اعجاز علمی قرآن دربارۀ ستارۀ طارق 1403/9/29
اعجاز علمی قرآن دربارۀ ستارۀ طارق
1400 سال پیش، قرآن به پدیدهای به نام «النجم الثاقب» (ستاره کوبنده و سوراخکننده) اشاره کرده است که با تپاخترها و سیاهچالهها تطابق دارد. تپاخترها ستارههای نوترونی در حال چرخشاند که امواج رادیویی ارسال میکنند و بهصورت ضرباتی کوبشی شنیده میشوند. همچنین، ستارههای نوترونی و سیاهچالهها به دلیل گرانش شدید، میتوانند فضازمان را تحریف کرده و در آن «سوراخ» ایجاد کنند. این توصیف قرآنی، با یافتههای علمی امروزی سازگار است و نشانهای از اعجاز علمی قرآن محسوب میشود.امروزه بیشتر ستارههای نوترونی کشفشده به صورت تپاخترهای رادیویی شناسایی میشوند. تپاخترها، ستارههای نوترونی در حال چرخش هستند که به آنها تپاختر رادیویی گفته میشود زیرا امواج رادیویی منتشر میکنند. ما به سادگی میتوانیم یک تلسکوپ رادیویی را به یک بلندگوی بلند متصل کنیم و صدای تپ اختر را بشنویم. صدای تپ اختر مانند کسی است که مدام در میزند. 1400 سال پیش، کسی از تپاخترها یا سیاهچالهها چیزی نمیدانست، اما این پدیدهها در قرآن به تصویر کشیده شدهاند؛ آنجا که میفرماید: «سوگند به آسمان و ستاره طارِق! و چه میدانی که طارِق چیست؟ ستارهای است درخشنده.»طارق از مادۀ طَرْق به معنى كوبیدن است. عرب به پتک سنگینی که بر سندان میکوبد «مِطرَقه» میگوید. به راه طریق گفته میشود چون با پاى رهروان كوبیده مىشود.همینطور به كسى که شبهنگام وارد مىشود و کوبههای در را میکوبد طارق میگویند.حالا ببینیم چرا قرآن به ستارۀ درخشنده، طارق گفته است؟النجم الثاقب که در سوره الطارق به آن اشاره شده است، دو ویژگی برجسته دارد: یکی توانایی ایجاد صدا (طرق) و دیگری توانایی ایجاد سوراخ (ثقب) در چیزی که با آن در ارتباط است. با توجه به اینکه «الطارق» با آسمان مرتبط شده است، این ستاره باید قادر به ایجاد سوراخ در آسمان باشد! اما چگونه یک ستاره میتواند آسمان را سوراخ کند؟ واژه «ثقب» در زبان عربی به معنای چیزی است که نفوذ میکند یا سوراخی عمیق ایجاد میکند.ستارگان از نظر علمی براساس طیف (رنگ)، دما و اندازهشان تقسیمبندی میشوند. خورشید ما در دسته ستارگان نوع G قرار دارد. ستارگان در مراحل مختلفی از زندگی خود قرار دارند:آنها از تراکم گاز هیدروژن یا بقایای انفجار ستارگان عظیم دیگر شکل میگیرند. سپس برای مدتی میدرخشند و میسوزند تا اینکه با یک فروپاشی و انفجار شدید به پایان میرسند. بقایای ستاره به شکل جدیدی ظاهر میشود که به اندازه اصلی آن بستگی دارد.در مورد ستارگان بزرگتر، مثلاً نوع B، پس از انفجار، لایههای خارجی خود را به بیرون پرتاب میکنند و به یک ستاره نوترونی تبدیل میشوند. این ستارگان کوچکاند (حدود 24 کیلومتر قطر) اما چگالی فوقالعاده بالایی دارند؛ بهطوری که یک قاشق چایخوری از ماده آنها میتواند معادل 900 برابر وزن اهرام شهر جیزۀ مصر باشد.ستاره نوترونی میتواند امواج الکترومغناطیسی تولید کند که بهصورت صداهای کوبنده متوالی شناسایی میشوند. با این حال، این ستارهها نمیتوانند آسمان را سوراخ کنند.در ستارگان نوع O، با فروپاشی نهایی، حجم ستاره به صفر نزدیک میشود و چگالی آن به بینهایت میرسد. این فروپاشی منجر به تشکیل یک سیاهچاله میشود؛ سیاهچالهای که جاذبه فوقالعادهای دارد و حتی نور نیز نمیتواند از آن فرار کند.بهنظر میرسد که سیاهچاله سوراخی در آسمان ایجاد کرده است. اثرات جانبی آن شامل خمیدگی نور نزدیک به آن است که مشابه یک عدسی عمل میکند.سیاهچالهها فقط جاذبهای عجیب ندارند، بلکه در مرکز کهکشانها قرار دارند و به شکلگیری آنها کمک میکنند. برای مثال، سیاهچالهای با جرمی معادل 4.1 تا 4.6 میلیون برابر جرم خورشید در مرکز کهکشان راه شیری قرار دارد.همانطور که گفتیم قرآن ستارهای کوبنده را توصیف میکند که سوراخ ایجاد میکند. تپاخترها ستارههای نوترونی در حال چرخش هستند. هنگامی که مواد بیشتری وارد یک ستاره نوترونی میشود، جرم آن افزایش مییابد و با افزایش جرم، جاذبه آن نیز بیشتر میشود. اما جاذبه همان انحنای فضازمان است. یک ستاره نوترونی فضازمان را تحریف میکند و هرچه مواد بیشتری به آن افزوده شود، این تحریف بیشتر میشود. در نهایت، این تحریف به نقطهای میرسد که سوراخی در فضازمان ایجاد میکند.چگونه ممکن است یک فرد بیسواد که 1400 سال پیش زندگی میکرده، بداند که تپاخترها میتوانند سوراخهایی در فضازمان ایجاد کنند؟ نویسنده : ابوالقاسم شکوری
روش شناسائی حق از باطل:اگر در شناسائی و تشخیص حق از باطل دچار سردرگمی و شک و تردید شدید، پاسخ شما در این فرمایش زیبا و راه گشای حضرت علی (ع) است: حق به شخصیت ها شناخته نمی شود. خودِ حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی».ماکنون این پرسش مطرح می شود که حق را چگونه باید شناخت تا پیروان آن را بشناسیم؟پاسخ این پرسش هم ساده و روشن است. حق در واقع همان قرآن و کلام خداست. حق، کلام و سیره امیرالمومنین و ائمه معصومین است. نهج البلاغه را بخوانیم تا بتوانیم حق را از باطل تشخیص بدهیم. ظلم ستیزی و عدالت گستری علی را ملاک تشخیص حق از باطل قرار بدهیم. ساده زیستی و حساسیت علی نسبت به اموال عمومی و بیت المال را ملاک قرار بدهیم. این است ملاک تشخیص حق از باطل. حق با افراد و شخصیت ها شناخته نمی شود. حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی.کانال دین و علم: