چرایی و چگونگی حمد الهی

یکی از مهم ترین و اصلی ترین جملات پرتکرار بهشتیان، «الحمدلله رب العالمین» در کنار «سبحانک اللهم» است. این جمله آن چنان مهم و اساسی است که در نمازهای روزانه، بلکه هر نمازی، بیان آن جزو واجبات نماز است؛ زیرا «الحمد لله رب العالمین» دومین آیه در آیات سوره حمد است. از این روست که این سوره به «حمد» معروف شده و به اعتبار این که اولین سوره قرآن است، به «فاتحه الکتاب»؛ یعنی آغاز کتاب قرآن نیز معروف شده است.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خداوند مستحق حمد است؛ زیرا خدا اصل کمالات و خاستگاه آن ها است و هر فضلیتی از فضایل به او منسوب است؛ زیرا خدا کل کمال و اصل آن است که فضایل بدان انتساب دارد. پس وقتی انسان به حمد خدا می پردازد، در حقیقت فضایل و کمالات را ستایش می کنند.هم چنین از نظر قرآن، همه هستی چیزی جز فعل الله نیست، پس هر فضلیت و کمالی از هر کسی و هرچیزی صادر می شود، به عنوان «فعل الله» خواهد بود و این خداست که سزاوار و مستحق «حمد» است؛ زیرا صدور هر فضلیت و کمالی از دیگری تنها در ساختار «اسباب» یا «مظهریت» است و افعال کمالی و فضایل صادره همه چیزی جز مظهریت کمالات الهی نیست؛ بنابراین هماره می بایست گفت که «الحمد لله رب العالمین؛ همه و تمام حمد ها برای خدایی است که پروردگار جهانیان است.»از ویژگی های الهی آن است که خدا هر چیزی که صادر می کند، کمال و فضلیت است و جز از خدا «حق» و «خیر» و «کمال» و «فضل» صادر نمی شود؛ چنان که صدور این امور از خدا بی هیچ منت و اذیت و کسب کمالی است؛ زیرا خدا «غنی» بالذات است و هیچ نیازی و احتیاج و کمال جویی برای خود ندارد؛ بنابراین، خدا «حمید» یعنی حامد و محمود از همه جهات است. این در حالی است که همه هستی از جمله انسان، به سبب «فقر» ذاتی و هویتی خویش و نیاز دایمی به خدای «غنی» نیازمند آن است تا «حمد» دایمی خدا داشته باشد و از فضایل و کمالات و خیرات الهی بهره مند شود.حمد تنها و فقط شایسته خداست که هر کمال و فعلی نیک و فضلیتی از او صادر می شود و افعال نیک دیگران همگی به عنوان مظاهر فعل الله بر اساس توحید فعلی است؛ زیرا «ال» در «الحمدلله» از نوع «جنس» و مفید استغراق است. البته از نظر قرآن، بسیاری از مردم نسبت به این حقیقت ناآگاه و جاهل هستند و بر اساس بی خردی و فقدان تعقل و علم، کمالات و فضائل را به غیر خدا نسبت می دهند و گرفتار نوعی شرک می شوند و از توحید فعل خارج می گردند.کسانی که تعقل را کنار می گذارند و بر اساس جهالت غیر عقلی و سفاهت به حقایق هستی می نگرند، گمان می کنند که کمالات و فضایل برای دیگران است؛ در حالی که «حمد» منحصر به خدا است و هر فعل کمالی تنها از خدا صادر می شود. البته برخی عقل دارند، ولی دنبال علم نمی روند و گرفتار جهل علمی می شوند و گمان می کنند که حمد به دیگران نیز تعلق می گیرد، در حالی که بازگشت هر حمدی به خدا است که خاستگاه هر فضلیت و کمال اختیاری و ارادی است.اگر انسان در حقایقی چون : الوهیت و معبود بودن خدا،غنا و بی نیازی خدا،ولایت الهی، وحدانیت الهی در همه ابعاد و فقدان شریک، تدبیر حکیمانه هستی، حیات جاودانه بی مرگ،حیات بخشی به هستی،خلقت هستی، جعل نور و ظلمت، آفرینش فرشتگان، ربوبیت و پروردگاری هستی،رحمانیت و رحمیت ، قدرت بر کیفر و پاداش و نجات مردم از مشکلات، فقدان عجز،مالکیت مطلق بر هستی، مغفرت نسبت به دیگران، اعطای نعمت به دیگران،هدایت گری، نزول قرآن،نزول رحمت های گوناگون از جمله باران، نابود کردن ظالمان و عقاب آنان، نجات مظلومان از ظالمان،آرامش و رفع حزن اهل بهشت، اعطای بهشت، اعطای علم،اعطای فرزند، شکور بودن،صداقت در وعده، تفضل به اهل بهشت، فضلیت بخشی به پیامبران و مانند آنها همه کمالات و فضایلی است که خدا را شایسته و مستحق حمد بلکه انحصار حمد می کند تا جایی که تنها خدا شایسته حمد خواهد بود.از نظر قرآن، همه هستی خدا را در اشکال گوناگون حمد می کنند و این اختصاص به انسان ندارد، بلکه خدا در همه هستی از آسمان و زمین و دنیا و آخرت حمد می شود.خدا به انسان آموخته و تعلیم داده که چگونه خدا را حمد کنند.حمد الهی می بایست همراه با «تسبیح» و «تقدیس» باشد.زیرا حمد بیان کمالات و فضایل الهی است و از آن جایی که قدرت ادراک و فهم انسان محدود است و نمی تواند بی نهایت را ادراک و فهم کند؛ زیرا نیاز به «احاطه علمی» است که چنین احاطه برای انسان محدود نسبت به خدای نامحدود شدنی نیست، لازم است تا هر کمالی را که برای خدا بیان می کند، با تقدیس و تسبیح همراه سازد تا از هر عیب و نقصی مبرا و منزه سازد. پس وقتی می گوید که خدا به انسان تعلیم داده و به او کمالی به نام علم داده است، به این معنا است که خدای «علیم» علمی دارد که «جهل» در آن راه ندارد. به سخن دیگر، هر صفت کمالی که به خدا نسبت داده می شود می بایست همراه با تقدیس و تسبیح باشد؛ پس می بایست بگوید: خدا علیم لا جهل له، قدیر لا عجز له، غنی لا بخل له؛ یعنی دانایی است که جهل و نادانی در آن راه ندارد، قدرتی دارد که در آن عجز راه ندارد، و بی نیازی است که در آن بخل راه ندارد.فرشتگان چنین توانایی دارند که خدا را تحمید همراه با تقدیس و تسبیح داده باشند،، اما انسان فراتر از انسان با همه هستی و وجودش خویش خدا را تحمیدی می کنند که فراتر از سطح فرشتگان است؛ زیرا اسمای الهی که به انسان تعلیم داده شده درفراتر از ساختار علمی فرشتگان قرار دارد.برشمردن و به زبان آوردن نعمت های الهی خود نوعی از آداب حمد الهی است هر چند که تمام حمد نیست؛ زیرا تمامیت حمد به ستایش واقعی باز می گردد که در حرکت انسان در مسیر کمالی است.از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حمد الهی همراه با تسبیح آثاری دارد که از جمله آنها می توان به کمال یابی و رفع حزن و اندوه از قلب انسان، صبر در برابر مشکلات و مقاومت انسان در زندگی و بهره مندی از هدایت و رحمت رحیمی خاص و مانند آنها اشاره کرد.به هر حال، از نظر قرآن، همه هستی در حال حمد الهی است و انسان هر چند به طور فطری در حال حمد خدا است، اما می بایست در مقام فعل اختیاری نیز به حمد الهی بپردازد و براساس تعلیم الهی به حمد اقدام کند و آداب آن را اجرا نماید و هرگز دمی از حمد باز نیایستد؛ زیرا مراد از بامدادان و شامگان برای تسبیح و اوقات پنج گانه نماز به معنای حصر نیست، بلکه فراگیری زمانی حمد برای خدا است.از دیگر آداب حمد الهی آن است که قبل از تحمید باید تسبیح گفت. از همین روست که هماره تسبیح مقدم بر تحمید است. البته شکی نیست که سجده بهترین حالت شکرگزاری به ویژه در نماز است، از همین روست که تسبیح و تحمید در سجده بسیار مورد تاکید است که موجبات تقرب به خدا نیز است. خلیل منصوری