شکنجه های بدنی و روانی، آزمونی سخت

بی گمان دین داری در هر زمانی سخت و دشوار است، اما در فتنه های آخر الزمانی که پیاپی تولید می شود تا در جریان ریزش ها و رویش ها مومنان حقیقی از مدعیان جدا شوند و تمیز یابند، دین داری همانند نگه داری اخگر سوزان در کف دست است که تنها مومنان صابر متقی از آن سربلند بیرون می آیند و دیگران سیه رو می شوند و در دام ارتداد می افتند و میدان بلکه خود را از حق گرایی خالی می کنند و پر از باطل می سازند.یکی از سنت ها و قوانین حاکم بر هستی از جان و جامعه و جهان، سنت ابتلاء و فتنه و امتحان است که با انواع شرور و خیرات انجام می شود تا هر کسی هر چه در باطن و نهان دارد، آشکار سازد و حق از باطل جدا شود و مدعی صادق از مدعی کاذب بازشناخته شود.یکی از فتنه های سخت انواع شکنجه است که مومنان از سوی کافران و مشرکان بدان گرفتار می آیند؛ چنان که جنگ و تالمات آن یا تحریم و حصار اقتصادی و تبعید یا قتل و مانند آنها از دیگر موارد ابتلایی است که مسلمانان بدان گرفتار می آیند؛ زیرا دشمنان کافر، حاضر نیستند کسی در جامعه علیه گفتمان آنان سخنی بگوید یا رفتاری بیرون از گفتمان غالب استبدادی آنان داشته باشد.

خدا به صراحت در آیات قرآنی از شکنجه هایی سخن به میان می آورد که مسلمانان با آن مواجه می شوند. این شکنجه ها هر چند که از سوی کافران و دشمنان مسلمانان بر روی مسلمانان انجام می شود، ولی در ساختار کلی در نظام احسن الهی قرار می گیرد؛ زیرا یکی از سنت های الهی در دین قیم، ابتلائات انسان به ویژه مسلمانان و مومنان به انواع مصیبت ها از جمله شکنجه و عذاب های بدنی و روانی است..بسیاری از مصیبت ها و شروری که انسان در زندگی با آن مواجه می شود، در ساختار فتنه ها و ابتلائات الهی است، هر چند که این شرور به ظاهر در قالب اموری چون خشکسالی، زلزله، سیل، بیماری یا حتی جنگ و تحریم ها و عذاب های جسمی و روانی انجام می شود؛ زیرا تا خدا چیزی از خیر و شر را نخواهد، در خارج تحقق نمی یابد؛ پس هر چه اتفاق می افتد به «اذن» و «مشیت حکیمانه» الهی است. از همین روست که فتنه جنگ، عذاب و شکنجه، استثمار مردان و زنان، قتل و کشتار و امور دیگری که دشمنانی چون فرعون علیه مسلمانان دارند،

شکنجه به معناى آزار دادن شدید کسى براى تنبیه یا وادار کردن او به انجام دادن کارى و نیز به معناى آن چیزی است که موجب ناراحتى و آزار جسمى یا روحى مى شود.بنابراین، شکنجه تنها محدود به شکنجه های بدنی و جسمی نمی شود، بلکه شکنجه های روحی و روانی را نیز شامل می شود، بلکه به نظر می رسد که شکنجه های روانی سخت تر و سنگین تر از بدنی است؛ زیرا آثار شکنجه های روانی شاید اصلا از میان نرود، در حالی که آثار شکنجه بدنی می تواند پس از مدتی از میان برود. از همین رو، گفته شده که «زخم سخن بدتر از زخم شمشیر» است؛ زیرا گویی غیر قابل التیام و آثار آن هماره باقی است.هم چنین باید توجه داشت که در مفهوم اصطلاحی شکنجه «آزاررسانی به قصد انجام کاری یا ترک کاری» مطرح است. همین حقیقت در رفتار فرعونیان و «بلاء عظیم» به خوبی نمایان است؛ زیرا آنان می خواستند تا با آزاررسانید مردم را مطیع اوامر و نواهی فرعونی کنند. پس از پیامبر حضرت موسی(ع) نیز شکنجه ها به انگیزه آن انجام می شود تا مسلمانان را از پیروی حضرت موسی(ع) بازدارند و اجازه ندهند به دین و شریعت ایشان در آیند. همین امر در باره هلوکاست مسیحی که از سوی یهودیان در یمن اجرا شد، مطرح است؛ زیرا هدف نهایی یهودیان یمنی از آتش زدن مسیحیان در گودال های پرآتش، ارتداد و بازگشت به دین یهودی بود. پس در همه این موارد مفهوم اصطلاحی شکنجه و اهداف آن روشن است.شکنجه به مفهوم اصطلاحی آن با انواع و اقسام آن انجام می شود. این شکنجه ها شامل شکنجه با آتش و سوزندان، میخکوب کردن دست و پا و اعضا، بریدن دست و پا و قطع آنها، آسیب به توانایی مانند آسیب رسانی به پرواز با کندن پرهای هدهد، زندان کردن در قفس،مصلوب کردن و بستن به چوبه های دار در حالت زنده، سنگسارو مانند آنها می شود.فلسفه و هدف شکنجه را می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد؛ فلسفه الهی که در قالب سنت ابتلاء و فتنه تعریف می شود؛ و دوم فلسفه خلق که هدف از شکنجه وادارکردن به انجام کاری یا ترک کاری یا کیفر یا انتقام از کسی است. بنابراین، می بایست به این نکته توجه داشت که شکنجه تنها به هدف وادارکردن به انجام یا ترک کاری باشد، بلکه می تواند به عنوان انتقام نسبت به کسی به سبب انجام کاری یا ترک کاری باشد. به عنوان نمونه شکنجه های الهی در قیامت و دوزخ همگی در قالب انتقام سخت نسبت به کافران و گناهکاران است که بر خلاف دین قیم الهی و سنت های آن عمل کرده اند و با این کار خود را در عیب و نقص قرار داده اند؛ زیرا دوزخ و عذاب های آن چیزی جز ظلمات فقدان نور اسمای الهی در شخص نیست. پس شخص با ترک اموری خود را گرفتار نواقص و عیوب کرده و در ظلمات فقدان انوار اسمای حسنای الهی به نام دوزخ قرار داده که شامل همه عذاب های سخت و دشوار می شود که تن و بدن دوزخیان را می آزارد.برخی از مردم وقتی خلافی را از شخص می بینند، به حکم قانون تعذیب های گوناگونی را انجام می دهند که شامل زندان و تازیانه به عنوان تعزیرات و حدود است. چنین شکنجه قانونی به عنوان انتقام و کیفر نسبت به مخالفت های قانونی افراد امری است که در همه جوامع جاری و ساری است. پس شکنجه می تواند به قصد کیفر و انتقام باشد که البته می تواند این کیفر و انتقام در چارچوب قانونی یا غیر قانونی باشد.هم چنین شکنجه می تواند به اهداف وادارسازی و اجبار شخص به انجام کاری یا ترک کاری باشد. اصولا شکنجه های قانونی چون حدود و تعزیرات در قالب قطع عضو سارق یا تازیانه زناکار و شرابخوار و مانند آنها در راستای کیفر مجرمان و عبرت دیگران، مصداقی از این نوع شکنجه ها با چنین فلسفه و اهدافی است.شکنجه هایی که در قالب قوانین حدود و تعزیرات انجام می شود، به قصد کیفر مجرمان و عبرت دیگران است؛ چنان که شکنجه های الهی در دوزخ نیز به قصد کیفر و انتقام است.بی گمان وقتی شکنجه قانونی نسبت به مجرمان اعمال می شود، نه تنها نقش بازدارندگی نسبت به خود مجرم را ایفا می کند تا دوباره دنبال خطا و جرم و گناه نرود، بلکه موجب تنبیه و بیداری و عبرت دیگران می شود. پس از این جهت می توان شکنجه های قانونی را بازدارنده نیز دانست.همان گونه که انسان ها برای وادارسازی دیگران به روش تهدید پناه می برند و مخالفان را برای وادارسازی به انجام یا ترک کاری به شکنجه تهدید می کنند، خدا نیز مردمان را با تهدید به وعیدهایی چون عذاب های حدود و تعزیرات در دنیا و شکنجه های اخروی بر آن است تا انسان را به انجام واجبات و ترک محرمات وادارسازد.اصولا تهدید به شکنجه روشی موثر در سامانه بازدارندگی است. به این معنا که اگر کسی بخواهد دیگری را در شرایط بازدارنده قرار دهد، بهترین شیوه و روش بهره گیری از تهدید به شکنجه است. از همین روست که هماره در طول تاریخ از این روش برای وادارسازی دیگران به کار یا ترک کاری بهره می گرفتند. تهدید به کشتن فرزندان پسر و زنده نگه داری دختران برای استثمار جنسی و غیر جنسی، تهدید رسولان به شکنجه با سنگسار، تهدید به قطع اعضا، مصلوب کردن و مانند آنها، تهدید به زندان از جمله مواردی است که بسیار در گذشته از سوی دشمنان نسبت به مخالفان انجام می شده است.خدا در قرآن بیان می کند که تنها سست ایمان ها هستند که تحت تهدید یا شکنجه دست از ایمان بر می دارند و نشان می دهند که در ایمان خویش استوار و مستقیم نیستند، اما مومنان حقیقی هرگز دست از ایمان بر نمی دارند و استقامت و صبر پیشه می کنند و در این راه جان می دهند.کسانی که تحت شکنجه دشمنان قرار می گیرند و بر دین و مناسک و آیین خویش باقی می مانند و به انجام کارهای عبادی و واجبات و ترک محرمات می پردازند، از مغفرت و رحمت رحیمی خاص الهی و بهشت و رستگاری ابدی بهره مند شده و خدا و پیامبران و رسولان الهی به دفاع از ایشان اقدام کرده و به سبب ارزشمندی ایشان مقامی بلند دست می یابند که در مقام سوگند الهی قرار می گیرند.مومنان می تواند برای رهایی و نجات از شکنجه های بدنی و روانی دشمنان افزون بر توکل بر خدا و صبر در مصیبت و شکنجه، به دعا و نیایش بپردازند تا خدا ایشان را استقامت دهد و ایشان به استعانت به خدا و یاری اش از شکنجه ایمان به سلامت برهند و حتی جان به سلامت داشته باشند.باید توجه داشت که حضرت ابراهیم(ع) درخواست می کند که ایشان و پیروانش محلی برای فتنه دشمنان نباشند و خدای عزیز حکیم با نگاهی مغفرت به ایشان این آزمون سخت را از ایشان و پیروان بردارد، اما باید توجه داشت که اولا مراد ایشان این است که نوعی از فتنه که از سوی دشمنان بر مومنان اعمال می شود، از آن مصونیت یابند، یا مراد همان قرار گیری تحت مغفرت است که سربلندی از آزمون فتنه دشمنان است.به هر حال، انسان نمی تواند از فتنه های الهی از جمله شکنجه دشمنان در امان و مصون باشد، بلکه باید از خدا خواست تا به استعانت و یاری اش سربلند از درون فتنه و کوره های آتشین ابتلائات الهی از جمله شکنجه های بدنی و روانی بیرون آید. خلیل منصوری