زندگی ؛ جدال دائم حق و باطل 1404/4/31
زندگی ؛ جدال دائم حق و باطل
زندگی دنیوی چیزی جز جدال دائم میان حق و باطل نیست تا هر کسی هرچه در چنته دارد و شاکله هویتی اوست، به نمایش گذارد و اینگونه سره از ناسره در میان مردمان جدا شود و اهل بهشت و دوزخ مشخص شوند.مثل حق و باطل همانند کفهای آب سیلآسا یا کفهای کوره ذوب فلزات است که آنچه برجسته و به چشم میآید کفهای باطل است اما در نهایت آنچه میماند، آب و فلزات است که مفید و سازنده است. بسیاری از مردم نهتنها خود گرفتار ظاهر فریبای باطل میشوند که چیزی جز ظلمات نیست، بلکه گرفتار «تلبیس» و نیرنگ ابلیس شده و «لباس» حقیقت را بر باطل میپوشانند تا دیگران را نیز فریب دهند و از زندگی بر مدار حق و حقیقت دور کنند و آنان را به نوعی برده فکری خویش کرده و به بهرهکشی و استثمار دیگران بپردازند.البته حق، سخت و تلخ و عمل مطابق آن برای هرکسی قابل قبول نیست؛ از همینرو بسیاری از مردم در برابر باطل مقاومتی نمیکنند و با آنکه میدانند عدالت مهم و اساسی در زندگی است، حاضر نیستند که مطابق آن زندگی کنند و برای هواهای نفسانی و خویشان خویش عدالت را فدا کنند، مگر آنکه قوامین بالقسط و شهداء لله باشند که همهچیز را فدای حق و حقیقت میکنند.امام صادق(ع) میفرماید: از حقیقت ایمان این است که حق را بر باطل مقدم دارى، هرچند حق به ضرر تو و باطل به نفع تو باشد و نیز از حقیقت ایمان آن است که گفتار تو از دانشت بیشتر نباشد. از نظر امام علی(ع) شناخت حق و باطل به سبب مشابهتسازی و تشابه، برای بسیاری از مردم که در مرتبت تعقل نیستند و شنیدههای خویش را با تعقل و تفکر نمیسنجند، بسیار دشوار است. انسان همواره در معرض خطر است و اگر توفیق الهی نباشد ممکن است در فتنه حق و باطل ناتوان از تشخیص شود، البته شکی نیست که هرچه ایمان انسان قویتر و شدید شود و به کمال خویش نزدیکتر گردد، به همان میزان توانایی ادراکی و شناختی او افزایش مییابد و به مرتبه علمالیقین تا عینالیقین و حقالیقین میرسد؛ زیرا ایمان و تقوا ارتباط تنگاتنگی با کسب یقین دارد؛ از همینرو پیامبر(ص) میفرماید: سه ویژگى است که در هرکس یافت شود، ویژگىهاى ایمان کامل مى شود: آنکه وقتى خشنود شود، خشنودىاش او را به باطل نکشاند و خشمش او را به هنگام خشم، از حق برون نبرد و هرگاه توان یافت، به آنچه از او نیست، دستدرازى نکند. همچنین امام حسین(ع) میفرماید: عقل کامل نمیشود مگر با پیروی از حق..بسیاری از افکار و رفتارها و کردارهای آدمیاز مصادیق باطل و ضدحق است که از جمله آنها میتوان به مواردی چون: شرک،بتپرستی،گرایش به لغو و بیهودگی، آوارهسازی و اخراج مردم از خانه و کاشانه، تکبر و استکبار،تجاوزگری و بغی، سحر،حرامخواری،رشوهدهی و رشوهگیری، صدقههای همراه با اذیت، منت و ریا، اعمال دنیاطلبان، غنا و آهنگهای لهوی ،غلو در دین، قتل بیگناهان بهویژه پیامبران و مانند آنها اشاره کرد.پیامبر(ص) نیز به این نکته توجه میدهد که زندگی دنیوی برای مردم چیزی جز جدال میان خدا و شیطان نیست که همان جدال میان حق و باطل و مصادیق آنها است؛ از نظر آموزههای قرآن، انسان باید زندگی خویش را بر مدار دین و آموزههای آن تنظیم کند. البته چنانکه گفته شد، خدا در مقام پروردگاری خویش نور هدایت فطری عقلی را در جان انسان قرارداد و برای تفصیل و تحکیم و تثبیت آن در برابر وسوسههای شیطانی نور هدایت وحیانی را از باب تذکر و ذکر حکیم فرستاده است. بنابراین، هرکسی براساس نورهای هدایت الهی به طور فطری گرایش به حق و مصادیق آن داشته و از باطل میگریزد. لذا اگر کسی از اهل باطل از جمله جاهلان بیهودهگوو کافران و مشرکان بخواهند باطل را بر حق غلبه دهند و حق را نابود کنند، اهل تقوا علیه باطل قیام میکنند و با برهان الهی، به احقاق حق و ابطال باطل اقدام میکنند، هر چند که مجرمان اهل باطل بخواهند حق را نابود و باطل را جایگزین کنند. از بزرگترین گناهان کبیره انسان آن است که تعقل را کنار بگذارد یا گوش شنوایی نسبت به سخنانی نداشته باشد که تذکری نسبت به داشتههای فطری الهامیقلب و توجه به ساحت تعقل و تفکر و تفقه و تدبر است؛ از همینرو خدا گزارش میکند که اهل دوزخ به این گناه بزرگ خویش اعتراف میکنند که تعقل و استماع را کنار گذاشتند؛ زیرا اگر تعقل و استماع داشتند، هرگز در دام باطل نمیافتادند و با افکار و کردارهای باطل خویش گرفتار دوزخ نمیشدند.انسان مؤمن نهتنها باید براساس دادههای عقل و وحی گرایش به حق وگریزش از باطل داشته باشد، بلکه برای احقاق حق خویش و ابطال تلاش کند، چنانکه پیامبران الهی همچون موسی(ع) اینگونه عمل کردند.کسی که با حق و مصادیق آن از جمله توحید و عمل صالح شامل عدالت و صداقت و امانت و وفا و شکر و ایمان و مانند آن همراه میشود، به چنان امنیت و آرامشی میرسد که هیچچیز او را هراسان نمیکند و گرفتار خوف و حزن نمیشود؛ در حالی که باطل هر چند که ظاهری فریبا و زیبا دارد همانند سحر و دروغ و خیانت و ظلم و کفر و کفران و مانند آنها نهتنها آرامش نمیآورد بلکه موجب اضطراب میشود؛ از همینرو امیرمؤمنان على(ع) میفرماید: مبادا جز حق، با تو اُنس بگیرد و جز باطل، از تو بهراسد.
البته از نظر آموزههای وحیانی، تعقل و دوری از جهالت عقلی و علمیمیتواند انسان را از دام باطل برهاند و بستر ابطال باطل و احقاق حق را فراهم آورد و از سخن دروغ و باطل و افتراء و مانند آنها اجتناب کند. بنابراین، مؤمنان جز براساس تعقل و تفکر و علم سخن نمیگویند؛ زیرا چنانکه خدا میفرماید نمیتوان به هر سخنی اعتماد کرد بلکه باید با تعقل و تفکر و تفقه در سخنان، برترین و بهترین را انتخاب کرد و از آن پیروی نمود؛ از همینرو امام على(ع) ضمن هشدار به هر سخن شنیدهای میفرماید: اَما اِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِـعَ- فَسُئِلَ عَنْ مَعْنى قَولِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وَضَعَها بَیْنَ اُذُنِهِ وَ عَیْنِهِ- ثُمَّ قالَ: اَلْباطِلُ اَنْ تَقولَ: سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ اَنْ تَقولَ: رَأَیْتُ؛ هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست.از آن حضرت درباره معناى این فرمایش سؤال شد. امام انگشتان خود را به هم چسباند و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت و آنگاه فرمود: باطل این است که بگویى: شنیدم و حق آن است که بگویى: دیدم. از نظر آموزههای قرآنی، حق و باطل در دنیا آمیخته هستند و در کوره فتنههای گوناگون است که حق و باطل از هم جدا میشود و طیب پاک از ناپاک و سره از ناسره از هم بازشناخته میشود؛ اما وقتی فتنه و کوره آتشین نباشد و باران سیلآسایی نبارد نمیتوان امید داشت که شرایط برای جداسازی فراهم آید. البته بسیاری از مردم به سبب عدم تعقل یا عدم بهرهگیری از اهل ذکر دارای تعقل، در دام شبهات و متشابهات میافتند و اینگونه است که نمیتوانند گرایشهای صحیح داشته باشند و به احقاق حق و ابطال باطل بپردازند، بلکه حتی اکثریت مردم برخلاف راسخون در علم که متشابهات را به محکمات ارجاع میدهند، به ظاهر فتنهانگیز باطل گرایش مییابند و در آن میافتند. البته در این میان چنانکه گفته شد، برخی از اهل تلبیس و نیرنگ لباس حق بر باطل میپوشانند و آن را به عنوان حق به خورد مردم میدهند.از همینرو امیرمؤمنان على(ع) با هشدار میفرماید: اگر باطل با حق درنیامیزد، بر حقیقتجویان پوشیده نمىمانَد و اگر حق با باطل آمیخته نشود، زبان دشمنان آن بریده مىشود، لیکن مشتى از آن برداشته مىشود و مشتى از این؛ و بدینترتیب حق و باطل درهم آمیخته مى شود و شبهه پیش مىآید. از آنجا که مؤمنان اهل تعقل و استماع نسبت به حق هستند، براساس همان نفس و قلب سالم و معتدل خویش، توانایی شناخت حق و باطل و گرایش و گریزش صحیح را دارند؛ لذا به سادگی حق را از باطل میشناسند و به احقاق حق و ابطال باطل میپردازند. بنابراین، هرکسی میتواند حق و باطل را بشناسد و گرایشها و گریزشهای خویش را سامان دهد، حتی کافر نیز به نوعی به او هشدار داده میشود تا راهش را اصلاح کند و در مسیر قرار گیرد تا اتمام حجت انجام شود. امام صادق(ع) درباره توانایی مؤمن در این ساحت میفرماید: خداوند اِبا دارد از اینکه باطلى را حق معرفى کند، خداوند اِبا دارد از اینکه حق را در دل مؤمن، باطلى تردیدناپذیر جلوه دهد، خداوند اِبا دارد از اینکه باطل را در دل کافر حقستیز به صورت حقى تردیدناپذیر جلوه دهد، اگر چنین نمىکرد، حق از باطل شناخته نمى شد. حق همانگونه که از اسم آن ظاهر است، امری ثابت است، در حالی که باطل از ثبات برخوردار نیست. از همینرو باطل از میان میرود و حق باقی میماند. بنابراین، در جنگ حق و باطل این حق است که به اراده الهی پیروز است.امیرمؤمنان(ع) میفرماید: حق شمشیر برندهای است. امام صادق(ع) درباره اراده و سنت الهی نسبت به پیروزی حق علیه باطل میفرماید: هیچ باطلى نیست که در برابر حق بایستد مگر آنکه حق بر باطل چیره مىشود و این سخن خداوند است: «بلکه حق را بر سر باطل مىزنیم که آن را در هم مىکوبد.» البته برای احقاق حق و ابطال باطل باید تلاش کرد و هرگز تسلیم نشد؛ چنانکه على(ع) میفرماید: تلخى حق را تحمل کن، و مبادا که فریب شیرینى باطل را بخورى. آن حضرت میفرماید: بسا گمراهىاى كه با آيهاى از كتاب خدا آراسته شود همچنانكه دِرهم مسى با روكشى از نقره تقلّبى آراسته مى شود! جدال حق و باطل همیشگی است. پس اهل حق دنبال احقاق حق و ابطال باطل میروند و در مقابل، اهل باطل دنبال آن هستند که احقاق باطل کرده و باطل را در جای حق قرار دهند. اما در زمین همیشه اهل حقی خواهد بود که میتوان از آن طریق حق را شناخت و به او امید بست و این شخص معصوم است، زیرا نمیتوان به غیرمعصوم امید بست؛ از همینرو امام صادق(ع) میفرماید: هرگز زمین باقى نمىماند مگر آنکه در آن دانشمندى وجود دارد که حق را از باطل مى شناسد. امروزه نیز آن عالم حق کسی جز امام زمان(عج) نیست که بدان حق شناخته میشود. البته هستند کسانی که تالی تلو معصوم هستند و میتوانند در چنین جایگاهی، شاخص اهل حق و حقیقت باشند.مؤمنان میبایست همواره در کنار اهل حق و حقیقت باشند و به آنان یاری رسانند تا اهل باطل بر مردم حاکم نشوند. از همینرو امیرمؤمنان(ع) میفرماید: اى مردم! اگر در یارى حق کوتاهى نمىکردید و در خوارساختن باطل سستى نمىنمودید، کسانى که همپایه شما نیستند، در شما طمع نمىکردند و هیچ قدرتى بر شما مسلط نمىشد. هر کسی بر باطل سوار شود به دوزخ میرود و هرکه حق را یاری نکند در نصرت باطل کوشیده است؛ بنابراین، انسان میبایست همواره در اندیشه مبارزه با باطل و احقاق باشد تا از آسیب در امان بماند، چنانکه علی(ع) میفرماید: باطل [همچون] گله اسبهاى چموش است كه صاحبانشان بر آنها نشسته و افسارشان را رها كردهاند. پس، سواران خود را مىبرند و آنها را در آتشى مى افكنند كه آتشگيره آن مردمانند و سنگها.