شیوه‌های دلداری در قــرآن

انسان موجودی عقلی عاطفی با انواع احساسات متضاد است. نادیده گرفتن هر یک از آنها به معنای عدم تمامیت در رشد کمالی است؛ زیرا رشد کمالی زمانی تحقق می یابد که به همه ابعاد وجودی انسان پاسخ درخور و مناسبی داده شود. پس همان گونه که نادیده گرفتن یا سرکوب نیازهای جنسی در قالب ریاضت و رهبانیت نادرست است، همچنین نادیده گرفتن عواطف و احساسات روحی و روانی هم نادرست و خطا است. اصولا بر اساس آموزه های قرآن، عقلانیت انسان اقتضا می کند که به همه ابعاد وجودی پاسخی مناسب داده شود؛ از همین رو عقلانیت فطری در نفس معتدل و قلب سالم غیر مریض، مقتضی اموری چون محبت و کراهت است و عواطف و احساسات مثبت را نسبت به حق و مصادیق آن و عواطف منفی نسبت به باطل و مصادیق آن را بروز و ظهور می دهد.انسان موجودی نیازمند است و همواره دنبال پاسخگویی به نیازهای خویش از طریق اسبابی است که خدای غنی حمید برایش فراهم آورده است. یکی از نیازهای بسیار مهم و اساسی انسان، زیست اجتماعی است؛ زیرا زوجیت در انسان مقتضی آن است تا دست کم از طریق زوج و همسرش نیازهای گوناگون خویش را برطرف کند. این بدان معناست که انسان همواره نیازمند عشق ورزی، مهرورزی، محبت، مودت و مانند آنها است و در شرایط بحران چون مصیبت ها دنبال دلداری و تسلیت است تا تسلای خاطر او باشد و پریشان حالی و پریشان خاطری او را بر طرف کند و به آرامش و سکونت برساند.یکی از آموزه های قرآن، نیاز انسان به دلداری است، لذا بایسته و شایسته است تا با دلداری به مصیبت زده داغدار، موجبات تسلای خاطرش را فراهم آورده و با بیان کلمات یا رفتارهایی در قالب تسکین درد و مصیبت، مصیبت زده پریشان خاطر را به سکونت و آرامش روحی و روانی برسانیم.براساس گزارش های قرآنی، خدا خود در مواردی در مقام دلداری بر آمده و با کلمات و عباراتی همچون «لاتحزن»«لاتخف» «لاتوجل» «لاتبتئس»«لاتخافی و لاتحزنی»و مانند آنها به دلداری پیامبران و مؤمنان پرداخته است. بشارت به مصیبت‌زدگان همچون بشارت به بهشت به سبب صبر در مصیبت یا بشارت به عدم خوف و حزن در آینده، یا بشارت به برطرف شدن مصیبت و تبدیل عسر به یسر و مانند آنها همگی در قاب تسلای خاطر مؤمنان و مصیبت زدگان معنا و مفهوم درست می یابد.اصولا از نظر قرآن، دلداری و تسلای خاطر مصیبت زده و پریشان خاطر و تسکین دل او، کاری بسیار مهم و ارزشی است؛ زیرا زمینه عبور به سلامت از بحران مصیبت را فراهم می آورد و به شخص کمک می کند تا گام های مطمئن‌تری بردارد و گرفتار نومیدی نشود و به گوشه تنهایی و عزلت نخزد و دام پیدا و نهان افسون و افسوس او را به خود مپیچاند.دلداری و تسلای خاطر پریشان حال و پریشان خاطر موجب می شود تا حزن و اندوه نسبت به از دست رفته ها برطرف شود و نسبت به آینده ترس و نگرانی زدوده گردد و شخص به اطمینان و سکون و آرامش دست یابد و بتواند به دور از هر گونه رفتار غیر متعادل با عقلانیت وسلامت با مشکل مواجه شده و از بحران بگذرد. دلداری دو کارکرد اصلی دارد که شامل برطرف شدن حزن نسبت به از دست رفته ها و رفع ترس و نگرانی از آینده و از دست رفتن در آینده است. بنابراین، وقتی کسی را دلداری می دهیم به او وعده می دهیم که اندوه و حزن گذشته برطرف می شود و در آینده نیز نباید ترسی برای از دست دادن چیزی داشته باشد؛ زیرا وعده الهی بر این است که مثلا صابران از پاداشی چنین برخوردار باشند که حزن و خوفی برای آنان نیست. بر اساس آنچه بیان شد دانسته می شود که دلداری اختصاص به مردم عادی و معمولی ندارد بلکه همگان نیازمند تسلای خاطر هستند تا به آرامش و سکون و اطمینان برسند و تعادل خویش را در بحران‌های فعلی یا آتی و احتمالی به دست آورند.بر اساس گزارش های قرآنی همان گونه که مادر موسی(ع) به عنوان یک انسان معمولی نیازمند تسلای خاطر است تا دل قوی دارد و اسرار نهان فاش نکند؛ زیرا فرزند را به دریای نیل سپرده استTهمچنین پیامبران اولوالعزمی چون حضرت ابراهیم(ع) نیز نیازمند دلداری و تسلای خاطر است تا بتواند از شرایط سخت موجود به سلامت عبور کند؛ زیرا وقتی آن حضرت در هنگام پذیرایی از جوانان برومند، در می یابد که آنان دست به غذای آماده شده نمی زنند، احساس خطر می کند؛ اما همین جوانان برومند که فرشتگان الهی هستند با دلداری دادن به او ،موجبات تسلای خاطرش را فراهم می آورند و به او بشارت فرزندی به اعجاز الهی در پیری می دهند. همچنین وقتی ابوبکر در غار ترسان شد که راز نهانگاه آنان فاش می شود و آنان دستگیر می‌گردند، پیامبر(ص) با دلداری او تلاش می کند تا آرامش رفته را به دلش بازگرداند و تعادل روحی و روانی و رفتاری او را موجب شود؛ زیرا اگر چنین نمی کرد، با عدم تعادل روحی و روانی و رفتاری ابوبکر ممکن بود که مخفیگاه آنان لو برود و حقیقت مکان آنان بر دشمنان آشکار شود. در حقیقت این غار یار پیامبر(ص) نزدیک بود با رفتاری برخاسته از ترس، موجب دستگیری ایشان شود، اما حضرت با دلداری او بستر ترس و اندوه را از دل او زدود.خدا گزارش می‌کند که حضرت موسی(ع) نسبت به امت خویش نیز این گونه عمل کرد و وقتی که دید که امت هنگام محاصره از سوی فرعونیان در کنار دریا راه گریزی ندارند و ممکن است دستگیر و شکنجه و کشته شوند و دچار اضطراب شدید شده‌اند؛ به آنان گفت: خدا با من است و مرا هدایت می کند؛ و به این ترتیب از معیت قیومی و امدادی خدا سخن به میان آورد تا تسلای خاطر مردم باشد. در جایی دیگر، آن حضرت(ع) به خانواده خویش در شرایط سخت مسافرت در صحرای سینا به سوی مصر، دلداری می‌دهد که با آوردن آتشی یا نشانی، از سرگردانی نجات می یابند. همه انسان ها نیاز به دلداری دارند، پس همان گونه که پیامبران امت خویش را دلداری می دهند، خدا نیز پیامبرانش را دلداری می‌دهد تا خاطر پریشان نباشند؛ چنانکه خدا نسبت به نگرانی حضرت موسی(ع) درباره تقدیر عذاب بر یهود ایشان را دلداری می‌دهد و حتی به سبب پاسخ منفی موسی در تقاضای رویت، او را دلداری می دهد و به او می گوید اگر رویت برایت ممکن نشد، ولی خدا نعمت هایی به تو ارزانی داشته که به دیگران نداده است. همچنین خدا به آن حضرت(ع) دلداری می دهد که از کیفر و طغیانگری فرعون نترسد؛ زیرا خدا در معیت او است و همه اعمالش را می بیند و می شنود و هرگاه نیاز باشد دخالت می کند. پس خدا برای رفع دلهره و ترس موسی(ع) به او دلداری می دهد تا خاطر جمع شود. وقتی حضرت موسی(ع) نسبت به پیروزی و غلبه بر ساحران آگاه و عالم شد، ترسش برطرف شد. ایشان در موارد دیگری نیز مورد تسلا و دلداری خدا قرار گرفت که شامل هنگام عبور از دریا، تکذیب فرعونیان، کشته شدن به دست فرعون و مانند آن می شود.البته حضرت شعیب(ع) نیز به حضرت موسی(ع) دلداری می دهد که از خطر کشته شدن به دست فرعون رسته است و نباید ترس و هراسی داشته باشد. وقتی بنیامین برادر کوچک حضرت یوسف(ع) بر ایشان وارد می شود، به وی تسلای خاطر می دهد که من همان یوسف(ع) هستم و نباید دل نگران و اندوهگین باشد. همان طور که خدا به پیامبران دلداری و تسلا می‌دهد، به مؤمنان نیز دلداری می دهد. از مواردی که خدا در قرآن به این امر اشاره می کند می توان به مواردی چون دلداری نسبت به نیک عاقبتی مؤمنان و بدعاقبتی کافران، برتری مؤمنان در قیامت و لزوم مقاومت آنان در برابر استهزای کافران، تاثیر مشابه جنگ بر مشرکان و دشمنان مشابه تلفات و تاثیر بر مؤمنان، حیات جاودانه شهیدان و پاداش های اخروی آنان، بشارت به پاداش بزرگ در برابر صبر در سختی‌ها و مشکلات و مصیبت ها، بیان سخت جان کندن دشمنان و کافران و مانند آنها اشاره کرد. همچنین خدا به مؤمنان درباره اینکه برخی از مسلمانان با کافران هم سویی دارند و از جهاد سر باز می زنند، دلداری می دهد که این ابتلای الهی موجب می شود تا انسان های پاک از ناپاک شناخته شوند و منافقان رسوا گردند. اصولا یکی از روش های تسلای خاطر مؤمنان این است که مشکلات دشمنان نیز بیان شود که این تشابه تنها در دنیا است، اما مؤمنان در آخرت از پاداش‌های بزرگ بهره‌مند می شوند که کافران از آن بی بهره‌اند. خدا گاه مواردی خاص را مطرح می کند تا به مؤمنان دلداری دهد. از جمله دلداری نسبت به پیروزی بر کافران مکه، پیروزی روم مسیحی بر مشرکان ایرانی در عهد ساسانی، قدرت‌یابی ایرانیان مسلمان و دعوت اعراب به اسلام با کشتن یا تسلیم آنان در آخر زمان، عزت یابی مؤمنان و ذلت منافقان در دنیا و آخرت. به هر حال، از نگاه قرآن، دلداری و تسلای دیگران امری ضروری و لازم است تا انسان در شرایط سخت و مصیبت و بحرانی بتواند با دلی آرام رفتاری مناسب داشته باشد و از بحران روحی و روانی خارج شود. تسلای دیگران در مصیبت با تعزیت و تسلیت می‌تواند صبر را در افراد ایجاد یا افزایش دهد و آنان را با بشارت به رفع و برطرف شدن گرفتاری و سختی‌ها امیدوار سازد.