ارزش مـال و دلبستگی به آن از نگاه قرآن

شکی نیست که مال نقش اساسی در زندگی انسان دارد؛ زیرا بدون مال اصولا زندگی دنیوی معنا ندارد.مال هر چیزی است که انسان مالک آن می‌شود تا نیازهای اساسی خویش از جمله تغذیه و مسکن را تامین کند. بنابراین، مال امر ارزشی است و آنچه در آموزه‌های دینی ناپسند دانسته شده، دلبستگی به مال است که انسان را از آخرت و تلاش برای سعادت اخروی محروم می‌سازد.کسب مال حلال و طیب بسیار ارزشمند است؛ زیرا بدون کسب مال حلال و طیب نمی‌توان زندگی اخروی را تامین کرد یا در راستای دومین و اساسی‌ترین عمل صالح پس از نماز یعنی انفاق، کاری انجام داد؛ چرا که باید مال حلال و طیب کسب کرد تا انفاق کرد.مال می‌تواند امری ارزشی باشد؛ زیرا نیازهای مادی دنیوی زندگی انسان را تامین می‌کند؛ اما این بدان معنا نیست که انسان دنبال «تکاثر» و افزایش بی‌رویه آن باشد و بخواهد تمام سرمایه عمرش را در راه کسب مال بگذارد؛ زیرا ارزش مال به استفاده از آن برای تامین نیازهای زندگی دنیوی است نه تکاثر و کنزاندوزی و جمع‌آوری آن. بنابراین باورمندان به آخرت اگر گرایش به مال داشته و آن را ارزشی می‌دانند، در همان سطح بهره‌گیری برای برآورد نیازهای ضروری و آسایشی زندگی دنیوی در قالب حلال و طیب است و لا غیر.مال با اینکه امری مادی دنیوی است، ولی می‌تواند به یک امر ارزشی معنوی نیز تبدیل شود به شرط آنکه همراه با ایمان و عمل صالح شود. اما مال به تنهائی ارزشی نیست؛ چرا که از نظر قرآن با مال و حتی با فرزند، خلأ ناشی از بی‌ایمانی به خدا پر نمی‌شود؛ بنابراین، مال از این نظر، امر بی‌ارزشی است. در حقیقت، مالی، ارزشی است که در راه خدا و در مسیر کمال انسان باشد. اگر مال این‌گونه مورد استفاده قرار گیرد، یعنی در مسیر فلسفه الهی و سبک زندگی اسلامی به کار گرفته شود، دارای ارزش می‌شود؛ زیرا این دین است که به هر چیزی معنا و مفهوم ارزشی می‌بخشد؛ مؤمنان با چنین فلسفه و سبک زندگی الهی است که به مال و ارزشی بودن می‌نگرند؛ زیرا آنان راه رسیدن به کرامت در نزد خدا را استفاده درست از نعمت مال و به کارگیری آن در راه خدا در قالب انفاق به مساکین و اطعام به فقیران و هزینه کردن در راه خدا و رضایت الهی می‌دانند.این در حالی است که از نظر کافران و مشرکان و مترفان، ملاک برتری و ارزشی انسان در دارایی بیشتر است و برای همین، همه سرمایه عمرشان را به هر طریقی برای جمع‌آوری آن صرف می‌کنند تا جایی که فرقی برای حلال و حرام یا طیب و خبیث آن نمی‌گذارند. بنابراین، غیر مؤمنان نه تنها دنبال حلال نیستند، حتی دنبال طیبات نمی‌روند، بلکه خبیث را نیز به عنوان مال دانسته و برای آن ارزش مالی قائل هستند.بر اساس سنت‌های الهی حاکم بر انسان و جامعه، هر چیزی در دنیا می‌تواند ابزار ابتلائات و امتحانات الهی باشد، خواه از مصادیق خیر یا شر باشد. بنابراین، حتی اگر مال در قالب «خیر» و از مصادیق طیب حلال باشد، باز هم می‌تواند ابزار ابتلائات الهی باشد؛ از همین رو خدا به مؤمنان هشدار می‌دهد که همان گونه که با فقر و کاهش مال، انسان را مبتلا می‌کند، همچنین با مال و افزایش آن، انسان را می‌آزماید.موفقیت مؤمنان در ابتلائات الهی از طریق مال در گرو تقواپیشگی و بهره مندی از عنصر بینش الهی و فهم درست از حق و باطل است بنابراین موفقیت در این امر بسیار مشکل ولی بس ارزشمند است.همچنین خدا با مال به انسان یاری می‌رساند تا زندگی خویش را در مسیری قرار دهد که او را به کمال برساند؛ زیرا افزایش مال زمانی اتفاق می‌افتد که انسان تقوای الهی پیشه گیرد و نسبت به گناه و خطا استغفار و توبه کند و به قوانین الهی احترام گذاشته و اطاعت امر و نهی خدا نماید. پس کسی می‌تواند به مالی دست یابد و درست بهره گیرد که بر اساس مبانی و اصول سنت‌های الهی عمل و رفتار کند. ازدیاد مال برای هر کسی مفید و سازنده نیست، بلکه می‌تواند به سبب سنت ابتلاء موجب سقوط انسان شود، چنان‌که برای «صاحبان باغ»و برخی از کافران اتفاق افتاد و عامل سقوط آنها شد.از نگاه قرآن، مالی ارزشمند است که موجب رسیدن به کمالات و دستگیری از دیگران در قالب انفاق و صدقه و مانند آن باشد و بستری برای بهره‌گیری از نعمت‌های الهی و شکر نعمت را فراهم آورد؛ چنان‌که مؤمنان به سبب ایثارگری مالی در مسیر کمالی قرار می‌گیرند و خود و دیگران را در مسیر درست و رشد قرار می‌دهند. چنین افرادی با ایثار مال در راه خدا شایسته سرور و شادمانی در بهشت هستند و مورد ستایش خدا قرار می‌گیرند و از سختی‌های قیامت رها می‌شوند و با سرور به ملاقات خدا می‌رونداما در مقابل، منافقان از ایثار مال در راه ناخرسند هستند.غیر مؤمنان گرفتار مال دنیوی می‌شوند و به آن امید واهی و پوچ می‌بندند. دلبستگی آنان به مال دنیوی موجب می‌شود تا به هر شیوه‌ای دنبال زینت‌های دنیوی بروند‌، حتی می‌کوشند با پرداخت مال رشوه به قضات به اموال دیگران دست یابند. از نظر قرآن، تحصیل مال با قسم دروغ نیز از همین مصادیق است.تصرف باطل و نابحق در اموال دیگران امری بسیار زشت و گناهی بزرگ است که موجب گرفتاری در آتش دوزخ است. البته این امر از سوی مدعیان دین به ویژه علمای اهل کتاب بسیار زشت‌تر و بدتر است،زیرا این افراد به نوعی دین فروشی می‌کنند که بسیار زشت است.بنابراین، انسان‌ها لازم است از تصرف در اموال دیگران بی‌اجازه خودداری کنند و آن را حرام بدانند و از آن بپرهیزند.هر چند که مال به عنوان زینت زندگی دنیوی، امری خیر و ارزشی است، اما دلبستگی به آن بسیار نادرست و ناپسند است؛ زیرا دلبستگی موجب لغزش و خیانت،نافرمانی و گرفتاری در فتنه، بخل‌ورزی، ناسپاسی و کفران نعمت، شیفتگی و مانند آنها می‌شود. بنابراین، وابستگان به مال و دارایی نسبت به بینوایان بی‌توجه شده و برای رفع گرسنگی آنان کاری نمی‌کنند، دست‌هایشان به خیانت آلوده می‌شود و از خدا و یادش غافل می‌گردندو از فرمان الهی تخلف می‌ورزندو با حق مخالفت می‌کنندو در نهایت گرفتار خسران ابدی می‌شوند.البته دلبستگی به زینت‌های دنیوی از جمله مال و فرزند امری فطری در ذات انسان است که در عمق وجود و نفس انسانی ریشه دار است.اما می‌توان آن را با عقلانیت فطری و فرهنگ اسلامی و قرآنی مدیریت کرد و دلبستگی را در سطحی قرار داد که مانع رشد خویش و دیگران نشود؛ چنان‌که مؤمنان واقعی و نمازگزاران الهی این‌گونه هستند که دلبستگی، آنان را از مسیر رشد باز نمی‌دارد، بلکه مال را در مسیر کمال و رشد به کار می‌گیرند.اگر انسان به مال دلبستگی پیدا کند همانند کفی است که روی آب می‌آید و جلوه‌های زیبایی از خود نشان می‌دهد، ولی در نهایت چیزی در اختیار انسان قرار نمی‌دهد؛ اما اگر انسان بدان دلبسته نباشد، بخش عظیم آن همانند آب خالص یا زر ناب خواهد بود که منفعت دنیوی و اخروی را تامین می‌کند و انسان را به دور از حرص و خوف و طمع در سطح عقل و علم و سعادت دنیوی و اخروی قرار می‌دهد. همچنین حکایت مال و انسان همانند کشتی و آب دریاست؛ اگر کشتی روی آب قرار داشته باشد براحتی می‌تواند حرکت کند و منافع بسیاری عائد سرنشینان و صاحبان آن کند اما اگر آب به درون کشتی نفوذ کند باعث غرق شدن کشتی و سرنشینان آن می‌شود؛ بنابراین باید مواظب بود محبت مال دنیا در دل انسان ریشه ندواند که دلبستگی می‌آورد و همین باعث سقوط و غرق شدن در وادی گمراهی می‌شود. باید به مال به گونه‌ای نگریست که از ارزش حقیقی آن کاسته نشود و عامل سقوط نگردد. خلیل منصوری