موانع اصلی عدم تاثیر سیر و سلوک

بسیاری از کسانی که در مسیر سیر و سلوک عرفانی و معرفت می افتند و به اصطلاح می خواهند همانند آیات الهی: سید علی قاضی، ملا حسینقلی همدانی، سید علی شوشتری، سید مرتضی کشمیری، امام خمینی، بهجت فومنی، علامه طباطبایی، بهاء الدینی، نخودکی اصفهانی، ملکی تبریزی و مانند آنها شوند، اعتراضی که دارند این است که چرا هیچ اتفاقی نمی افتد؟! یا اگر می افتد: چرا متوقف می شود و چرا اقبال و ادبار رخ می دهد؟!در پاسخ به این پرسش می بایست به نکاتی توجه داد که اهل معرفت و بصیرت بر آن تاکید دارند. از مهم ترین این نکات، مشکل موانع است که اجازه نمی دهد تا اعمال سیر و سلوکی به ویژه در ساحت عرفان عملی نتواند آثار خودش را بگذارد و عبادات و اعمالی چون اذکار، چله های ذکر و روزه یا صمت و سکوت و مانند آنها بی یک معنا تاثیری نگذارد و چیزی که بر اساس آموزه های وحیانی اسلام می بایست آثاری داشته باشد، آن آثار را از خود به جا نمی گذارد و هیچ تغییر مثبتی در نفس و ساحت آن اتفاق نمی افتد؟!داستان موانع مانند داستان یک بستر و زمینه آلوده مانند فاضلابی است که در مسیر آب پاک و سالم آشامیدنی قرار گرفته و این آب از آن می گذرد و به سبب بسترش، اگر آلوده به عین نجاست نشود، دست کم بوی بد و ناخوش فاضلاب را به خود می گیرد. پس هر چه آب تمیز و پاک و سالم را در این گذرگاه قرار دهید، خروجی آن چیز قابل آشامیدنی نیست؛ زیرا آلوده شده و نمی تواند مورد مصرف قرار گیرد.ازهمین روست که از مهم ترین دستور العمل ها در ساحت عرفان عملی، توبه و استغفار همراه با اصلاح امر فاسد است که آیات بسیاری از قرآن نیز بر آن دلالت دارد. خدا به صراحت می فرماید: پروردگارت به کسانی که از روی نادانی کار زشت مرتکب شدند و بعد از آن توبه کردند و مفاسد خود را اصلاح نمودند، لطف و عنایت دارد؛ زیرا پروردگارت پس از آن توبه و اصلاح امر، بسیار غفار و رحیم است.بر اساس همین است که همه اساتید عرفان عملی در دستور عمل های خویش به شاگردان خویش فرمان می دهند که روزانه هزار مرتبه یا بیش تر یا کم استغفار کنند و ذکر مقدس «استغفرالله ربی و اتوب الیه» را تکرار کنند تا بستر نفس انسانی از آلودگی ها پاک شود یا فرمان می دهند تا در گام های اول «حق الناس» و «حق الله» را ادا کنند تا در مسیر سیر و سلوک بتوانند آثار اعمال و اذکار را ببیند و به کامیابی برسند.یکی از دوستان اهل بصیرت و معرفت الهی بر این باور است که مهم ترین و اصلی ترین مانع «حق الناس» است که این حق الناس به اشکال مختلف در جان و مال و عرض دیگران وارد شده و گناه و «ورز و وبال» آن بر نفس و گُرده اش سنگینی می کند و تا شخص نتواند خود را از آن برهاند هیچ امیدی به تاثیر اعمال و اذکار سیر و سلوک عملی نداشته باشد.به نظر می رسد که اگر انسان بخواهد در سیر و سلوک به مرتبه اول معرفت و بصیرت یعنی دیدن نور و ظلمت افراد برسد، می بایست موانع اصلی را بردارد که در این جا به برخی از آنها اشاره می شود:مانع عدم ولایت و اطاعت :حقیقت «عبودیت» چیزی جز «اطاعت» نیست؛ و مطیع کسی است که نمی پرسد: چرا باید این کار را انجام دهم یا انجام ندهم، بلکه هر چه فرمان رسد انجام می دهد؛ زیرا هر چند که دانستن فلسفه و علل احکام و آثار عمل بر اساس محتوای احکام انگیزه عمل را تشدید می کند، اما حقیقت این است که عبودیت همانند برده ای است که هر چه «مولی» فرمان می دهد، «مولی علیه» انجام می دهد بی آن که از چرایی آن بپرسد.به نظر می رسد که علت سقوط ابلیس و لعن و رجم او، عدم ولایت پذیری و اطاعت پذیری اوست. اگر ما بر این باوریم که خدای علیم و حکیم و قدیر، دین قیم و سنت ها و قوانین را حاکم بر هستی کرده است تا هر کسی بر اساس آن هدایت یابد و به کمال بایسته و شایسته خویش برسد، به همین میزان علم اجمالی از خدا و دین قیم و سنت ها و قوانین الهی حاکم بر هستی از جان و جامعه و جهان عمل می کند و هرگز از فلسفه و چرایی آن نمی پرسد هر چند که علم بدان مفید و سازنده در تشدید انگیزه مفید باشد، اما خود را مطیع مولای خویش می داند و به هر چه فرمان رسیده از امر و نهی عمل می کند.عدم معرفت اولیاء الهی :دومین مانع جدی بر سر راه سیر و سلوک و آثار آن، عدم معرفت نسبت به اولیای الهی است. اگر عبودیت و اطاعت به عنوان اصلی ترین عامل سیر و سلوک و دست یابی به هدایت الهی و کمالات بایسته و شایسته است، شکی نیست که این فرمان می تواند از طریق مظاهر ولایت الهی یعنی اولیاء الهی برسد. پس همان گونه که از پاسبان فرمان می بریم، می بایست از چراغ های راهنما و رانندگی و فرمان های آن اطاعت کنیم. از زمانی است که ما بدانیم که این چراغ های راهنمایی و رانندگی از طرف پاسبان شهربانی نصب شده و دارای مفاهیم ارزشی و فرمان هایی است که می بایست از آن پیروی و اطاعت کنیم. معرفت نسبت به اولیای الهی و اقامه حقوق آنان از مهم ترین اموری است که انسان را در سیر و سلوک می تواند یاری رساند. از همین روست که در آیات قرآنی شناخت اولیای الهی به عنوان مظاهر تجلیات انوار اسمای الهی مورد تاکید قرار گرفته و اطاعت و ولایت پذیری از ایشان را عین ولایت پذیری از خدا دانسته شده است. بی گمان یکی از راه های شناخت مقامات مظاهر اسمای الهی و اولیای الهی، افزون بر آموزه های قرآنی، روایات ماثور از جمله زیارت جامعه کبیره و دعای ندبه و مانند آنها است که اهل سیر و سلوک می بایست آن را به عنوان منبع معرفتی نسبت به اولیای الهی بشناسد و در دعا و توسل و شفاعت و نیز اطاعت و ولایت پذیری از آن بهره گیرند.عدم ادای حق الناس و حقوق مردم :از دیگر موانع جدی بر سر راه اهل سیر و سلوک، حقوقی است که بر گردن اوست و آن را ادا نکرده یا ظلم و ستمی را روا داشته است.نخستین افرادی که انسان با آنان درگیر است خانواده بزرگ از والدین و برادران و خواهران و عموها و خاله و دایی ها و نیز همسران و فرزندان خویش است. بنابراین، لازم است تا شخص حق ناس را ادا کند که حق والدین را در احسان و اکرام به جا آورد و حق همسر را چنان ادا کند که هیچ بی حرمتی و بی احترامی نسبت به او روا نشده باشد. در حقوق فرزندان نیز اهتمام داشته باشد و به همسایگان و دیگران نیز اکرام و احترام گذارد و حقوق آنان را بر اساس «رساله حقوق» امام سجاد(ع) به جا آورد؛ زیرا این پنجاه گانه که در رساله حقوق آمده است همان مواقف روز قیامت است که باید در آن جا بازداشت شود تا پس از پاسخگویی آن ها به بهشت برسد.فقدان همّ واحد:به نظر می رسد اگر کسی چند امر را در نظر بگیرد نمی تواند به همه آنها برسد، اما اگر همه همت و توان خویش را مصروف امر یکتا و یگانه کند، بی گمان به آن می رسد.بسیاری از مردم در روش و مقصود دارای همت های گوناگون هستند. به این معنا که روش های گوناگونی را به کار می روند که انسان را مشغول می کند. در حالی که لازم است تا یک روش خاص را در پیش گیرند؛ چنان که لازم است تا یک مقصود را در مقصد خویش مد نظر قرار دهد تا نتیجه گیرد.به نظر می رسد که بهترین روش در سیر و سلوک همان روش ساده و آن شریعت محوری است که آیات و روایات بسیاری بر آن تاکید دارد و از نظر مقصود باید همّ، خویش را بندگی و رضایت الهی و اطاعت قرار دهد که هیچ مقصودی برتر از مقام بندگی نیست که آیت الله بهجت آن را در یک عنوان «العبد» برای خویش می خواست و پیامبر(ص) نیز پیش از رسالت که مقامی دیگر است، «عبده» را برایش رقم زده اند و اصولا هیچ مقام و منزلتی بر از «عبده» نیست که خدا پیامبرش را شایسته آن دانسته و اسراء و معراج به عوالمی بالا را در قالب «سبحان الذی اسری بعبده»رقم زده است.فقدان صبر و مشکل عجول بودن :مهم ترین عنصر در سیر و سلوک و کسب مقامات بندگی و عبودیت چیزی جز «صبر» نیست که در سه گانه اطاعت و از معصیت و مصیبت خود را نشان می دهد؛ از همین روست که پیامبران اولوا العزم همان اهل صبر دانسته شده اند.خدا بارها به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا صبر کند تا به مقام متقین رسد.مراحل تجلی آثار سیر و سلوک :باید توجه داشت که کسانی که اهل سیر و سلوک هستند اگر درست عمل کرده و موانع را بردارند، در مرحله اول و نخست به بصیرت دیدن می رسند به طوری که می توانند نور و ظلمت افراد را ببیند و بدانند که چه شخصی دارای نور ایمان و آثار آن و چه کسی گرفتار ظلمات کفر و آثار آن است؟دوست اهل بصیرت من بر این باور است که کلید این مرحله «صمت و سکوت» است و برای آن که به این سکوت و صمت درونی برسد می بایست در یک چله، ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» را روزانه هزار مرتبه بگوید.از نظر ایشان مرحله دوم دیدن که ممکن است مدتی طول بکشد و حتی سال یا چند سالی برای برخی دیگر به تاخیر بیافتد، دیدن ملکوت باطن افراد است به طوری که می تواند دوزخی یا بهشتی بودن اشخاص را بداند و ببیند.در این مرتبه دوم افراد می توانند بی کلام با هم دوره های خویش صحبت کنند و افکار و اندیشه های آنان را بدانند و مفاهیم علمی و عملی از طریق سکوت و صمت منتقل می شود. این انتقال به کلام بسیار اتفاق می افتد. لازم نیست که در کنار هم باشند بلکه حتی اگر در مکان های دور باشند تنها با توجه و اهتمام این انتقال رخ می دهد. پس از آثار مهم مرحله دوم غیر از دانستن بهشتی و دوزخی بودن افراد، ارتباط و انتقال غیر کلامی علوم و معارف به هم دوره ها است.مرحله سوم دیدن فرشتگان است به طوری که شخص اهل سیر و سلوک می تواند فرشتگان را ببیند و از آنان بهره مند شود.البته این دوست اهل بصیرت ما می گفت مراحل دیگری است که خود بدان دست نیافته ام ولی منکر مراحل دیگر نیستم. بنابراین درباره مراحل عالی تر و آثار آن سکوت می کنم. خلیل منصوری