گفتار سودمند 96/11/22
گفتار سودمند
باطن اشیاء را چگونه می بینند؟:انسان به عنوان موجودی دو بعُدی روح و جسمی دارد که در ارتباط با یکدیگر وی را در عرصه هستی به پیش می برند. کمال روحانی انسان در آن است که بتواند از ماده و جسم جدا شود و به اصطلاح به حیات تجردّی دست یابد. این امر با مرگ و جدایی روح و جسم از یکدیگر قطعاً رخ خواهد داد! امّا قبل از آن در حیات دینوی چطور؟! آیا روح می تواند در حیات دینوی و قبل از مرگ نیز به هیات تجرّدی و روحانی خویش دست یابد؟ پاسخ به این پرسش یکی از مسائل مهم عرفانی را در بر می گیرد .انسان دارای روح و جسمی است که دو بخش وجودی او را تشکیل می دهند. برای دریافتن موقعیت انسان در نظام هستی باید توجه نمود که آفرینش موجودات در یک قوس نزولی از حضرت حق آغاز می شود و هستی از مرتبه ی برتر به سوی مرتبه ی فروتر و از اشرف به سوی احس تنزل می کند تا به موجودی منتهی می شود که می توان او را از مرز میان وجود و عدم نامید. در تفسیر حکما این مراتب از بالاترین رتبه وجودی عبارتند از:همان طور که سلسله مراتب موجودات از مرتبه ی بالا به پایین صادر می شوند در قوسی صعودی همه ی هستی به سوی کمال برتر خویش تلاش و کوشش دارند. در قوس صعود موجودات به کمال توجه دارند و لذا از جسم شروع می شود تا خود خدای متعال ادامه می یابد. انسان در ابتدای آفرینش خویش پس از طی قوس نزول برای رسیدن به کمال شایسته ی خویش رو به سوی کمال دارد و می خواهد قوس صعود هستی را تا خود حضرت حق بالا برود.1- عقول یعنی موجودات مجردّی که به تربیت مرتبه ی وجودی و کمالی از یکدیگر صادر می شوند. این عقول مجردّاتی هستند که ماده و مادیِّات در وجود آن ها راه ندارد. درباره ی تعداد آن البته نمی توان نظر دقیقی ارایه داد بلکه شمار آن ها بر ما معلوم نیست. پس از عقول مرتبه دوم نفوس ناطقه ی سماوی هستند که از نفس ملک اعلی که به آن فلک محیط و فلک الافلاک نیز گفته می شود، شروع می شود و به نفس فلک ادنی که به آن فلک قمر نیز گفته می شود پایان می پذیرد. علمای قدیم هئیت به 9 فلک قائل بوده اند امّا علمای جدید هئیت اساساً افلاک را بدین صورت مورد قبول ندارند ولی وجود اجرام سماوی محرز و مسلم است. پس مانعی نیست که اجرام سماوی دارای نفوسی باشند که به تدبیر آن ها می پردازند. این نفوس به لسان وحی می توانند همان «ملائکه ی مدبّر» باشند. این نفوس سماوی همانند عقول مجرد تام نیستند بلکه همچون نفوس ناطقه در ذات خود مجرد و در افعال خود غیرمجردند.پس از نفوس مرتبه ی سوم صورت های جسمانی هستند که اعم از صور اجرام فلکی و صور عناصر بسیط یعنی آب، خاک، هوا و آتش می باشند. در طبیعیات قدیم تعداد عناصر بسیط را همین 4 عنصر می دانستند ولی در طبیعیات جدید تعداد آن ها به حدود صد و چهار و یا بیشتر رسیده است و مرتبه چهارم و آخر هیولای اجرام فلکی و هیولای مشترک عناصر بسیط است که بر این اساس هر جسمی مرکب از هیولا و صورت است. هیولا به لحاظ قوس نزولی مراتب هستی در آخرین پله ی هستی قرار دارد و مرزی است میان وجود و عدم.نخستین مرتبه در قوس صعود اجسام نوعیه ی بسیط یعنی اجرام فلکی و اجسام بسیط است که همان هیولای جسم انسان در مراتب جنینی اوست. در مرتبه ی بالاتر نوبت به اجسام مرکب معدنی می رسد و با گذر از مرتبه اجسام معدنی نوبت به اجسام نباتی می رسد که نفس نباتی آن ها را تدبیر می کند و با برخورداری از خاصیت جذب و دفع از رشد و نمو بر خوردار هستند و در ابعاد سه گانه ی خود حرکت دارند و تولید مثل می کنند. زندگی نباتی انسان زندگی پیش از تولد اوست که زندگی اسرارآمیز و شگفت آوری است. پس از مرتبه ی نباتات نوبت به اجسام حیوانی می رسد. در این مرتبه نفس حیوانی اجسام را تدبیر می کند و قوه حس و حرکت دارد. حیوان نه تنها حرکت کمی بلکه حرکت انتقالی هم دارد. پس از دمیده شدن روح در انسان حیات انسانی او شروع می شود که تحت تدبیر نفس ناطقه قرار می گیرد. نفس ناطقه ی انسانی نه تنها از خواص نفوس نباتی و حیوانی یعنی جذب و دفع و تولید مثل و حس و حرکت برخوردار است بلکه از خاصیت تفکر و تعقل و ادراک کلیّات و استدلال نیز بهره مند است.نفوس ناطقه در قوس صعود پیشتازی می کنند و مراتب کمال را طی می نمایند. برخی از مراتب برای همه ی نفوس ناطقه یعنی برای همه ی انسان یکسان است و شدت و ضعف دارد.نخستین مرتبه ی نفوس ناطقه عقل بالقوه است. پس از آن نوبت به عقل بالملکه می رسد. در مرتبه ی عقل بالقوه انسان تنها قابلیت درک مسائل را دارد و در مرتبه ی عقل بالملکه به درک جزئیات نائل می شود. پس از عقل بالملکه نوبت به عقل بالفعل و سرانجام عقل مستفاد است که مراتب عقل نظری به شمار می روند. در این مراتب است که انسان ها با یکدیگر متفاوت می شوند و به میزان درک کلیات و ادراکات آن ها مراتب قوس صعودی را طی می نمایند. در مرتبه ی عقل مستفاد که آخرین قله ی صعود نفوس ناطقه است، صور همه ی موجودات از عالی تا دانی توسط نفس ناطقه درک شده است و همه ی صورت ها را همان گونه که هستند در نزد خود دارند. در این مرتبه است که قوس صعود به همان جایی می رسد که قوس نزول از آن جا آغاز شد.در قوس نزول از فعلیت به قوه آمدیم و هرچه تنزل کردیم از فعلیت کاسته و بر قوه افزوده شد و در قوس صعود از قوه به سوی فعلیت و کمال رفتیم و هر چه ترقّی کردیم از قوه کاسته و بر فعلیت افزوده شد. در حیات آدمی این دو قوس نزول و صعود وجود دارد و انسان گرچه بدون اختیار خویش قوس نزول را طی می کند ولی در قوس صعود از مرتبه ی به بعد برای کسب کمالات و فعالیت ها دارای اختیار و اراده است. نفس ناطقه ی آدمی در کسب کمالات و فعلیت بخشیدن به خویش مراتب عقل بالملکه و بالفعل و بالمستفاد را طی می کند. در مرتبه ی عقل بالمستفاد است که نفس آدمی حیات تجردی و روحانی خویش دست می یابد و حقیقت اشیاء را می تواند مشاهده و ادراک نماید. حال ممکن است نفوس ناطقه ای چنان با سرعت این قوس صعودی را طی نمایند که در حیات دینوی و در معیت جسم و روحشان به این مرتبه دست یابند که ایشان همان کسانی هستند که باطن اشیاء را ادارک و مشاهده می نمایند.انسان می تواند به حیات تجردّی و روحانی خویش حتی در این عالم دست یابد و این مسأله امری محال نمی باشد و مصادیق بسیار ائمه ی معصومین (ع) و بسیاری از عرفا و اولیای الهی نیز دلالت روشن بر تحقق این مفهوم دارند.در چنان مرتبه ی کمالی است که انسان عرفان ناب و حقیقی را تجربه می نماید
آموزش، اولویت اول دولت ژاپن :دولت ژاپن یک ایستگاه دورافتاده قطار در شمالی ترین نقطه کشور به نام کامی شیراتاکی را فقط به خاطر این که یک دختر دبیرستانی از آن استفاده می کند، باز نگه داشته است.این ایستگاه قرار بود 3 سال پیش بسته شود، اما شرکت راه آهن ژاپن بعد از این که متوجه شد یک دختر دبیرستانی هر صبح و عصر از آن برای رفت و آمد به مدرسه استفاده می کند، از تصمیم خود منصرف شد و ایستگاه تا ماه مارس امسال که دختر فارغ التحصیل می شود، باز می ماند.این ایستگاه در بین دو شهر قرار دارد و قطار فقط 8 صبح و 4بعد از ظهر یک بار در آن توقف می کند. زمان توقف قطار بر اساس برنامه رفت و برگشت دختر تنظیم شده است.و این چنین است که دولت ژاپن مورد تکریم ملتش می باشد، چرا که آموزش، اولویت اول دولت می باشد و مسئولین حاضرند برای حفظ منافع حتی یک دانش آموز متحمل هزینه های سنگین شوند.در صفحه فیسبوک یک شهروند ژاپنی چنین نوشته است:" من حاضرم در راه چنین دولتی جانم را فدا کنم ، چون هیچ کودکی به حال خود رها نمی شود
به دنیایی که همانند خانه عنکبوت است، دل نبندید:در قضیه حضرت یوسف آمده است: «اخرج علیهن»، بر آنان بیرون آی. فقط یک دیدار بود و پس از دیدن جمال حضرت یوسف(ع) که (بخشی از حسن و زیبایی به و عطا شده بود.) دست ها را قطع و بی اختیار شدند: گفتند: ما اگر صدای بمب بشنویم، تکوینا تکان میخوریم؛ پس اهل شهود که کشف آنها به مراتب قوی تر است، چگونه با مشاهده جمال و کمال مطلق به هرچه غیر او است پشت پا نزنند؟تکرار آیه موجب میشود که روح بالا رود و آن صدا را با واسطه یا بدون واسطه از مصدر بشنوند زیرا قرآن از مقوله صوت است: پیوسته تکرار نمودم تا اینکه آن را از گویندهاش شنیدم. هم چنین آمده است: ما از رشته رگ گردن به او نزدیکتریم.آیت الله محمد تقی بهجت بیان نمودند: اما دنیاپرستان را بنگرید که به چه دل بستهاند و بر سر چه با هم نزاع دارند، به دنیایی از کاغذ و مقوا و خانه عنکبوت، چنان که گفتهاند: زید معدوم را بر اسب معدوم دیدم که در دستش شمشیر معدوم، و در برابرش دشمنی معدوم بود و با هم جنگ معدوم میکردند؛ یعنی ای هیچ، بهر هیچ، بر هیچ، مپیچ در محضر بهجت
اعجازعلمي قرآن : مورچه هامسکن میسازند:دانشمندان به تازگی دریافتند که مورچه، مهندس توانایی در ساخت مسکن است. بدین صورت که مسکن خود را مجهز به امکانات لازم برای یک زندگی راحت میکند؛برای جلوگیری از نفوذ آب، آن را بالاتر از سطح زمین بنا کرده و شکاف هائی برای تهویه هوا قرار میدهد، همچنین مسکن را به اتاقهای خاصی برای نگهداری از مورچه های کوچک و نیز ذخیره حبوبات تقسیم میکند...این مهارتهای فوق العاده نشان دهنده وجود برنامه هایی تعبیه شده در مغز کوچک مورچه است.آیه ای در قرآن وجود دارد که به مسکن مورچه اشاره میکند: خداوند در داستان حضرت سلیمان میفرماید:مورچه ماده ای گفت: ای مورچه ها به مسکن هایتان بروید .[النمل: 18] .اعجاز این آیه در کلمه مساکنکم نهفته است، چرا که مورچه واقعا مسکن میسازد. سبحان الله
دانستنیهایقرآن :لفظ الرحيم كه از اسماء حسني براي خداوند است 114 بار در قرآن آمده،در حالي كه الرحمن 57 بار آمده كه درست نصف لفظ رحيم مي باشد.به علاوه رقم 114 همان عددي است كه سوره هاي قرآن كريم به تعداد آن نازل شده است.واژه سلام و مشتقاتش 50 بار در قرآن آمده و به همين اندازه واژه طيبات (پاكيزه ها) به كار رفته است.واژه صيف و الحرّ (تابستان و گرما) و اشتاء و البرد (زمستان و سرما) در قرآن كريم با يكديگر برابرند و هركدام 5بار آمده است.با آنكه جز در سوره قريش آيه 2 و 3 در جاي ديگر از قرآن با يكديگر به كار نرفته اند.
یک آیه یک تدبر : هر زمانیکه به شما درود فرستند در پاسخ٬ درودی بهتر از آن بگویید و یا حداقل همان را باز گویید که خدا بر هر چیز برای حسابگری ناظر است. (86 نسا)خداوند به بندگان امر میکند که جواب سلام را بهتر از سلامدهنده بدهیم. به خداوند در زمان نماز بهویژه نماز شب، اگر با اعماق قلبمان و بیریا سلام دهیم، یقیناً بهتر از ما جواب خواهد داد که به استناد آیه، خود حضرت حق، از همه حسابگرتر عمل میکند:«سلام علی المومن»سلام علی مهیمن»«سلام علی العزیز»«سلام علی القادر»«سلام علی الخالق»این عمل کلیدی است برای کسانی که در نماز شب به دنبال اشک چشم هستند.