احکام فطرت از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خدا انسان را با فطرت الهی آفریده که به انسان توانایی درک حقایق و فهم آن از باطل و نیز گرایش به حق و گریزش از باطل را می دهد. بنابراین انسان همانند هر آفریده ای دیگر می تواند با همین فطرت الهی به همه نیازهای مادی و معنوی و دنیوی و اخروی خویش پاسخ دهد و در صراط مستقیم الهی عبودیت به کمالات بایسته و شایسته اش برسد؛ اما خدا به انسان تفضل کرده و در شرایط سخت زندگی در دنیا پس از هبوط از مقام الهی خویش، هدایت دیگری افزون بر هدایت فطری به او بخشیده که انسان با استفاده از هر دو هدایت یعنی فطری تکوینی عقلی و وحیانی تشریعی نقلی به مقصود در مقصد الهی خویش برسد؛ زیرا کشفیات فطری عقلی و نقلی وحیانی همان احکام قطعی الهی است که انسان را در مسیر کمالی قرار داده و بدان می رساند.فطرت انسانی می تواند حسن و قبح چیزها را بشناسد و این گونه حق و باطل را دریابد و گرایش ها و گریزش هایش را تشخیص دهد. هر آفریده ای از آفریده های الهی، مظهر اسم یا اسمای الهی در سطحی از سطوح است که از یک تا صد آن را مظهریت می کند؛ بنابراین، مثلا مظاهر اسم قدیر دارای مراتب متعددی از نظر کمیت مظهریت است؛ زیرا برخی از مظاهر اسم قدیر، مظهر یک درصدی، دو درصدی تا صد درصدی است.برخی از آفریده ها مظهر یک اسم یا چند اسم تا همه اسمای الهی هستند؛ چنان که مثلا جن مظهر نود و نه اسمی الهی است، در حالی که مثلا انسان مظهر صد درصدی آن است. این فرق ها در میان مظاهر اسمای الهی موجب می شود، هر یک از آفریده ها بر اساس حکمت الهی در جایگاهی قرار گیرد که «مقدر» اوست. مقدرات کلی و جزیی بر اساس حکمت الهی است که کمال آن آفریده است.از نظر قرآن، کسانی که نفس مستوی و معتدل خویش را با تقوای الهی و اهمیت بخشی به ارزش های کمال آفرین حفظ و صیانت می کنند به رستگاری می رساند و در جایگاه خلافت الهی قرار می گیرندچرا که بهره مندی از تقوای الهی در سایه ادارک و گرایش فطری موجب می شود تا کم کم به جایی برسد که نفس در مقام «رشد» درک درستی و صحیح و گرایش راستی از همه امور داشته و هرگز در دام فتنه نمی افتد و با بصیرت می تواند به مقاصد و فلسفه وجودی خویش جامه عمل بپوشاند؛ اما کسانی که نفس مستوی و معتدل خویش را به فحور دفن و دسیسه می کنند، دیگر نمی توانند درک صحیح و گرایش راستی از حق و باطل و مصادیق آن ها داشته باشند و این گونه است که از مقام انسانیت سقوط کرده و ناتوان از تعقل و تفقه هم چون چارپایان بلکه پست تر از آن قرار می گیرد.فطرت الهی انسان به طور مستقل حتی جدا از وحی نقلی می تواند حق و باطل و مصادیق آن ها را بشناسد و گرایش ها و گریزش هایی خویش را به عنوان ارزش و ضد ارزش ساماندهی کند. از همین روست که نفس مستوی و معتدل انسانی در مرتبت قلب، عدل، صداقت، امانت، وفا، شکر و مانند آنها را از ظلم، دروغ، خیانت، بی وفایی، کفران و مانند آنها باز می شناسد و به دسته اول گرایش و از دسته دوم گریزش دارد. خدا در قرآن، بارها در راستای بیدار کردن فطرت و ارجاع به شناخت و گرایش های آن، به اموری اشاره می کند که فطرت آن را درک می کند و در اصطلاح اصولی از آن به احکام عقلی یا همان احکام مستقل عقل یاد می شود؛ البته باید توجه داشت که اینها احکام عقل نیست؛ چنان که احکام موجود در نقل، احکام نقلی نیست؛ بلکه از نظر قرآن، حکم کردن و بیان احکام تنها کار خدایی است که شارع است و عقل و نقل آن احکام الهی شرعی را کشف می کند. پس احکام عقلی یا احکام نقلی، همان احکام شرعی است که عقل و نقل آن را کشف می کند. از نظر قرآن، اگر نفس سالم و فطرت الهی در نفس انسان نباشد، تعقل و تفقهی نیست و عزم و گرایشی نیز تحقق نمی یابد که بر اساس حقیقت باشد که ارزشی در نزد خدا است؛ پس اگر بخواهیم ارزش های وحیانی را نیز بشناسیم تنها در سایه همین سلامت نفس و فطرت الهی و قلب سالم و سلیم است؛ از همین روست که حضرت ابراهیم(ع) بر اساس همان فطرت الهی خویش به سوی خدای یکتا و یگانه گرایش می یابد و از شرک و کفر دور می شود و آن ها را ضد ارزشی و خلاف حقیقت می داند.برخی از مواردی که فطرت انسان آن را درک می کند عبارتند از: ارزش آزادی و ضد ارزش مملوک بودن، ارزشی بودن احسان در برابر احسان، ارزشی بودن عدالت تقابلی و مثلی در برابر ظلم و بی عدالتی، ادای امانت به صاحب آن در برابر خیانت، برتری معبود حقیقی بر معبودان دروغین، برتری نور بر ظلمت، ارزشی بودن پیروی از افراد هدایت یافته به جای پیروی از گمراه، ارزش مندی حیات در برابر ممات، برتری خالق بودن بر غیر خالق بودن،برتری مالک و ارباب یگانه و یکتا بر چند اربابی ، برتری عدل بر ظلم و برتری امر و دعوت به عدل به جای امر و دعوت به ظلم،برتری حرکت در صراط مستقیم بر غیر آن، برتری حرکت ایستاده بر حرکت بر صورت و چهره، برتری بینایی بر کوری، برتری دانایی بر نادانی، برتری شنوایی بر کری، برتری قدرت بر ضعف،برتری دارایی بر فقر و نداری، برتری قضاوت بر اساس عدالت بر قضاوت براساس ظلم،و بسیاری از کشفیات عقل فطری که مطابق کشفیات نقل وحیانی است.به هر حال، از نظر قرآن، احکام عقلی یا همان احکام و به تعبیر دقیق تر و صحیح تر، کشفیات عقل فطری چیزی جز همان احکام شرعی الهی نیست که عقل و نقل آن را می شناسد و بدان گرایش دارد و اگر این ارزش گذاری های عقل فطری نباشد، انسان گرایشی به ارزش های نقل وحیانی نیز نخواهد یافت. خلیل منصوری