مسئولیت انسان در برابر عهد الهی

عهد، مراعات چیزی در همه احوال است. انسان متعهد کسی است که برای نگهداشت و حفظ چیزی تمام تلاش خویش را به کار می برد و اجازه نمی دهد که تحت تاثیر شرایط گوناگون بدعهدی کند و ترک مسئولیت نماید.انسان دارای دو گونه عهد نسبت به خدا و نسبت به خلق خدا است. البته عهد نسبت به خدا نیز به دو گونه عهد ازلی و عهد نذری است؛ یعنی عهدی که انسان در ازل و روز «الست» با خدا بسته که پروردگارش را بشناسد و در چارچوب عبودیت زندگی کند یا عهدی که به عنوان نذر می بندد که کاری را برای خدا انجام دهد در حالی که از نظر شرعی واجب نیست، ولی شخص با عهد نذری آن را بر خویش واجب ساخته است و ملتزم شده تا آن را به جا آورد.در قرآن، مفهوم عهد با واژگانی چون «أیمان»، «عقد»، «میثاق»، «عهد» و مشتقات آنان بیان شده است؛ بنابراین، برای فهم آموزه های قرآنی در باره مسئولیت انسان در برابر عهود می بایست به این واژگان نیز توجه و اهتمام کرد.یکی از سنت های الهی حاکم بر انسان و جن، سنت ابتلاء با شرور و خیرات است که البته هماره شرور از نظر شمار و نیز کیفیت بیش تر و سخت تر است تا جایی که وقتی از سنت ابتلاء سخن به میان می آید، نخستین چیزی که به ذهن تبادر می کند مصیبت هایی از گرفتارها و از دست دادن ها و سختی ها و مشکلات گوناگون است و کم تر کسی گمان می کند که با خیراتی چون مال و ثروت آزموده و امتحان می شود؛ در حالی که از نظر قرآن، انسان با خیرات نیز آزموده می شود.اصولا از نظر قرآن، مصیبت هایی که بر انسان از خیرات و شرور می رسد، پیش از خلقت انسان در«ام الکتاب» نوشته شده است، اما به جهت وجه غالب مصبیت هایی از جنس شرور، حتی وقتی واژه مصبیت به کار می رود، به جای که تبادر به اعم از خیرات و شرور کند، تنها مصیبت های شرور به نظر می آید؛ در حالی که واژه مصیبت به معنای هر چیزی است که به انسان اصابت می کند و می رسد خواه از خیرات باشد خواه از شرور.یکی از ابتلائات اساسی انسان در زندگی دنیوی، ابتلاء به «عهد» است. کسی که «أیمان» نسبت به خدا و خلق دارد، می بایست به آن عمل کند؛ زیرا برخی از مردم بر خلاف تعهداتی که در قالب سوگند بر خود لازم و واجب می کنند، عمل کرده و در همه احوالات آن را مراعات نمی کنند؛ بلکه همانند زنی پنبه ها را پس از رشته های ریسه شده را دوباره پنبه می کنند و تمام زحمات خویش را بر باد می دهند. خدا به صراحت بیان می کند مردم را در چنین حالت سختی قرار می دهد تا ببیند در این ابتلای الهی چگونه عمل می کنند؛ اما بر اساس آیه بسیاری از مردم خلاف عهد و تعهدات و التزامات خویش عمل می کنند و این گونه تمام رشته های خویش را پنبه می کنند. یکی از چیزهایی که انسان از آن سوال و پرسش و بازخواست می شود، «عهد» است؛ خواه عهد الهی باشد، یا اعم از عهد الهی یا عهد خلقی.انسان می بایست «وفا» به عهد داشته باشد. واژه «وفا» به معنای ادای چیزی به تمام کمال است. پس وقتی خدا می فرماید: به عقود وفا کنید، یا می گوید: به عهد وفا کنید، مراد آن است که به عقد و عهد به طور کامل ادا کنید و چیزی را در هیچ شرایطی و احوالی فروگذار نکنید.پس اگر انسان در شرایطی قرار گرفت که مثلا نتواند به عهدی چون اقرار به ربوبیت عمل کند و شاهد عملی آن باشد، نمی بایست از این عهد عدول کند، بلکه در هر شرایطی به عهد «الست» خویش عمل کند.پس کسی که به عهد با خدا یا خلق عمل نمی کنند و در شرایطی زیر آن می زند و بی وفایی می کند، نه تنها باید پاسخگو باشد، بلکه می بایست بداند با چنین عملی به خویش زیان و خسران وارد ساخته و تمام زحمات خویش را به نوعی «احباط» کرده و همانند زنی رشته های خویش را پنبه کرده است.وفا به عهد و عقد، جزو اصول اخلاق فطری انسان است که قلب سالم در نفس مستوی و معتدل به الهام الهی آن را می شناسد و بدان گرایش دارداز نظر آموزه های وحیانی قرآن، ساختار فطری الهی انسان به گونه ای ساماندهی شده که بر عهد الهی باقی و برقرار باشد و به اطاعت و بندگی خدا بپردازد. پس کسی که بر خلاف عهد فطری خویش به جای اطاعت و بندگی خدا، به کفر و نفاق و بندگی شیطان و مانند آنها می پردازد، از دایره انسانیت و فطرت الهی خارج شده است.کسی که در هر حال بر عهد خویش با خدا وفا کند و تحت تاثیر شرایط عهدشکنی کند، نه تنها از آثار آن در دنیا برخوردار خواهد بود، بلکه حتی از مقام «شفاعت» برخوردار خواهد شد و می تواند برای دیگران شفاعت کند.ازنظر قرآن تنها مومنانی از مقام شفاعت برخوردار بوده و مالک آن می شوند که دارای «عهد ایمان» باشند. اینان می توانند نسبت به دیگران شفاعت کنند یا استدعای شفاعت برای خویش داشته باشند، در حالی که کافران و مجرمان بهره ای از شفاعت ندارند، چه برسد که شفاعت کنند یا استدعای آن داشته باشند.وفای به عهد الهی نه تنها انسان را در مسیر درست و راست «دین قیم» قرار می دهد، بلکه عامل رشد و بالندگی انسان و تزکیه نفس است که انسان را در جایگاه خلافت الهی قرار می دهد.کسی که وفای به عهد الهی داشته باشد، برخوردار بهشت و سلام فرشتگان و دیدار آنان، الحاق پدران و همسران و ذریه صالح ایشان با آنان در بهشت، فرجام نیک، بشارت الهی بهره مندی از اجر عظیم و پاداش خاص الهی و مانند آنها می شود.در برابر کسی که عهد شکنی نسبت به خدا دارد، گرفتار خسران و زیان ، ضلالت و گمراهی از دین قیم، فسق و گناه و گرایش به زشت کاری و زشت گرایی،محرومیت از هر گونه بهره اخروی،محرومیت از محبت و دوستی الهی به سبب خیانت عهد، محرومیت از رشد و تزکیه نفس، محرومیت از توجه خدا و عدم نگاه خدا به ایشان، محرومیت از عنایت الهی در آخرت، ابتلای قلب به نفاق دایمی تا مرگ و قیامت و مانند آنها می شوند.هم چنین از نظر قرآن، عهدشکنی با عهد الهی از سوی انسان موجب لعن و نفرین الهی، قرار گیری در بدترین سرا در آخرت، استحقاق عذاب دردناک الهی، موجب غضب الهی، انتقام کیفر سخت الهی و دردناک در آخرت و مانند آنها می شود.عهد شکنی نسبت به پیامبر(ص) چیزی جز عهد شکنی نسبت به خدا نیست؛ از این روست که حکم غضب برای آنان نیز بار می شود. این بدان معناست که اطاعت پیامبر(ص) عین اطاعت خدا است، چنان که عصیان ایشان نیز عصیان خدا است. البته به نظر می رسد که این حکم بر اولیای معصوم از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیز جاری است.کسی که بر فطرت الهی و عقلانی باشد، به همه عهد و عقد شرعی خویش خواه نسبت به خدا و خواه خلق عمل می کند و وفا پیشه می گیرد.به نظر می رسد کسی که به اموری توجه داشته باشد می توانند اهل وفا به عهد و عقد باشد؛ به این معنا که اموری مانع از عهد شکنی می شود، که همان می تواند عامل وفا به عهد باشد.اموری چون تقواپیشگی، توجه به بازخواست خدا و حسابرسی،توجه به پاداش الهی در قبال وفای به عهد، اعتقاد و توجه به علم خدا به همه اعمال ، توجه به مشیت الهی، توجه به ناپایداری دنیا و زوال پذیری مطامع دنیوی، توجه به نظارت الهی بر عهد و پیمان و مانند آنها مهم ترین موانع در برابر عهدشکنی انسان است.از مهم ترین تعهدات انسان نسبت به خدا پذیرش ربوبیت الهی و زندگی بر اساس آن، حفظ امانت ولایت الهی و وفا بدان، عهد بر شکرگزاری در صورت نجات از خطر مرگ، عهد بر توحید و عدم پرستش و پیروی از شیطان و اجتناب از عبادت شیطان، ایمان آوری به خدا و ربوبیت خدا، اطاعت مطلق از خدا، ادای گواهی و شهادت بر عهد الهی و مانند آنها است.البته برخی از تعهدات انسان نسبت به خدا اختصاصی است و عام و عمومی نیست؛ چنان که عهد با پیامبران و عالمان دینی برای انجام بیان کتاب خدا و عدم کتمان حقایق، تبلیغ رسالت، ایمان به پیامبران الهی، جهاد با دشمنان خدا از سوی مسلمانان و مومنان، حق گویی، برخورداری از حق شفاعت به اذن الهی، اتحاد و وحدت امت ها، تطهیر خانه خدا و کعبه و مانند آن از جمله این مصادیق است. خلیل منصوری