طمع به رحمت الهی

رحمت الهی چنان وسیع و گسترده است که حتی کسانی که استحقاق آن را ندارند، امید به رحمت الهی دارند که امری مثبت است؛ زیرا بیانگر «رجاء» و عدم «قنوط» و «یاس» از رحمت الهی است؛ زیرا قنوط و نومیدی از رحمت خدا از مصادیق گناهان کبیره است.طمع، به معناى تمایل نفس و گرایش نفسانی به چیزى است که خارج از دست و دسترسی اوست. طمع خود بیانگر فقر و نیازمندی انسان است؛ از همین رو، طمع را می توان در مقابل استغناى نفس ارزیابی کرد.بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، این صفت می تواند از جهاتی جزو صفات مهلکه و از آثار دنیادوستى باشد که ضد ارزشی و از زذایل اخلاقی است؛ چنان که گاهى طمع به امری چون رحمت الهی، مغفرت و عفو و حتی رسیدن به بهشت و مانند آنها امری نیک و مستحسن است، اگرچه طمع ورزنده مستحقّ آنها نباشد.طمع و گرایش به امر غیر مستحق و هم چنین حرص و زیاده خواهی بیش از استحقاق می تواند مثبت و منفی باشد، به شرط آن که تحت عنوان «رجاء» و امید به رحمت الهی و خوف علمی و خشیت از عظمت الهی ساماندهی شده باشد و موجب نشود تا انسان گستاخ شده و در سایه طمع تجری کند؛ مومنان حقیقی که اهل تهجد و نماز شب هستند؛ از این دو ویژگی خوف و طمع برخوردار هستند؛ چنان که خدا در توصیف ایشان می فرماید: پهلوهايشان از خوابگاهها جدا مى‏ گردد و پروردگارشان را از روى خوف و طمع مى‏ خوانند و از آنچه روزيشان داده‏ ايم انفاق مى كنند.همین گرایش مومنان به رحمت رحمانی الهی که همه هستی را در بر گرفته و انسان را بر اساس ساختار رحمت آفریده موجب می شود تا انسان گناهکار مایوس نشود و گرفتار قنوط و نومیدی نگردد، بلکه حتی به مغفرت و عفو الهی امیدوار و طمع داشته و خواهان بهشت ولو به شفاعت باشد.اجتماع خوف و طمع امری ارزشی و ستوده است که عامل انگیزشی و رهایی از قنوط در عین حال خوف از عظمت و اجتناب از تجری و فجور و تعدی است. بنابراین، مومنان می بایست در شرایط اجتماع خوف و طمع باشند و قلب خویش را این گونه به اعتدال و تعادل برسانند. همین امر موجب می شود تا در آیات و روایات از طمعِ ستوده یاد شود که همان امید و رجا به رحمت الهی و رهایی از یاس و قنوط است. امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ فرموده است:! چون به گناهان خود مى نگرم بيمناك مى شوم و چون به بخشش تو مى نگرم ، طمع مى بندم.برخی از اهل کتاب و مسلمانان و مومنان طمع دارند تا جزو گروه مومنان صالح در آیند و با آنان در دنیا و آخرت هم نشین و در بهشت ایشان قرار گیرند که این طمع پسندیده است؛ طمع در ساختار رجا و امید به رحمت الهی نمی بایست انسان را از کار بیاندازد؛ زیرا طمع قبیح آن است که انسان، عمل صالح نداشته باشد یا فجور داشته باشد و در همان حال به بهشت و رحمت الهی امیدوار باشد و بدان طمع داشته باشد که مستحق آن نیست. اگر کسی رجا به رحمت خدا دارد، می بایست تلاش کند و ایمان و عمل صالح داشته باشد و اجازه ندهد که گرفتار طمع قبیح شود که او را از عمل صالح باز می دارد.طمع می تواند نسبت به چیزی چون باران در هنگامه خشکسالی باشد که طمع به رحمت الهی است، و هم چنین می تواند نسبت به خیرات و نعمت هایی باشد که در اختیار دیگران قرار دارد که البته این دومی اگر به شکل حسادت و مانند آن بروز یابد، می تواند امری ضد ارزشی باشد.از آن جایی که طمع از جنود جهل است، هر کسی بخواهد به حکمت علمی و عملی برسد و از «خیر کثیر» بهره مند شود، می بایست دست از طمع بدارد؛ بنابراین، عالمانی که بخواهند حکیم شوند و به حقیقت حکمت و خیر کثیر برسند، می بایست طمع را کنار بگذارند؛ چنان که پيامبر خدا( ص)می فرماید: طمع ، حكمت را از دلهاى دانشمندان مى برد.پس طمع می تواند دارای وجوه و اشکالی باشد که طمع بی نتیجه، طمع بی جا و طمع موجب طبع است. این طمع های سه گانه جزو طمع های منفی و ضد ارزشی است.پيامبر خدا( ص)نقل شده که فرموده است: از سه چيز به خدا پناه بريد: از طمع بيجا و طمعى كه به طبع بكشانَد و طمعى كه به طمع ديگرى انجامد.طمع انسان به چیزی که در دستان دیگران است، انسان را خوار می کند، در حالی که قناعت به داشته های خویش و عفت ورزی او را بلند می کند.در حقیقت انسان مومن بر اساس به سنت هایی چون تقدیر و قسمت ایمان دارد و می داند که هر چه مقدر و قسمت او به او می رسد و اگر قسمت و مقدرش نباشد، هر چه تلاش کند بدان نخواهد رسید، پس قناعت ورزد و عفت پیشه کند و طمع و حرص نورزد.هم چنین امیرمومنان امام على (ع)می فرماید: ريشه سيرى ناپذيرى ، طمع است، این طمع منفی و ضد ارزشی که عقل را تباه می سازد و عالم را به خاک مذلت می کشاند و دلها را گرفتار طبع می کند و اضلال را تکمیل می نماید، انسان طمع کار را در نهایت به شقاوت می کشاند که دوزخ نماد اصلی آن است؛ پس اگر کسی بخواهد به عزت برسد و از ذلت برهد، به جای طمع می بایست ورع ورزد و به داشته های خویش بسنده کرده و اهل قناعت و عفت باشد؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: با پارسايى ، به جنگ طمع برويد)طمع چهار شاخه دارد : فرح و شادى ناحق و نازش و سرسختى و فزون خواهى . فرح و شادى ناحق نزد خداوند عزّ و جلّ ناخوشايند است و نازش ، تكبّر است و سرسختى ، بلايى است كه انسان را به سوى دامهاى گناه مى كشاند و فزون خواهى ، بازى و سرگرمى و جايگزين كردن چيزهاى پَست تر به جاى چيزهاى بهتر است(همان) خلیل منصوری