رازهای نهفته در 8 لقب حیرت‌انگیز زینب کبری( س)

بررسی رازهای نهفته در 8 لقب حیرت‌انگیز زینب کبری سلام‌الله‌علیها:-- وَلیةُ الله:«ولایت» از ریشه «وَلی» به معنای نهایت نزدیکی و قرب است. این کلمه به دو شکل «وِلایت» و «وَلایت» استفاده می‌شود. «وِلایت» به معنای تدبیر امور است که اگر درباره انسان‌ها باشد، به معنای سرپرستی جامعه است. «وَلایت» اما به معنای محبت و دوستی است. هر دو معنا در حق بانوی کربلا صدق می‌کند؛ ایشان هم توان سرپرستی و خویشتن‌داری در سختی‌ها را دارند و هم از نظر معنوی در محبت الهی غرق‌اند.--0عالمۀ غیر معلمة:یکی از بارزترین ویژگی‌های حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، دانش عمیق و الهی اوست که بدون آموزگار به دست آورد. امام سجاد علیه‌السلام درباره او فرمودند: «تو بی‌آنکه از کسی آموخته باشی، عالم و دانشمند هستی». --عابدة آل علی:حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در بندگی و عبادت خدا به مقامی رسیده بود که سیدالشهدا علیه‌السلام که خود، ولیِّ معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع آخر از او می‌خواهد که او را در نماز شب یاد کند. ایشان حتی در شب‌های سخت اسارت و شب یازدهم محرم نماز شبش را ترک نکرد.--عصمة الصغری:اهل بیت علیهم‌السلام از گناه و خطا عصمت دارند، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها اما در سایۀ تربیت ویژه و مجاهدت نفسانی به مرتبۀ عصمت از گناه و مکروهات (و نه اشتباه) نائل آمده بود. به همین دلیل از او با لقب «معصومۀ صغری» در مقایسه با مادر مطهرشان که «معصومه کبری» است، یاد می‌شود.--الصدیقة الصغری:صدیق یعنی کسی که صداقت و راستی در تمامی گفتار و رفتار او موج می‌زند. صدیقه یکی از نام‌های نه‌گانۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهاست. قرآن حضرت مریم سلام‌الله‌علیها را هم‌ردیف صدیقان برمی‌شمرد. (مائده:75) حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نیز در عملکردشان نمونه‌ای از صدق و راستی بودند، به همین دلیل به این لقب نامیده شدند.--عقیلة بنی‌هاشم :عقیله به گفتۀ آیت‌الله جوادی آملی به‌معنای بانوی بسیارعاقل است. این لقب در کتب اربعه و بِحارالانوار نیامده اما برخی از معاصران به استناد سخن ابن عباس که می‌گوید: «خطبۀ فدکیه را عقیلۀ ما (بنی هاشم) زینب سلام الله‌علیها برای من روایت کرده است»، این لقب را برای ایشان به کار می‌برند. این دلیل بر نبوغ حضرت است چون ایشان در هنگام استماع خطبۀ مادر بزرگوارشان کودکی 5 یا 6 ساله بودند.--لَبْوَةُ الْهاشِمیَّة:ایشان را لَبْوَةُ الْهاشِمیَّة یعنی «شیرزن هاشمی» می‌خوانند چون در مجلس ابن‌زیاد او را «فاسق» و «فاجر» خطاب کرد و در برابر یزید نیز، با شجاعتی مثال‌زدنی، وی را سرزنش و تحقیر کرد. به علاوه، حضرت در اوج هجوم آتش و غارت خیمه‎ها توسط دشمنان، جسم تبدار حضرت سجاد علیه‌السلام را مردانه به دوش کشیدند و از خطر مرگ نجات دادند.--صابرۀ محتسبه:

حضرت یکه‌تاز میدان صبر و استقامت است. او از ۵ سالگی شاهد مصیبت‌های جانکاه بودند ولی هیچگاه شکوه نکردند و صبر پیشه کردند. در عظمت بردباری ایشان همین‌بس که وقتی در برابر پیکر نورانی و خونین برادر ایستاد، رو به آسمان کرد و فرمود: «بار خدایا! این‌ اندک‌قربانی و شهید در راه خودت را از ما بپذیر!» نویسنده : ابوالقاسم شکوری

کنترل زبان و خشم، اولین شرط رسیدن به درجات معنوی:آیت الله فاطمی نیا: تا خودت پاکیزه نباشی، پاکیزه بهت نمی‌دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می‌کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد، این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. حالا چه کار کنیم در قدم اول باطنمان پاک شود؟ با خودت قرار بگذار به کسی پرخاش نکنی. ما زیارت می‌رویم، نماز جماعت می‌خوانیم، ماه رمضان روزه می‌گیریم، پس چه می‌شود که توفیق نداریم و پیشرفت نمی‌کنیم؟ وقتی بررسی کنیم می‌بینیم ریشه تمام مشکلات زبان است. با حرف کسی را می‌زنیم یا غضب و پرخاش می‌کنیم.

آیت الله بهاءالدینی میفرمودند: پرخاش برکات زندگی را می‌برد. کسی به خواجه نصیر نامه نوشته بود. اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: (ای سگ، یا ای سگ فرزند سگ) فلان مسأله علمی چه طور است؟خواجه نصیر هم در جواب نوشته بود كه جواب مسأله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می‌رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دو پا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام! نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم حداقل می‌نوشتیم خودتی! پس باید اول باطنمان پاکیزه شود تا رشد کنیم...

آیت الله العظمی جوادی آملی:تا خداوند لطف خود را نصيب بنده اش نكند، او توفيق كار خير را نمی يابد؛ وقتی كار نيك را انجام داد، خداوند وی را دوباره مشمول لطف خويش قرار می دهد و كارش را می پذيرد، چنان كه امام سجاد(عليه‌ السلام) در مناجات شاكران به خدا عرض می كند: با گفتن هر «الحمد لله» «الحمد لله» ديگری بر انسان لازم می شود، زيرا توفيق شكرگزاری نيز نعمت معنوی است كه خدا آن را به بنده می دهد و در برابر هر نعمت، شكری است، پس انسان همواره بدهكار خداست نه طلبكار، چون استحقاقی برای بنده در كار نيست؛ هرچه هست تفضّل_الهی است.تسنیم ج۱۸ ص۹