انواع بهره مندی از نور الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هستی چیزی جز مظاهر انوار اسمای الهی نیست؛ بنابراین، انسان نیز بهره مند از نور الله است و به عنوان مجعول در مقام خلافت الهی و دارنده همه اسمای الهی و انوار آن است؛ اما به نظر می رسد که همگی انسان ها در بهره مندی از نور الله هم سطح نیستند و بهره مندی آنان از انوار الهی بسیار فرق دارد تا جایی که برخی در «ظلمات» هستند و حتی از برخی دیگر «التماس» نور می کنند.همه آفریده ها از نظر بهره مندی از نور الله در یک سطح مساوی و یکسان نیستند؛ بلکه میزان و مقدار بهره مندی آنان از نور الله بستگی به «تقدیر» و اندازه ای دارد که برای هر آفریده ای در مقام مظهریت بر اساس مشیت حکیمانه الهی «معلوم» و «مقدر» و در ام الکتاب به شکل کلی و جزیی ثبت شده است.انسان تنها آفریده ای است که از همه انوار اسمای الهی در ساختار خلقتی خویش بهره مند است تا در مقام خلافت الهی قرار گیرد؛ پس انسان به تنهایی هم سنگ تمام آفریده های هستی است؛ زیرا مقتضای خلافت الهی بر همه ما سوی الله مظهریت از همه اسمای الهی و بهره مندی از همه انوار اسماء الله است. البته از نظر قرآن، در حضرت آدم(ع) این ظرفیت به «تعلیم الهی» ظهور فعلی یافته تا در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد و به عنوان مظهر انوار اسمای الهی، همه هستی از جمله فرشتگان الهی به او سجده اطاعت برده تا این گونه خلافت او تثبیت شود؛ اما در فرزندان آدم(ع) زمانی این مظهریت تمام فعلی می شود که انسان در چارچوب «دین قیم» و قوانین و سنت های الهی عمل کرده و مطابق هدایت های فطری عقلی و نقل وحیانی عمل کند تا نور الله در انسان تثبیت شود و به ظهور فعلی برسد؛ چرا که اگر این گونه عمل نشود و شخص «متقی» نگردد، با فجور علیه دین قیم و قوانین الهی حاکم بر هستی از جان و جهان و جامعه آن نور الله را «دسیسه» و «خبت» می کند به طوری که به جای نور در ظلمات قرار می گیرد.ظرفیت وجودی انسان به گونه ای است که در مقام «جنس الاجناس» و «نوع الانواع» می تواند در ساختار مظهریت نوری میان صفر تا صد گردش کند. پس می تواند به گونه ای بر اساس دین قیم و قوانین و سنت های آن عمل کند که او را «برتر» از فرشتگان در مقام «عالین» قرار دهد، یا آن که در صیرورت منفی و شدن ها در مسیر «بئس المصیر» اندک اندک از مقام انسانی خویش به مرتبت «جن»، «جانور چارپا»، «گیاه و نبات» یا «سنگ و جماد» سقوط کند و کم ترین مظهریت را از انوار اسمای الهی داشته باشد؛ زیرا هر چه انسان بر خلاف دین قیم عمل کند و گرفتار «فجور» و دریدگی نسبت به آن قوانین الهی باشد و از جاده هدایت فطری عقلی و نقلی وحیانی خارج شود، به همان میزان نور الله از دست می رود و گرفتار «ظلمات» می شود که کم ترین سطح از مظهریت در نور را دارا است.خدا به انسان هشدار می دهد که پیروی از هواهای نفسانی شهوت و غضب و وسوسه های شیطانی ابلیس جنی جهت پیروی از هواهای نفسانی به جای عقلانیت فطری و وحیانیت فضلی موجب می شود تا انسان از ولایت الهی خارج شده و تحت ولایت شیطانی در آید که انسان را از نور به ظلمات می کشاند.البته از نظر قرآن، با این که انسان با «فجور» تغییرات منفی در نفس الهی خویش ایجاد می کند، ولی هرگز آن را «تبدیل» و جایگزین به چیزی دیگر نمی کند؛ زیرا نفس به عنوان سنت و قانون الهی غیر قابل تبدیل است، اما گرفتار «دسیسه» و «تغییر» می شود تا جایی که نور الله در انسان گرفتار «خبت» و خاموشی همانند اخگر سرخ در زیر خاکستر می شود. از همین روست، که با توبه و استغفار و اصلاح و عمل صالح می توان دوباره نور الله را فروزان کرد و آن را اظهار و هویدا نمود؛ زیرا این نور فطری الهی در ساختار تقدیری انسان به مشیت حکیمانه و سنت دین قیم الهی هم چنان وجود دارد هر چند که دفن و دسیسه شده و گرفتار «خبت» شده باشد.بنابراین، فرق میان آفریده ها در مظهریت نیز تابع همان مقدرات حکیمانه الهی است. پس آفریده ای که کم ترین سطح از سطوح مراتب و درجات نوری را دارد، به «جعل» الهی گرفتار سطحی از «ظلمات» است که کم ترین شدت نوری و بیش ترین شدت ظلمانی را دارا است؛ در برابر آفریده ای هم چون انسان به جعل الهی، می تواند در شدت مظهریت به جایی برسد که نور الله تمام باشد و هیچ سطحی از ظلمات را با خود نداشته باشد؛ یا می تواند به سطحی هبوط و سقوط کند که کم ترین شدت نور الله را داشته و بیش ترین سطح در شدت ظلمات را داشته باشد.ساختار دنیا بر این است که نور و ظلمت به هم آمیخته باشد، اما در آخرت این گونه نیست، بلکه زمین بهشت تنها از «نور» محض است که به اشراق آن روشن می شود و هیچ ظلمتی در آن راه ندارد، زمین دوزخ تنها از ظلمات است که هیچ نوری در آن نیست؛ زیرا آنان در دنیا خود را گرفتار ظلمات کرده و نور اسمای الهی را در خویش دفن و دسیسه نموده اند.هر بشر و انسانی به عنوان مظهر انوار الله دارای همه اسمای الهی و انوار آن است؛ زیرا خدا انسان را چنین «جعل» کرده تا در مقام خلافت الهی قرار گیرد؛ اما چنان که گفته شد این مظهریت یک ظرفیت است که می بایست آن را با سیر در صراط مستقیم عبودیت در چارچوب دین قیم و سنت ها و قوانین آن، فعلیت اظهاری بخشید و شخص خویش را مظهر انوار الله نماید. کسی که چنین کند، نه تنها نور الله می شود و در مقام مظهریت به چنین مرتبتی دست می یابد، بلکه می تواند دیگران را از نور الله خویش بهره مند سازد و به کمالات برساند؛ چنان که خلفای الهی از پیامبران و معصومان(ع) این گونه بودند.کسی که در سیر صیرورت کمالی به تمامیت رشد عقلانی خویش رسیده باشد، نور الله در تمامیت او ظهور می یابد و نور الله در «معیت» وجودی او خواهد بود. این گونه است که پیامبران از جمله پیامبر(ص) دارای نوری در تمامیت است که با او «معیت» وجودی دارد. در کناراین نور، نوری دیگری نیز برای چنین افراد کمال یافته است که از آن به «نور علی نور» تعبیر می شود.هر کسی که تحت ولایت الهی باشد، نه تنها نور درونی فطری خویش را اظهار کرده و مظهر نور الله می شود، بلکه از نور بیرونی نیز بهره مند شده و در او «نور علی نور» تحقق می یابد. این گونه است که از مراتبی که در دنیا برای انسان به سبب ظلمت شهوت و غضب یا ظلمات «اسفل السافلین» دنیا است، بیرون می آید به مراتب شدت نور می رسد و از انوار دیگری نیز سود می برد که بیرون از دایره انوار الله اسمایی است.خود قرآن کریم، بلکه کتب آسمانی دیگر، نور است که به انسان کمک می کند تا از ظلمات دنیوی به سوی نور تمام و کمال کشیده شود و در صراط مستقیم در مسیر صیرورت و شدن به تمامیت کمال نوری خویش برسد. البته خدا به مومنان عنایت ویژه ای دارد و فرشتگان را بسیج کرده تا با صلوات و دعا در حق مومنان دستگیر آنان شده و از ظلمات سه گانه حضور در دنیا به سوی نور الله بالا بکشاند. این از رحمت رحیمی خاص الهی نسبت به مومنان است.از نظر قرآن نوری که در قالب نور اسلام در همه شرایع به مومنان داده می شود، نوری از سوی پروردگار آنان است تا آنان در مسیر کمالی یاری رساند تا به تمامیت کمال و مظهریت نور الله دست یابند. این نور الله اسلام به عنوان تفضل الهی است و دشمنان از کافران بر آن هستند که این نور بیرونی را همانند نور درونی خاموش کرده و اطفا کنند، اما خدا اجازه نمی دهد بلکه تقدیر الهی بر این است تا این نور بر خلاف کراهت و ناخوشی کافران به «اتمام» برسد و در هستی خودنمایی و ظهور کند.هر انسانی به اعتبار «نفخت من روحی» از روح الله و نور الله بهره مند است، اما پیامبران از روح الله امری در سطح دیگری نیز سود می برند که فراتر از انسان های دیگر است. هم چنین آنان به جعل الهی از نور دیگری بیرونی سود می برند که آنان را در زندگی دنیوی و ظلمات آن دستگیری می کند. مومنانی که تابع پیامبر(ص) هستند از این روح الله و نور الله خاص نیز سود می برند.اما کسانی که گرفتار کفر و نفاق می شوند از روح الله و حیات معنوی حقیقی و نور الله دوم بیرونی محروم می شوند؛ زیرا حتی نور الله اسمایی را در خویش دفن و دسیسه کرده اند. البته افراد منافق مدعی ایمان در قیامت وقتی خویش را محروم از نور می بیند، خواهان بهره مند از نور مومنان می شوند که با خود دارا هستند؛ این گونه التماس می کنند تا به «لمس» نور الله برسند که خود دفن کرده اند، ولی هرگز «اقتباس» نخواهند داشت، زیرا این نور را می بایست در دنیا با زندگی مومنانه به دست آورد.از نظر قرآن، نور الله هماره در وجود مومنان است، اما همین نور بیرونی نیز در کنار آنان قرار می گیرد تا یار و یاور مومنان در زندگی دنیوی و اخروی ایشان باشد. البته بسیاری از مردم نور الله را به شکل ناقص با خود می برند و از خدا می خواهند تا ناقص آنان را تمام کند و به اتمام نور الله ایشان بپردازد که خدا به فضل خویش چنین کند. خلیل منصوری