انسان زغال سنگی 1404/5/27
انسان زغال سنگی
از نظر قرآن، انسان در مسیر درکات و هبوط و سقوط به جایی می رسد که از حیوان پست تر می شود؛ زیرا حیوان، مقدراتی دارد که خدا برای او تعیین کرده است. این مقدرات برای او همان حدّ و اندازه ای است که مقتضی شان و شئون اوست؛ چنان که مقدرات جماد و یا گیاه نیز این گونه است. پس برای آن ها تنقیص و کاهش درجه نیست؛ زیرا خدا می فرماید: و هر چيزى را آفريده و بدان گونه كه درخور آن بوده اندازه گيرى كرده است. و هم چنین می فرماید: موسی گفت: پروردگار ما کسی است که به هر چیزی خلقت را بخشید که در خورش است. سپس هدایت کرداما انسان با آن که خلقتی درخور و مناسب برای او مقدر کرد که مقام مکرمان و احسن تقویم است؛ اما انسان به سبب داشتن اراده و حق انتخاب می تواند در دو مسیر صعود یا سقوط گام بردارد و بر درجات خویش بیافزاید یا در درکات سقوط می کند؛ این سقوط در حالی است که اگر گاو، گاو است و درکی از گاو بودن ندارد، یا اگر دارد، از آن اندوهگین نیست و حسرت نمی خورد؛ زیرا گاو یا هر موجودی دیگر حتی فرشتگان در مقام معلوم خود است که خدا برایشان مقدر کرده است، اما انسان در حالی مثلا فرشته می شود که انسان است؛ یا انسان در درکات وقتی گاو می شود، انسان گاو است، یا وقتی گیاه و هیزم خشک می شود، «انسان حطب و هیزم خشک» است.از نظر قرآن بدترین حالت آن است که انسان، نه تنها انسان سنگ شود، بلکه انسان زغال سنگ شود که سوخت دوزخ است. خدا می فرماید: در حقيقت شما و آنچه غير از خدا مى پرستيد، هيزم دوزخ هستيد، شما در آن وارد خواهيد شد.واژه «حصب» به معنای سنگریزه است که به سادگی پرتاب می شود. هم چنین به سنگریزه های سرخرنگ نیز گفته می شود، از همین روست که بیماری سرخجه را حصبه می گویند. البته در زبان عربی به چوب های ریز و زغال سنگ که برای افزایش استفاده می شود نیز حصب می گویند. بر این اساس، برخی از انسان ها سوخت زغالی یا چوبی دوزخ می شوند که درکات دیگر به آتش ایشان فروزان است. از همین رو، در قرآن از انسان سوخت ها یا می شود و خدا می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده ايد خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن مردم و نگهاست حفظ كنيد بر آن آتش فرشتگانى خشن و سختگير گمارده شده اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمى كنند و آنچه را كه مامورند انجام مى دهند. خدا هم چنین می فرماید: اگر نكرديد و هرگز نمى توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد. پس از نظر قرآن، این «انسان زغال سنگ» ها در کنار دیگر سوخت های دوزخ هستند که سوخت اصلی دوزخ را تامین می کنند.
آداب نجوا و درگوشی در اجتماع:یکی از آداب سخن گفتن در اجتماع آن است که انسان درگوشی سخن نگوید و به تعبیر قرآنی نجوا نداشته باشد؛ زیرا این نجوا موجب می شود تا مومنان رنجیده خاطر شوند؛ و خاستگاه چنین نجوایی شیطان است که می خواهد مومنان اندوهگین و رنجیده خاطر شوند.البته برای آن شرایطی است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:1-نجوا زمانی حرام و گناه است که در اجتماع و محافل عمومی باشد، نه در یک محفل خصوصی دو نفره؛ پس اگر دو نفر با هم درگوشی سخن می گویند، و کسی وارد شد، تازه وارد نباید به جمع آنان برود و بخواهد نجوای آنان را گوش دهد یا از آنان بخواهد دست از نجوا بردارند؛ زیرا اینان در محفل دوستانه خودشان نجوای داشتند و شخص تازه وارد، باید مراعات حقوق آنان را بکند؛2-نجوا زمانی حرام و گناه است که موجب رنجش مومنان به اعتبار مومن شود، نه به اعتبار این که شخص انسانی است؛3-نجوا زمانی حرام و گناه است که درباره مسایل اجتماعی امت یا مومنان و علیه آنان باشد؛4-نجوا زمانی حرام و گناه است که موجب ایجاد یا تقویت معصیت خدا، تجاوز به حقوق مردم یا مخالفت با احکام حکومتی باشد؛ یعنی یا اثم باشد یا عدوان به حقوق مردم باشد یا معصیت حاکم اسلامی؛5-نجوا زمانی حرام و گناه است که درباره امور بیهوده و لغو باشد. از نظر قرآن بیش تر نجواها لغو و بیهوده است و زیانبار است.6-نجوا زمانی که به شکل رمز گونه یا گویش و یا زبانی باشد که دیگران نمی فهمند و مومنان را بیازارد، حرام و گناه است؛ پس اگر دو نفر در جمع مومنان به رمزی مانند زبان زرگری، یا زبان محلی و گویش خودشان سخن بگویند، هر چند که نجوا نباشد، حرام و گناه است؛ زیرا تعلیل در برگیرنده این موارد است؛ چرا که خدا علت حرمت را حزن مومنان دانسته است که در این موارد نیز تحقق می یابد.پس براساس آن چه بیان شده می توان گفت:1-اگر نجوا در محافل خصوصی میان دو نفره باشد، حرام و گناه نیست؛2-اگر نجوا موجب رنجش مومنان به عنوان مومن نشود، بلکه موجب رنجش شخص باشد که گاه به سبب سوء ظن یا بدگمانی ایجاد می شود، حرام و گناه نیست؛3-اگر نجوا درباره مسایل خصوصی و شخصی باشد، حرام و گناه نیست؛4-اگر نجوا موجب تقویت یا ایجاد نیکی و تقوا باشد، حرام و گناه نیست، همان طوری که تعاون بر نیکی و تقوا حرام نیست، بلکه تنها تعاون بر اثم و عدوان گناه است، هم چنین نجوا این گونه است. خدا در آیه 114 سوره نساء می فرماید که نجوا در سه گانه صدقه، امر به معروف و اصلاح میان مردم از مصادیق نجوا به نیکی و تقوا است.
انسان زغال سنگی 27/5/1404(24ماه صفر)
از نظر قرآن، انسان در مسیر درکات و هبوط و سقوط به جایی می رسد که از حیوان پست تر می شود؛ زیرا حیوان، مقدراتی دارد که خدا برای او تعیین کرده است. این مقدرات برای او همان حدّ و اندازه ای است که مقتضی شان و شئون اوست؛ چنان که مقدرات جماد و یا گیاه نیز این گونه است. پس برای آن ها تنقیص و کاهش درجه نیست؛ زیرا خدا می فرماید: و هر چيزى را آفريده و بدان گونه كه درخور آن بوده اندازه گيرى كرده است. و هم چنین می فرماید: موسی گفت: پروردگار ما کسی است که به هر چیزی خلقت را بخشید که در خورش است. سپس هدایت کرداما انسان با آن که خلقتی درخور و مناسب برای او مقدر کرد که مقام مکرمان و احسن تقویم است؛ اما انسان به سبب داشتن اراده و حق انتخاب می تواند در دو مسیر صعود یا سقوط گام بردارد و بر درجات خویش بیافزاید یا در درکات سقوط می کند؛ این سقوط در حالی است که اگر گاو، گاو است و درکی از گاو بودن ندارد، یا اگر دارد، از آن اندوهگین نیست و حسرت نمی خورد؛ زیرا گاو یا هر موجودی دیگر حتی فرشتگان در مقام معلوم خود است که خدا برایشان مقدر کرده است، اما انسان در حالی مثلا فرشته می شود که انسان است؛ یا انسان در درکات وقتی گاو می شود، انسان گاو است، یا وقتی گیاه و هیزم خشک می شود، «انسان حطب و هیزم خشک» است.از نظر قرآن بدترین حالت آن است که انسان، نه تنها انسان سنگ شود، بلکه انسان زغال سنگ شود که سوخت دوزخ است. خدا می فرماید: در حقيقت شما و آنچه غير از خدا مى پرستيد، هيزم دوزخ هستيد، شما در آن وارد خواهيد شد.واژه «حصب» به معنای سنگریزه است که به سادگی پرتاب می شود. هم چنین به سنگریزه های سرخرنگ نیز گفته می شود، از همین روست که بیماری سرخجه را حصبه می گویند. البته در زبان عربی به چوب های ریز و زغال سنگ که برای افزایش استفاده می شود نیز حصب می گویند. بر این اساس، برخی از انسان ها سوخت زغالی یا چوبی دوزخ می شوند که درکات دیگر به آتش ایشان فروزان است. از همین رو، در قرآن از انسان سوخت ها یا می شود و خدا می فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده ايد خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن مردم و نگهاست حفظ كنيد بر آن آتش فرشتگانى خشن و سختگير گمارده شده اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمى كنند و آنچه را كه مامورند انجام مى دهند. خدا هم چنین می فرماید: اگر نكرديد و هرگز نمى توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد. پس از نظر قرآن، این «انسان زغال سنگ» ها در کنار دیگر سوخت های دوزخ هستند که سوخت اصلی دوزخ را تامین می کنند.
آداب نجوا و درگوشی در اجتماع:یکی از آداب سخن گفتن در اجتماع آن است که انسان درگوشی سخن نگوید و به تعبیر قرآنی نجوا نداشته باشد؛ زیرا این نجوا موجب می شود تا مومنان رنجیده خاطر شوند؛ و خاستگاه چنین نجوایی شیطان است که می خواهد مومنان اندوهگین و رنجیده خاطر شوند.البته برای آن شرایطی است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:1-نجوا زمانی حرام و گناه است که در اجتماع و محافل عمومی باشد، نه در یک محفل خصوصی دو نفره؛ پس اگر دو نفر با هم درگوشی سخن می گویند، و کسی وارد شد، تازه وارد نباید به جمع آنان برود و بخواهد نجوای آنان را گوش دهد یا از آنان بخواهد دست از نجوا بردارند؛ زیرا اینان در محفل دوستانه خودشان نجوای داشتند و شخص تازه وارد، باید مراعات حقوق آنان را بکند؛2-نجوا زمانی حرام و گناه است که موجب رنجش مومنان به اعتبار مومن شود، نه به اعتبار این که شخص انسانی است؛3-نجوا زمانی حرام و گناه است که درباره مسایل اجتماعی امت یا مومنان و علیه آنان باشد؛4-نجوا زمانی حرام و گناه است که موجب ایجاد یا تقویت معصیت خدا، تجاوز به حقوق مردم یا مخالفت با احکام حکومتی باشد؛ یعنی یا اثم باشد یا عدوان به حقوق مردم باشد یا معصیت حاکم اسلامی؛5-نجوا زمانی حرام و گناه است که درباره امور بیهوده و لغو باشد. از نظر قرآن بیش تر نجواها لغو و بیهوده است و زیانبار است.6-نجوا زمانی که به شکل رمز گونه یا گویش و یا زبانی باشد که دیگران نمی فهمند و مومنان را بیازارد، حرام و گناه است؛ پس اگر دو نفر در جمع مومنان به رمزی مانند زبان زرگری، یا زبان محلی و گویش خودشان سخن بگویند، هر چند که نجوا نباشد، حرام و گناه است؛ زیرا تعلیل در برگیرنده این موارد است؛ چرا که خدا علت حرمت را حزن مومنان دانسته است که در این موارد نیز تحقق می یابد.پس براساس آن چه بیان شده می توان گفت:1-اگر نجوا در محافل خصوصی میان دو نفره باشد، حرام و گناه نیست؛2-اگر نجوا موجب رنجش مومنان به عنوان مومن نشود، بلکه موجب رنجش شخص باشد که گاه به سبب سوء ظن یا بدگمانی ایجاد می شود، حرام و گناه نیست؛3-اگر نجوا درباره مسایل خصوصی و شخصی باشد، حرام و گناه نیست؛4-اگر نجوا موجب تقویت یا ایجاد نیکی و تقوا باشد، حرام و گناه نیست، همان طوری که تعاون بر نیکی و تقوا حرام نیست، بلکه تنها تعاون بر اثم و عدوان گناه است، هم چنین نجوا این گونه است. خدا در آیه 114 سوره نساء می فرماید که نجوا در سه گانه صدقه، امر به معروف و اصلاح میان مردم از مصادیق نجوا به نیکی و تقوا است.