عوامل و آثار سفاهت و نقصان عقل

از نظر آموزه های قرآنی، سفاهت همان نقصان درعقلانیت است که در کودکان یک امر خلقتی است که می بایست در ساختار تعلیم و تزکیه و سامانه «سنت ابتلاء» با فتنه و امتحان در مسیر صیرورت رشد قرار گیرد و به تمام عقلانیت برسد که همان «رشد عقلی» است.اکثریت مردم در همان مرتبه و سطح «سفاهت» باقی می مانند و به مرتبه «رشد» نمی رسند؛ زیرا اکثریت مردم کافر و مشرک و منافق هستند و به کفر و فسق و عصیان گرایش دارند؛ در حالی که از نظر قرآن، انسان «راشد و رشید» انسانی است که محبت ایمان و اطاعت در دل او نشسته و نسبت به کفر و فسق و عصیان گریزش و کراهت دارد و به یک معنا گرایش به اسلام و ملت ابراهیم(ع) داشته و نسبت به کفر کراهت می ورزد. انسان بلکه همه هستی دارای توانایی ادراکی و شناختی نسبت به حقایق و گرایش بدان و گریزش نسبت به اضداد آن هستند؛ زیرا مقتضای هدایت تکوینی فطری که پروردگار بدان هدایت کرده تا هر چیزی به کمال بایسته و شایسته خویش برسد، داشتن چنین توانایی در ساحات اندیشه و انگیزه است. سطوح ادراکی و شناختی و نیز به تبع آن انگیزشی یکسان نیست، بلکه بسیار متفاوت است و با هم فرق دارد. هم چنین مشیت حکیمانه الهی بر این است که انسان و جن دارای سطح از اراده و اختیار باشند که با سطوح ارادی غیر ایشان بسیار فرق دارد؛ زیرا هر چند که همه هستی دارای سطح و مرتبتی از اراده هستند تا جایی که خدا از اراده دیوار برای فرو ریختن سخن به میان می آورد،اما انس و جن از سطحی از اراده برخوردار هستند که در مقام تشریع نه تکوین به آنان اجازه می دهد تا بر خلاف دین قیم الهی و سنت ها و قوانین حاکم آن بر هستی از جان و جامعه و جهان، کفر و کفران کنند و دست از ایمان و شکر بردارند.انسان و جن در فرایندی در سیر صیرورت و شدن های متوالی هستند تا جایی که می توانند در دو جهت متضاد رشد یا هبوط و سقوط کنند. این رشد نخست در سامانه عقلانیت اتفاق می افتد تا جایی که انسان از سطح «خیال» به سطح «توهم» و سپس «عقلانیت رشدی» تمام می رسد؛ چنان که در سیر صیرورت منفی، همان داشته های فطری تکوینی خویش را از دست می دهد و به جهالت عقلی سقوط می کند؛ سفاهت مرتبه ای است که در فارسی از آن به «سبک مغزی» و «نقص در عقلانیت» یاد می شود. کودکانی که به بلوغ فکری نرسیده اند به عنوان «سفیه» معرفی می شوند. پس سفاهت به معنای بی مغزی یا فقدان عقلانیت در انسان نیست، بلکه به معنای نقص در عقلانیت است؛ کسی که در مرتبه و سطح سفاهت از عقلانیت بماند و در عقلانیت گرفتار نقص باشد و به تمامیت آن نرسیده باشد، گرفتار کفر نسبت به اسلام و ایمان و اطاعت از اوامر الهی و شریعت گریز بوده و به فسق و عصیان گرایش دارد؛ در حالی که کسی که عقل خویش را رشد داده و به سطح رشد و رشید رسیده باشد، به ایمان و اطاعت الهی گرایش دارد و نسبت به کفر و عصیان و فسوق گریزش دارد.دست یابی به رشد و بلوغ فکری در عقلانیت و تعقل در فرآیندی پیچیده انجام می شود که از آن به تعلیم و تزکیه و مانند آن یاد می شود. از همین روست که لازم است تا در سامانه «سنت ابتلاء» کودکان آزموده شوند تا به کمالات انس یافته و با آن مانوس شوند و جواز تصرفات مثلا مالکانه را به عنوان بالغ و رشید را به دست آورند.باید توجه داشت که در اصطلاح فقه و حقوق اسلامى بر اساس آیات سوره نساء سفیه کسى است که تصرّفات او در اموال و حقوق خویش جنبه عقلایى نداشته و اموالش را در راه هاى درست مصرف نمى کند. بنابراین، به یک معنا هر چند که کودکان از نظر عقلی در سفاهت و نقصان عقلی هستند، اما اکثریت مردم نیز این گونه هستند؛ زیرا بسیاری از مردم هر چند که به ظاهر به بلوغ جنسی و فکری رسیده اند، اما از اعمال ایشان این حقیقت آشکار می شود که این بلوغ فکری و رشد عقلانی رخ نداده است، بلکه تنها به سطح از رشد عقلایی رسیده اند که اکثریت مردم در آن چارچوب زندگی خویش را سامان می دهند. از همین روست که می توان دریافت که عقلانیت در تصرفات مالی نیز در اکثریت نمودار نیست؛ زیرا تصرفات آنان همراه با «اسراف»، «تبذیر»، «ربا»، «رشوه» و دیگر نمادهای باطل است که به دور از حق و عقلانیت رشدی است.سفاهت و نقص عقل رفتار انسان را از دایره دین قیم و سنت ها و قوانین الهی حاکم بر هستی خارج می کند؛ همان گونه که کودکان سفیه مجوز ندارند تا در اموال خویش یا دیگران تصرفاتی داشته باشندمگر آن که برای «ابتلاء» و آزمودن ایشان مقدار اندکی از اموال کم ارزش را در اختیار ایشان گذاشته تا توانایی آنان بازشناخته یا در سایه تعلیم و تزکیه پرورش یابد و به رشد عقلانی و بلوغ آن برسند و از نقصان سفاهت عقلی برهند، هم چنین اگر بخواهیم سفیهان به ظاهر بالغ را ارزیابی کرده یا تحت تعلیم و تزکیه در آوریم، می توانیم امور ساده و مسئولیت های اندک و کم ارزش اجتماعی را به دست آنان بسپاریم تا معلوم شود که تا چه اندازه در مسیر رشد کمالی قرار گرفته و مانوس به رشد شده اند یا نه؟؛ همان گونه که می بایست با کودکان سفیه پیش از بلوغ عقلانی و رشد، رفتار شایسته و سازنده داشت تا رشد کنند و به بلوغ برسند، با دیگران از سفیهان نیز می بایست این گونه عمل کرد تا به اسلام رو آورند و مطیع خدا شده و از کفر و فسق و عصیان دست بردارند؛ چنان که آموزه های پیامبران و عملکرد ایشان این گونه بوده تا جایی که با فرعون و فرعونیان از در محبت وارد می شدند و با ملاطفت و لیانت در کلام و رفتار آنان را به اسلام دعوت کرده و راه رشد و بلوغ و رهایی از سفاهت را آموختند.خدا در قرآن به صراحت از «قول معروف» در معاشرت با سفیهان سخن گفته است تا نشان دهد که این افراد هر چند که مانند دیوانگان مدعی عقلانیت هستند، سفیهانی هستند که لازم است تا مانند کودکان نابالغ تحت تعلیم و تزکیه قرار گیرند تا ان شاء به هدایت الهی، به اسلام و ایمان گرایش یابند و از رشد حقیقی عقلی برخوردار شوند.احکام برای سفیه بیان می شود، و فرقی میان سفیه نابالغ از کودکان با غیر ایشان نیست؛ زیرا سفیه کسی است که دچار نقصان عقل باشد و به رشد عقلی و بلوغ آن نرسیده باشد. شرابخواری و خوردن «مسکرات» که عاملی برای نهان شدن عقلانیت می شود به طوری که شخص رفتاری سفیهانه در زمان مستی دارد؛ در چنین زمانی نمی توان به شرابخوار اعتماد کرد و اموالش از جمله مثلا اتومبیل را در اختیارش گذاشت تا رانندگی کند؛ زیرا به خود و دیگران آسیب می رساند.این بدان معناست که سفاهت خواه خلقتی باشد هم چون سفاهت و نقصان کودکان نابالغ پیش از بلوغ رشدی، خواه عارضی باشد چون در زمان مستی، یا باقی و برقرار باشد هم چون سفاهت بزرگسالان به سبب عدم تعلیم و تزکیه یا عدم تاثیر آن، این چنین سفاهتی موجب می شود تا نتواند مسئولیت های فردی و اجتماعی را به عهده گیرد و نیازمند سرپرستی از عاقلان رشید است. از همین روست که خدا جامعه ایمانی را به عنوان «امت وسط» و «قوامین بالقسط» و «شهداء لله» برترین امتی می داند که به رشد رسیده اند و شایستگی ولایت و رهبری بر جوامع دیگر بشری را دارا هستند.از آن جایی که رویگردانی از شریعت اسلام و ملت ابراهیمی(ع) نماد سفاهت در انسان است، هر کسی که گرفتار کفر و شرک و نفاق باشد، حتی اگر به ظاهر به بلوغ رسیده باشد، بالغ و عاقل نیست بلکه گرفتار سفاهت و نقصان عقل است. بنابراین نمی تواند در جایگاه های عظیم و بلند رهبری، امامت، ولایت و مانند آنها قرار گیرد و مسئولیت های اجتماعی به ویژه در میان مسلمان و مومنان داشته باشد. خلیل منصوری