم و عمل به جایی می رسد که از گمراهی مصون می شود و هدایت خاص او را در بر می گیرد و تحت تعلیم و تزکیه وحیانی قرار می دهد تا جایی که هیچ ضلالت و گمراهی و باطلی در اندیشه و انگیزه او راه نمی یابد. چنین فردی خود مصداق ذکر الله می شود؛ زیرا همه هستی او نماد و مظهری از اسمای الهی است که در او ظهور و تجلی کرده است. آیت الله خلیل منصوری