نشانههای خردمنـد دانـا و بیخـرد نـادان 1403/5/29
نشانههای خردمنـد دانـا و بیخـرد نـادان
عقل در برابر سفاهت و حماقت و علم در برابر جهل، از نعمتهای بزرگ الهی است؛ چرا که فقدان عقل و علم به معنای تباهی انسان و جهان است. با آمیختگی عقل و علم است که دنیا و آخرت آدمی سامان مییابد و سعادت دو سرا رقم میخورد. برای هر چیزی از جمله عاقل عالم نشانههایی است.خداوند انسان را عاقل آفریده است. بنابراین هر کسی از عقل برخوردار است؛ همچنین بر اساس آیات قرآن هر انسانی از علم فطری برخوردار است و همین علم فطری است که زمینه تعلم را فراهم میآورد. اگر علم فطری نباشد، انسان ناتوان از تفکر خواهد بود؛ زیرا تفکر حرکت از معلوم به سمت مجهول با عقل برای معلوم کردن مجهول است؛ پس اگر علم فطری نباشد، چنین حرکتی در انسان نخواهد بود؛ بشر وقتی به دنیا میآید، فاقد علم و دانش است، اما روح انسانی این آمادگی را دارد که پس از به دنیا آمدن، علومی را در قالب الهامات در قلب دریافت کند. در این امر ابزارهای شناختی به مدد انسان میآید؛ چرا که انسان دارای ابزارها و منابع شناختی است که میتواند با آنها علم خود را افزایش دهد؛ از جمله این ابزارها میتوان به حواس پنج گانه و قلب اشاره کرد که در قرآن به عنوان ابزارها و منابع شناختی و ادراکی بشر معرفی شده است.قرآن در آیه 78 سوره نحل میفرماید: و خدا شما را از شكم مادرانتان- در حالى كه چيزى نمىدانستيد- بيرون آورد و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.
قلب یا فؤاد نام دیگری از عقل و فطرت است؛ زیرا نفس انسانی به تعبیر فلاسفه و عرفا در یگانگیاش همه توانهاست». پس همان طوری که قوه غضب و شهوت است، قوه عاقله نیز است. از همین رو در آیات قرآن، گاه علم و فهم و تفقه به قلب یا فواد نسبت داده میشود.البته خداوند بیان میکند که بسیاری از مردم از جمله گناهکاران و کافران و منافقان قلب خویش را دگرگون ساخته و بر آن زنگاری از گناه میکشندو گاه فتیله آن را پایین کشیده و کم نور و دفن میکنندو گاه دیگر بر آن مهر میزنند که دیگر توانایی درک و فهم نداشته و معلومات حقیقی کسب نمیکند.انسان برای اینکه زندگی خود را بسازد باید تعقل ورزد و به تعلم و دانش افزایی اقدام کنند. از همین رو در آیات قرآن واژه عقل به شکل اسمی به کار نرفته و همواره به شکل فعل مورد استفاده قرار گرفته تا نشان دهد که آنچه مهم است تعقل است نه داشتن عقلی که استفاده نمیشود.جالب اینکه هرگاه بخواهد درباره عقل سخن به میان آورد از نامهایی استفاده میکند که بیانگر استفادهکننده از عقل است؛ از همین روست که از اصطلاحات و نامهایی چون: اولوا الالباب،ذی الحجر، اولی النهی و مانند آنها استفاده میکند که به معنای خردمندانی است که با استفاده از تعقل و خردورزی خویش به عمق و مغز موضوع دست یافته یا دیواری از سنگ چیدهاند تا متجاوزی به حدود معلومات آنان تجاوز نکند یا از نفوذ دیگران باز میدارد. امام صادق(ع) خطاب به مفضل از شاگردان برجسته خویش فرمودند: ای مفضل کسی که تعقل نمیکند رستگار نمیشود و کسی که علم نمیآموزد تعقل نمیورزد.»در این روایت به صراحت رابطه عقل و علم بیان شده است.در آیات و روایات نشانههایی برای خردمندی که تعقل میکند بیان شده است. از مهمترین آنها میتوان به مواردی چون خداشناسی،ایمان به خدا، پیامبران، معاد و دیگر امور غیبی ، آخرتطلبی و ترجيح آخرت بر دنیا به علّت ماندگارى و برترى آن بر دنيا،اجتناب از افترا و نسبت ناروا به ذات بارى تعالى، اجتناب از پلیدی ، اجتناب از هواپرستی به جای خداپرستی، ادب و رعایت آن به ویژه در برابر پیامبر، تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر، تقواپیشگی، جهنمگریزی، عبرت آموزی،درک و فهم اموری چون درك زوال پذيرى قواى جسمانى و ناپايدارى سلامتى و دوران نشاط جسمانى و درك ناپايدارى دنيا و مواهب دنيايى به عنوان نشانههاى عاقلان اشاره کرد.اگر بخواهیم نسبت به خردورزی دیگران اطمینان پیدا کنیم و با آنان به عنوان خردمندان تعامل و برخورد داشته باشیم، باید آنان را محک بزنیم و وضعیت آنان را بسنجیم.امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید که در شش مورد میتوان عقل مردم را محک زد و از وضعیت خردورزی آنان آگاه شد. آن حضرت میفرماید: در شش مورد عقل مردم را میشود محک زد و سبک و سنگین کرد تا کم و زیادش را فهمید:۱. بردبارى هنگام خشم ۲. میانهروى هنگام رغبت و زیاده خواهى ۳. صبر و مقاومت هنگام ترس۴. رعایت تقواى الهى در هر زمان و مكان ۵. مدارا و خوش گفتارى با مردم ۶. كم کردن مجادله وستیز.همان طوری که برای عاقل و عالم نشانههایی است، برای بیخرد و نادان نیز نشانههایی است. پیامبر اکرم (ص)در جایی درباره نشانههای نادان بیخرد فرمودند: نادان دارای ده صفت میباشد که از عقل بینصیب است، آنها عبارتند از:1. با هر کس که معاشرت نماید، به او ستم میکند؛2. بر کسی که زیر دست اوست، تعدّی مینماید؛3. به آن کسی که بالاتر از اوست، گستاخی میکند؛4. گفتارش از روی فکر و اندیشه نیست؛5. چون سخن میگوید، گناه میکند و چون خاموش و ساکت باشد، غافل میشود؛6. اگر با فتنهای مواجه شود به سویش میشتابد و در دست آن هلاک میگردد؛7-چون فضیلتی ببیند از آن رویگردان شود؛8. از گناهان گذشته خود باکی ندارد و در باقی عمرش دست از گناه ندارد؛9. در کار نیک سستی کند و در انجام آن کند باشد؛10. نسبت به آنچه از دست داده یا ضایع کرده بیاعتناست. خلیل منصوری