آثار و عوامل صدق و راستی

صدق و راستی از اصول اساسی اخلاق فطری است که هر بشر و انسانی به طور فطری بدان شناخت و گرایش دارد و به خود اجازه دروغ و دروغگویی نمی دهد؛ زیرا صدق و راستی را جزو ارزش های اخلاقی و انسانی می داند و به عنوان معروف و امر پسندیده ارزشی دوست دارد که خود و دیگران بر مدار و محور آن زندگی خویش را سامان دهند و از دروغ به عنوان امر زشت و ناپسند اجتناب و پرهیز کنند. انسان می بایست در زندگی دنیوی چنان زندگی کند که صدق و راستی جزو شاکله و ملکات شخصیتی او باشد تا به عنوان «متقی» در صدق و راستی به سرای آخرت در آید و این گونه رستگاری را برای خویش در بهشت رقم زند.بی گمان پس از عدل و عدالت، صدق و صداقت یکی از مهم ترین جلوه و تجلیات حق و ارزش های حقیقی است که انسان بر اساس فطرت بدان گرایش دارد. کودکان به طور فطری گرایش به اصول اخلاق فطری دارند و سخن راست می گویند و بر صداقت هستند. بنابراین، اضداد اصول اخلاق فطری هم چون ظلم، کذب، خیانت و مانند آنها، امر عارضی بر فطرت است؛ زیرا زمانی این امور باطل و ضد اخلاقی بر نفس انسان غلبه می کند که نفس فطری به فجور علیه دین قیم الهی و قوانین آن، از حالت فطری خارج شده و گرفتار تغییر منفی شده باشد؛ یعنی زمانی که حتی «نفس لوامه و سرزنشگر علیه فجور، از دست رفته و به جای آن «نفس اماره بالسوء» نشسته و زمام امور نفس را در دست گرفته و عقلانیت فطری به سفاهت و جهالت بدل شده باشد.صدق و صداقت و نیز «تصدیق» امر صادق و صدق، چیزی جز تجلیات سلامت قلب و نفس انسانی نیست که هنوز بر مدار و محور هدایت تکوینی و الهام باطنی الهی باقی مانده و گرفتار «فجور» و «دسیسه» و «تغییر» منفی و طبع و ختم نشده باشد. زمانی شخص به عنوان «متقی» شناخته می شود که اصول اخلاق فطری و قوانین و سنت های «دین قیم» الهی را که قلب سالم در نفس مستوی و معتدل به تفکر تعقلی و تفقهی و نقل وحیانی معتبر آن ها را کشف می کند، به درستی شناخته و به کار گرفته باشد تا جایی که این امور به عنوان فضایل اخلاقی و صفات نفسانی و باطنی جزو «شاکله»و ملکات و مقومات نفس انسانی شده باشد و شخص این فضایل اخلاقی و ملکات و مقومات نفسانی را به خود به «قیامت» آورده باشد.کسی که بتواند شاکله شخصیتی خویش را با فضایل اخلاقی و کمالات الهی بسازد، نه تنها در دنیا هر کاری را می کند مبتنی بر همان شاکله است، بلکه وقتی به سرای آخرت می رود، در آن جا نیز با همین شاکله متقین وارد می شود و شکی نیست که همین شاکله متقین است که بهشت را می سازد و او را به سعادت ابدی در جایگاه ابرار یا مقربان از اصحاب یمین یا سابقون مقربون قرار می دهد.تا زمانی که انسان خود را چنان نسازد که صدق و راستی جزو شاکله و ملکات شخصیتی او نشده باشد، نمی تواند امیدوار باشد که جزو متقین قرار گیرد و رستگاری ابدی را برای خویش رقم زند؛ زیرا انسان می بایست چنان خود را بسازد و با تکرار صدق و راستی و نیز تصدیق و تایید صدق و راستی، چنان انسانی شود که جز صداقت و راستی از او صادر نمی شود و هر جا راستی و صدق دید بدان گرایش یافته و به تایید و تصدیق و امضای راستی و راستگویان بپردازد تا این گونه جزو صادقین و برتر از آن جزو «صدیقین» قرار گیرد؛ زیرا از نظر قرآن، چنین کسانی جزو متقین هستند که خدا آنان را به بهشت می برد و مزد صداقت و راستی خویش را در بهشت رضوان الهی از دست خدا می گیرند. از همین روست که خدا به صراحت می فرماید: و آن که راستی و صدق را با خود بیاورد و صدق را تصدیق کرده و بدان باور کند و امضا نماید، اینان همان متقین هستند که برایشان هر آن چه بخواهند در نزد پروردگارشان است. این است پاداش محسنین.چنین کسانی چون بندگی خدا را با تمام وجود انجام می دهند و خدا را برای خدایی اش پرستش و عبادت می کنند و «وجه الله» را در زندگی مد نظر قرار می دهند و این گونه کسب تقوا کرده و در جایگاه متقین قرار می گیرند، هم چنین با چنین عبادتی خود را در مقام «محسنین» قرار می دهند؛ زیرا حقیقت احسان بندگی خدا به گونه ای است که خدا را می بینند و او را شایسته و سزاوار عبادت می یابند. از این روست که در بهشت به عنوان متقین و محسنین از خدا پاداش می گیرند.کسانی که به مرتبت اسمی «صادقین»، بلکه مرتبه عالی «صدیقین» در آیند، جزو «منعم علیهم» هستند که از نظر قرآن، آنان نیکوترین رفیقان در کنار «نبیین»، «شهداء»، «صالحین» هستند که از تفضلات گوناگون الهی برخوردار می شوند.خدا برای این گونه افراد صادق متقی و محسن، پاداش های گوناگونی فراهم آورد که از جمله آنها «تکفیر» و پوشاندن زشت ترین اعمالی است که آنان در زندگی دنیوی انجام داده اند. در کنار این «تکفیر» بدترین اعمال، خدا پاداش هایی نیز برای ایشان فراهم کرده که بر اساس نیکوترین اعمال است که آنان انجام داده اند.از نظر قرآن، مومنان صادق و صدیق کسانی هستند که در برابر مشکلات و مصیبت های اجتماعی هماره به دفاع از نظام اسلامی و رهبری امت می پردازند و او را راستگو دانسته و تصدیق می کنند و این گونه ایمان و تسلیم ایشان زیاد می شود. این افراد مومن با عمل به تعهدات خویش در قبال خدا و پیامبرش از جان و مال و عرض مایه می گذارند و سرمایه های خویش را در طبق اخلاص به خدا می دهند. پس خواه شهید شوند و خواه بمانند، هرگز از عهد و پیمان خویش باز نمی گردند و تبدیلی در آن ایجاد نمی کنند. این گونه است که مزد صداقت خویش را در تصدیق قولی و فعلی می برند؛ چرا که با خدا معامله کرده اند.اصولا مومنان خدا را در قول و وعده، راستگو می دانندچنان که رسولان الهی را نیز در قول و وعده راستگو می دانند.پاداش چنین افراد مومن متقی و محسن که صدق و تصدیق را با هم دارند، چیزی جز «توفیق» «یسری» و آسانی در دنیا و انجام کارها و انواع پاداش های بهشتی در آخرت نیست.«قدم صدق» مومنان در برابر دین قیم و مقاومت در برابر مخالفان موجب می شود تا خدا به آنان ثبات قدم در آخرت را بشارت دهد که بهره مندی از فضل بزرگ الهی است.هر کسی باید از خدا توفیق خواهد تا او را در شرایطی قرار دهد که صادق و صدیق باشد؛ زیرا شرایط زیست دنیوی بسیار سخت است و دخول و خروج صادقانه در امور و کارها بس دشوار است؛ بنابراین می بایست از خدا خواست که تا به توفیق خویش چنین امکانی فراهم آید.صداقت بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا کلید هر کار نیک و خیری است؛ چنان که دروغ کلید هر شرّ و بدی است؛ بنابراین از خدا باید خواست تا «لسان صدق» در گفتار و رفتار به انسان عنایت کند و هم چنین اگر بخواهیم سنت نیک ما باقی بماند در نسل ها جاری و ساری گردد، کسانی باید باشند صادقانه و به راستی و حقیقت، سنت ها را نقل کرده و در عمل به دیگران نشان دهند تا این سنت ها حفظ و صیانت شود و در آیندگان باقی و برقرار باشد و شخص به عنوان باقیات صالحات از آثار آن بهره مند شود.بی گمان کسی که در زندگی دنیوی صدق داشته و در مقام اسمی صادقین وصدیقین قرار گرفته و «قدم صدق» و «لسان صدق» دارد و به عنوان ملکه و شاکله وجودی خویش صدق را تا آخرت آورده است، چنین شخصی می بایست از پاداش خاصی برخوردار شود که «مقعد صدق عند ملیک مقتدر» از جمله آنها برای متقی صادق و صدیق است.صدق و راستی و تصدیق راستی و صدق می بایست در همه ابعاد و ساحات زندگی انسان از قول و فعل خود نمایی کند. بنابراین در عقاید و باورها و نیز گفتارها و رفتارها می بایست دخول و خروج با صدق باشد.شگفت این که اگر انسان بخواهد صداقت خویش را به همسرش در ازدواج و نکاح و ایجاد کاشانه ای برای رحمت و مودت و سکونت به نمایش گذارد، باید «صدقه» مالی بدهد که بیانگر صدق و راستی او در این عهد و پیمان زناشویی است. پس از این صدقه یعنی «صداق»، چیزی جز نمایشی از صداقت در زناشویی از سوی مرد نیست که در قالب مهریه به زن بخشیده و هبه می شود.صدقات مالی که انسان مومن متقی و محسن به دیگران می دهد، نیز گواهی روشن از صداقت در ایمان به خدا و غنای الهی و پرهیز از بخل در راستای کسب تقوای الهی است که خروجی آن فلاح رستگاری است؛ برخی ممکن است در مورد تقوا یا احسان یا انفاق یا حتی صداقت و عدالت داشته باشند، اما این امر ملکه و شاکله وجودی آنان نشده و به اسم یا حتی صفت غالب تبدیل نشده و به عنوان متقی، مُحسن، مُنفق، صادق، عادل و مانند آنها شناخته نشده باشند، چنین افرادی چون ظرفیت وجودی این کار را ندارند، وقتی در شرایطی خاص قرار گیرند، ممکن است با «اذیت» یا «منت» ارزش کار خویش را از میان ببرند و به تعبیر قرآنی «احباط» کنند و ثوابی نیز نبرند. از همین روست که خدا هماره هشدار می دهد تا هماره به شیوه ای عمل کنند تا این امور جزو ملکات و شاکله شخصیتی آنان شود؛ از نظر قرآن، کسی که صدق و صدقات موردی دارد، مانند کسی است که بذری را روی سنگ خارایی ریخته که کمی خاک دارد. چنین شخصی با منت و اذیت گویی سیلی از باران را روانه آن کرده که خاک را می شوید و اجازه رشد به بذر و میوه دهی به آن نمی دهد(همان)؛ اما کسی که با صداقت و به قصد رضایت الهی، انفاق مالی دارد، چنین شخصی با این کار این بستر را فراهم می آورد تا شخصیت او در «صدق» و صداقت احسانی و انفاقی «تثبیت» شود و ثبات شخصیت یابد و به «قدم صدق» برسد. داستان چنین شخصی همانند بذری در خاک مناسب است که باران به اندازه و به هنگام به آن می رسد و میوه و ثمرات بسیار می دهد که بسیار مضاعف است تا جایی که از یک دانه هفتصد دانه و بیش از آن بر می آید(بقره، آیه 265)، اما صدقات همراه با اذیت و منت همانند آن است که انسان در جوانی بوستان را آباد سازد که در پیری به درد خودش و فرزندان ضعیف اش بخورد، اما با منت و اذیت همه این بوستان به آتش منت و اذیت بسوزاند.(بقره، آیه 266)هم چنین از نظر قرآن، اگر کسی چیزی برای صدقه ندارد، بهتر است که با قول معروف و سخن پسندیده و طلب آمرزش و مغفرت برای درخواست کننده صدقات از سائل و محروم برخورد کند، نه آن که او را با تندی و خشونت کلامی یا رفتاری براند و اذیت و آزاری برساند.از کاربردهای صدقه می توان به عنوان دفع بلا و رفع آن استفاده کرد، چنان از نظر قرآن کفاره اعمال و مخالفت در مناسک حج یا ترک برخی از آنها به هر دلیلی با صدقه است.اگر درباره صداقت کسی شک داشته باشیم، باید عجول در اتهام زنی نباشیم، بلکه در صداقت خبر و سخن ایشان باید درنگ و تامل کنیم، مگر آن که فاسق باشد که آن نیز نیاز به تبین و بررسی دارد.به هر حال، از نظر قرآن، صدق و راستی می بایست جزو ملکات و مقومات و شاکله شخصیتی شخص متقی و مومن و محسن شود؛ از این رو، تا شخص صداقت را با خود در این اشکال به قیامت نبرد نمی تواند به بهشت در آید. کسی که این امور را شاکله شخصیتی خویش سازد، می تواند به بهشت در آید و بهشت خویش را بسازد؛ زیرا از نظر قرآن بهشت سازه شخصیت انسان است؛ چنان که خدا درباره مقربان می فرماید: پس مقربان روح و ریحان و بهشت نعیم هستند.آیت اله خلیل منصوری