بیماری لجاجت و عوامل پیدایش آن

لجاجت یکی از رذایل اخلاقی است که در دو حوزه روان شناختی و روان شناختی اجتماعی آثار مهم و اساسی بر جا می‌گذارد. این روحیه اگر در منش انسانی ظاهر شود، آدمی را به دام افراط گرایی و‌ستیزه جویی می‌کشاند و اجازه رشد و بالندگی را به او نمی‌دهد. استبداد رای و پافشاری بر باطل و انحرافات، از جمله آثار مخرب و زیانبار این خصلت زشت است.نفس اماره، یکی از مراتب نفس انسانی است. نفس در حالت عادی در حالت تعادل و اعتدال است و با آنکه الهامات تقوایی و فجوری بر او وارد می‌شود، ولی به هیچ یک از دو طرف گرایش نمی‌یابد. البته کمتر انسانی است که این تعادل و اعتدال را حفظ کند، بلکه بیشتر انسان‌ها در دام الهامات فجوری افتاده و نفسشان به نفس اماره تبدیل می‌شود که شخص را به کارهای بد و زشت فرمان می‌دهد. تنها شماری از انسان‌ها هستند که نفس لوامه(سرزنشگر)‌شان اجازه نمی‌دهد تا به سوی الهامات فجوری کشیده شوند و شماری بسیار کمتر هستند که به نفس مطمئنه دست می‌یابند و به آرامشی دست می‌رسند که به سبب بهره مندی از الهامات تقوایی در آنان پدیدار شده است.نفس اماره به بدی‌ها و زشتی‌ها، همواره جهات منفی را می‌بیند و بدان گرایش دارد. از کمالات‌گریزان است و به پستی‌ها و رذایل گرایش دارد. این‌گونه است که در یک فرآیندی به مجمع زشتی‌ها‌، پستی‌ها و بدی‌ها تبدیل می‌شود.لجاجت عامل و بستر بسیاری از رفتارها و منش‌های زشت دیگر آدمی است. آثار این خصلت و روحیه تنها موجب تباهی و آلودگی نفس نیست، جامعه بشری را نیز متاثر می‌کند و بسیاری از فتنه‌ها‌، فسادها و نابهنجاری‌ها را سبب می‌شود. از این رو رهبران دینی و اخلاقی جامعه همواره برای مبارزه با این روحیه در افراد تلاش کرده و می‌کنند تا به شکل منش اشخاص در جامعه بروز و ظهور نکند و تباهی و فساد را در جامعه گسترش ندهد و بحران اخلاقی را در آن موجب نشود. کسانی که از روحیه لجاجت برخوردارند و منش اجتماعی و رفتاری‌شان بر آن اساس شکل گرفته‌، در ارتباط اجتماعی و زندگی خانوادگی همواره در بحران به سر می‌برند و از تعادل شخصیتی برخوردار نیستند. انسان‌های لجوج کمتر تن به گذشت می‌دهند و سخن و گفتار خویش را به هر شکلی می‌خواهند به کرسی بنشانند. لذا شکست این افراد در ارتباطات اجتماعی و زندگی خانوادگی از همان آغاز معلوم است. اگر ازدواج و تشکیل زندگی خانوادگی بر پایه یک درجه از محبت است، بقای آن بر نه درجه از گذشت و احسان است. از این رو در قرآن بیش از آنکه به حقوق افراد در زندگی جمعی و خانوادگی تاکید شده باشد بر احسان، عفو و گذشت تاکید گردیده است.واقعیت تلخ این است که بسیاری از مشکلات و تنش‌های خانوادگی و اجتماعی و همچنین ناسازگاری‌ها و بحران‌ها در روابط اجتماعی و بین‌المللی و نیز گرفتاری‌ها و زیانمندی‌ها و عقب‌ماندگی‌های فردی و جمعی معلول همین صفت «لجاجت» است که ما انسان‌ها به آن به عنوان یک نابهنجاری عادی و معمولی می‌نگریم در حالی بسیاری از گرفتارهای روحی و روانی و اجتماعی انسان از روحیه و منش زشت انسانی نشات می‌گیرد.لجاجت به معنای اصرار و پافشاری بر مخالفت و ادامه دادن و به نهایت رساندن خصومت و یا هر کاری است که مورد منع و نهی واقع شده است. به نظر می‌رسد که لجاجت از جهالت بدتر است؛ زیرا جهالت، ریشه در عوامل عارضی از جمله «طغیان هوای نفس» دارد. از این رو، ممکن است با از بین رفتن این عوامل به سبب پیدا شدن مانع در برابر آنها، یا در اثر حائل شدن زمان طولانی بین تصمیم و انجام گناه و مانند آن، شخص متوجه زشتی اعمال پیشین خود شده و از آن افکار و اعمال پشیمان شود؛ در صورتی که لجاجت از روی عناد و تکبر است و ریشه آن، بد ذاتی و بد سرشتی شخص است.از این رو با فروکش کردن هوس‌ها از بین نمی‌رود و هیچ‌گاه به شخص لجوج، پشیمانی فورى دست نمى‏ دهد؛ بلکه تا زمانی که شخص زنده است این حالت زشت نیز در او زنده خواهد ماند؛ مگر آنکه، خدا بخواهد او را هدایت کند. ثمره تفاوت این دو صفت، در عقوبت و مجازات اعمالی است که از روی لجاجت یا جهالت انجام می‌گیرد؛ چون گناهانی که از روی جهالت باشد، به شرط توبه، بخشیده می‌شود، در حالی که گناهانی که از روی لجاجت انجام می‌شوند، قابل بخشش نیستند.درباره آثار دنیوی لجاجت این معنا تاکید شده که افراد لجوج پیش از اینکه به دیگری زیان برساند به خود و روان خویش آسیب می‌زنند. بنابراین از نظر روان شناختی تربیتی باید به آسیب‌های فردی و شخصی لجاجت پرداخت. بر اساس آموزه‌های قرآنی و روایی، خداوند نخست افراد لجوج را جهت مجازات تربیتی در سختى و رنج قرار می‌دهد تا به ضعف و ناتوانى خود پی برده و از مرکب غرور و تکبر پیاده شوند و در صورت عدم اصلاح، آنها را با مجازات‌های ریشه‌کن‌کننده لجاجت و تکبر گرفتارشان می‌کند. در خصوص مجازات‌های اخروی لجاجت به عنوان آثار و پیامدهای آن می‌توان به برخی از آیات اشاره کرد که در آن به انسان لجوج که به اندرز ناصحان و هشدارهاى الهى، گوش نداده، بلکه پیوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود، بر خلافکارى‏ هایش مى‏ افزاید، وعده آتش دوزخ داده شده و گفته شده که این‌گونه افراد لجباز را چیزی جز آتش دوزخ رام نمى ‏کند،و از این جهت است که خداوند مى‏ فرماید:«و هنگامى که به آنها گفته شود: از خدا بترسید! (لجاجت آنان بیشتر مى‏ شود)، و لجاجت، آنها را به گناه مى‏ کشاند. آتش دوزخ براى آنها کافى است و چه بد جایگاهى است!»(بقره‌، آیه ۲۵)بزرگ‌ترین خطر و ضرر لجاجت آن است که از انسان رای درست را سلب می‌کند؛ زیرا در اثر لجاجت چنان پرده بر مجاری و منابع شناختی و فکر و اندیشه و همچنین مراکز تصمیم گیری و نظرافکنی و نظردهی او افکنده می‌شود که مانند آدمهای مست و سفیه و بی‌خرد عمل می‌کند، نمی‌فهمد چه می‌کند و دست به چه کارهای بی‌فایده بلکه خطرناکی می‌زند. از نظر امیرمؤمنان حضرت علی‌(ع) انسان لجباز اصولا صاحب رای و اندیشه و نظریه نیست. یکی دیگراز آثار نفسانی و روان شناختی لجاجت تغییر ماهیت نفس انسان از سیرت نیک به سیرت زشت است. انسان لجباز به سبب عناد و لجبازی خود، از نفس زیبا و سیرت دل آرای انسانی بی‌بهره است و لجاجت‌های پایدار و دائمی‌اش، تحولی وحشتناک را در جان و روان او رقم می‌زند و سیرت انسانی او را دگرگون و زشت می‌سازد. پیامبر(ص) که خود نماد عطوفت و مداراست درباره جایگاه لجباز در منظر الهی می‌فرمایند: منفورترین مردان نزد خدا، مرد لجوج و‌ستیزه جوست. از دیگر آثار مخرب و زیانبار لجاجت و لجبازی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:1. بر انگیختن فساد و فتنه: لجاجت زمینه بروز بسیاری از مفاسد و فتنه‌های اجتماعی است و انسان و جامعه را به تباهی روحی و فساد اجتماعی می‌کشاند و روابط سالم اجتماعی را از میان می‌برد و شخصیت انسان را از تعادل بیرون می‌راند. از این رو لجاجت را همانند بذری دانسته‌اند که شرارت و بدی را در هر جایی پراکنده می‌کند.2. محرومیت از درک آیات الهی: از آثار لجاجت این است که افراد لجوج از درک حقایق آیات الهی محروم می‌شوند. 3. انکار آیات الهی: اثر دیگر لجاجت، انکار کردن آیات الهی است، چرا که این صفت باعث مى‏ شود که علاوه‌بر محروم شدن از درک آیات الهی، دائما حالت انکار به خود گرفته و با بهانه‌جویی‌های گوناگون، از پذیرش حق سربتابند و گرنه آیات الهی براى آنها که حقجو و متواضع در مقابل حقیقتند، آشکار است؛ 4. غرق شدن در گناهان: یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان است که علت اصلی آن، همان حق‌گریزی است؛ بنابراین در این‌جا به برخی از این ریشه‌ها و یا بسترهای ایجادی آن اشاره می‌شود.1. جهالت: بسیاری از خصلت‌های زشت و ناپسند در آدمی ریشه در نادانی انسان دارد. از جمله آثار نادانی، لجاجت است. 2. تقلید کورکورانه: شاید بتوان تقلید کورکورانه را به عنوان بخشی از جهالت دانست. بسیاری از مردم ناخواسته و یا خواسته از برخی از افراد که به عنوان دیگران مهم از آنان یاد می‌شود پیروی و تقلید می‌کنند. 3. تکبّر و إستکبار: عامل دیگری که قرآن برای لجاجت بیان می‌کند، روحیه خود بزرگ بینی و منش استکباری است. متکبر و خود بزرگ بین کسى است که بخواهد با نپذیرفتن حق، خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگ‌تر از آن بداند که حق را بپذیرد. 4.حسادت: از جمله عوامل لجاجت و‌ستیزه جویی لجوجانه، حسادت است. این صفت شوم و ناپسند صاحبش را وادار به انواع مخالفت‌ها و‌ستیزه جویی‌های پایدار می‌کند و بقدری خطرناک است که باید از شر آن به پروردگار عالم پناه برد 5. بغض و کینه: بعضی از انسان‌ها هرگز در درون خود بدی‌ها را نمی‌بخشند وفراموش نمی‌کنند، هرچند ممکن است به ظاهر با آن بدی برخودی نکنند و واکنشی نشان ندهند اما کینه‌ای از آن در دل می‌گیرند و در انتظار فرصت برای انتقام گرفتن هستند.6. سرزنش بیش از حد: سرزنش بیش از حد و افراط در ملامت است. گرچه سرزنش بر انجام خلاف، یکی از روش‌های تربیتی است، اما اگر بیش از اندازه و افراطی باشد به لجاجت منتهی شده و طرف را به لجبازی وادار می‌سازد، 7. نارضایتی و ناخشنودی: گاهی عامل لجاجت و مخالفتهای لجوجانه نارضایتی است، خلیل منصوری