گفتار سودمند                                

راهی که در آن صمیمیّت، صفا و صداقت است، راه مستقیم است :مرحوم کلینی«رحمت‌الله‌علیه» در کتاب شریف اصول کافی آورده است که مردی در نامه به امام حسین«ع» نوشت: دو کلمه مرا نصیحت کنید. به عبارت دیگر از آن حضرت تقاضا کرد که سرمشق مختصری برای زندگی به او بدهند. امام‌حسین«ع» در پاسخ به او نوشتند: « اگر کسی بخواهد از راه گناه به جایی برسد، حتماً به مقصود خود نمی‌رسد، بلکه با شتاب به سوی ضدّ مطلوب می‌رود و آنچه از آن می‌ترسیده، به سرش خواهد آمد.مثلاً از راه گناه به دنبال کسب سعادت بوده، شقاوت نصیب او می‌شود؛ از فقر و فلاکت می‌ترسیده است، چون از راه نافرمانی خدا، راه را پیموده، همان فقر و فلاکت به سرش خواهد آمد. خلاصه، آنچه بدان امید داشته است، فوت می‌شود و دوان ‌دوان به سمت آنچه از آن واهمه داشته، می‌شتابد.به تجربه نیز اثبات شده که چنین است. اگر کسی خوشبختی خودش را در گناه ببیند، یعنی از راه گناه بخواهد آیندۀ خود یا فرزندانش را تأمین کند، فقیر می‌شود؛ بخواهد به ثروت یا ریاستی دست یابد، شهرت و جاه و مقامی پیدا کند، به ذلّت منتهی می‌گردد؛ اگر به دنبال کسب آبرو باشد، بی‌آبرو می‌شود، حتی اگر کسی تمایل به عاقبت‌به‌خیری داشته باشد و از راه معصیت برود، عاقبت او ‌شر خواهد شد.   بالأخره هرکس هر هدفی داشته باشد و راه او راه گناه، راه دروغ و راه کارشکنی برای مردم باشد و بی‌واهمه، از راه شیطان جلو برود، حتماً به مطلوب خود نمی‌رسد، بلکه آنچه نمی‌خواسته و آنچه از آن اکره داشته، به سرش خواهد آمد؛ دلیل آن هم روشن است، کسی نمی‌تواند از بی‌راهه به مقصد برسد و راه گناه، بی‌راهه است.البته ممکن است به نتایج ظاهری برسد و زرق و برقی هم برای او پیدا بشود، ممکن است به یک آب‌نما یا سراب دسترسی پیدا کند، امّا ریشه ندارد و در نهایت به ضرر او تمام می‌شود. وقتی بیدار می‌شود در می‌یابد که از هرچه می‌ترسیده، به سرش آمده است.یک نمونۀ تاریخی از این واقعیّت، قضیّۀ عمرسعد در کربلاست. او به طمع رسیدن به حکومت ری به کربلا آمد. امام حسین«ع» در جلساتی که با او گرفتند، نصیحت‌ها کردند و برای اینکه هدایت شود، تطمیع‌‌ها کردند و فرمودند: هر چه می‌خواهی به تو می‌دهم، هر چه آنها از تو بگیرند، من بهتر از آن را به تو می‌دهم. در نهایت نپذیرفت و گفت: من حکومت ری را می‌خواهم. امام«ع» هم با یک جمله که در واقع نفرین بود، به وی فهماندند که به مطلوب و مقصود خود نخواهد رسید. فرمودند: امیدوارم از گندم ری نخوری! او با تمسخر پاسخ داد: اگر از گندم ری نخورم، جوِ آن هم برای من بس است!بالأخره حماسۀ کربلا رخ داد و اهل‌بیت پیامبر«ص» به شهادت رسیدند و عیال ایشان اسیر شدند. پس از آنکه سر و صداها تمام شد، عمرسعد نزد ابن‌زیاد آمد و حکم حکومت ری را مطالبه کرد. ابن‌زیاد به عمرسعد گفت: من شنیده‌ام تو با دشمن ما جلسه داشته‌ای؟ گفت: تو می‌خواستی حسین را بکشم، کشتم. تو می‌خواستی قضیه را تمام کنم، تمام کردم. گفت: نه، نمی‌شود و حکومت ری منتفی شد. نقل می‌کنند عمر سعد پس از مدتی از شدت ناراحتی دیوانه شد، در کوچه‌ها می‌گشت .  مختار ثقفی قیام کرد. همسر عمر که خواهر مختار بود، نزد برادر آمد و برای شوهرش امان نامه گرفت. مختار ناگزیر امان نامه داد، امّا در آن نوشت: عمر سعد در امان است، این جمله دو معنا می تواند داشته باشد؛ یک معنا این است که او تا وقتی حادثه‌ای نیافریند و دسته گلی به آب ندهد، در امان است. به‌عبارت دیگر، تا زمانی که علیه مختار قیام نکند، کسی با او کاری ندارد. معنای دیگر، این است که تا وقتی حَدَثی از او سر نزند، در امان است؛ یعنی اگر وضو یا غسل او باطل شود، امان مختار از وی برداشته می‌شود. بالأخره مختار تصمیم گرفت که عمر سعد را بکشد. بعضی از اطرافیان خود را به منزل او فرستاد و آنها هم طبق قرار قبلی به دنبال بهانه‌ای بودند که او را مجازات کنند و همین‌طور هم شد. عمر سعد می‌خواست از راه گناه به مقصود برسد، امّا به ضدّ مطلوب رسید و از آنچه از آن می‌ترسید، به سرش آمد. معلوم است که نمی‌شود کسی از راه کشتن امام حسین«ع» به جایی برسد.نکتۀ قابل توجه در این مبحث آن است که اگر هدف انسان، هدفی خیر و مشروع باشد، باز هم از راه گناه نمی‌تواند به آن هدف برسد. حتی استیفای حقّ نیز از راه گناه صحیح نیست و نتیجۀ مطلوب نخواهد داشت.همۀ اهداف باید از راه صحیح و راه مستقیم دنبال شود؛ راهی که در آن صمیمیّت، صفا و صداقت است، راه مستقیم است و غیر از آن هرچه باشد، انحراف است و قطعاً به مقصود نخواهد رسید.زن و شوهر باید با صفا و صداقت خانه را اداره و در دل همدیگر نفوذ پیدا کنند. جلب محبّت همسر، با راستی، صداقت و درستی میسّر می‌گردد، نه با دروغ و فریب، و مطمئن باشید که راه حیله و فریب و دروغ‌گویی، نتیجۀ معکوس خواهد داشت.نکتۀ دیگری که توجه جدی می‌طلبد، این است که خواص جامعه و افراد متدیّن و با تقوا، باید به غیر از اجتناب از گناه، از پیمودن راه‌های غیر متعارف نیز برای رسیدن به مقصود پرهیز کنند. آنان‌که اهل گناه و معصیت نیستند و به عواقب سوء نافرمانی خدا و تبعات حیله‌گری توجه دارند، لازم است مراقب فریب شیطان در شبهات و اعمال شبهه‌ناک و به‌طور کلی مسیرهای انحرافی در زندگی باشند.اعمال غیر شرعی و اعمال غیر متعارف در زندگی همۀ افراد وجود دارد و همین اعمال، باعث گره افتادن در زندگی‌ها شده و برکت را از مال و زندگی آنها گرفته است. مثلاً گروهی از مردم به عنوان معاملات شرعی، دچار ربا می‌شوند و انتظار برکت در مال خود دارند، امّا با اتلاف سرمایه مواجه می‌شوند و به‌جای ازدیاد مال، ورشکست می‌شوند. تقاضا دارم همه روایت شریف امام حسین«سلام‌الله‌علیه» را سرمشق زندگی خود قرار دهند و در خانواده، در اجتماع، در معاملات، در امور سیاسی و در هر کاری، با صفا، صداقت و صمیمیت باشند. راهی غیر از این، برای موفقیت حقیقی در کارها و حصول نتیجۀ مطلوب وجود ندارد. اگر کسی بی‌راهه برود، حتی اگر با حیلۀ شرعی کار خود را توجیه کند و حتی اگر راه او نامشروع نباشد، ولی غیر متعارف باشد، حتماً سقوط خواهد کرد.          منبع:حوزه

عذاب همیشگی، ظلم نیست!:معاد» از جمله اصول اعتقادی دین مبین اسلام است که اعتقاد به آن در کنار اعتقاد به توحید و نبوت از جمله اساسی ترین اصول دین است. در موضوع معاد مباحث گوناگونی مطرح است که بحث و تفحص در هر یک از آن ها می تواند زمینه ساز تحکیم و استحکام اصول ایمانی در مسلمین باشد. یکی از موضوعات مطرح شده درباره ی معاد و احوال روز قیامت مساله ی خلود، به ویژه خلود در عذاب برای اهل شقاوت است. بر اساس معارف دینی برخی از افراد در آتش عذاب الهی در جهنم تا ابد جاودان باقی می مانند. البته برخی از اندیشمندان کوشیده اند معنا و مفهومی از خلود در جهنم بدست دهند که شاید در ظاهر با آیات قرآنی چندان سازگار نباشد!نیتّ های ظلمانی که نور فطرت را در انسان خاموش می نماید تجسم آن در قیامت آتش عذاب خلد الهی است که تا ابد در آن می ماند!خلود از ماده ی خلد و به معنای جاودانگی است. براساس برخی از آیات الهی گروهی از مشرکان و کافران در آتش عذاب الهی خالد و جاودان تا ابد باقی خواهند ماند: "خالدین فیها أبداً ". نکته مهم در این باره آن است که اولاً خلود در آتش تنها در مورد گروه هایی از مشرکان مطرح می شود و چنین نیست که همه ی کافران و مشرکان خالد در آتش باشند. دیگر آنکه خلود در آتش به دلیل آن است که آن مشرکان اعمال و رفتاری از خود بروز داده اند و در حیات دنیوی به گونه ای زیسته اند که خلود در آتش، باطن اعمال خودشان است که در قیامت به صورت عذابی ابدی ظهور و بروز می یابد. از این رو خلود در آتش عذاب الهی به منزله ی تجسّم اعمال ناشایست ایشان در حیات دنیوی بوده است و نه بیشتر از آن!حال که معلوم شد خلود در آتش، تجسم عمل برخی از مشرکان و کافران است، لازم است درباره ی موجبات خلود و به بیان دیگر نوع رفتار آن دسته از مشرکان که در قیامت گرفتار خلود در نار می شوند، به بررسی بپردازیم.براساس آیات و روایات شریف موجبات خلود در آتش به یک نکته و محور اساسی بر می گردد و آن همان «خاموش کردن نور فطرت و توحید» در وجود آدمی است. به بیان دیگر خلود در آتش جهنّم تابع نابودی و خاموش شدن نور فطرت توحید و جایگزین شدن شرک و کفر به جای آن است که دیگر شفاعت شافعان نیز نصیب انسان نمی شود و مخلّد در عذاب می گردد.بنابراین نور فطرت و توحید در وجود آدمی در اثر تبعیت از هوا و هوس و دنیا پرستی و ماده پرستی خاموش می شود و این مساله سبب خلود در آتش خواهد شد.این سوالی دقیق است که در روایت شریفی از رسول اکرم (ص) بدان پاسخ داده شده است! امام صادق (ع) از پدرانش از امیرالمومنین (ع) روایت کردند که روزی پیامبر اکرم (ص) در مسجد خود نشسته بودند که مردی یهودی بر حضرت وارد شد... (سوال هایی کرد، یکی از آن ها این بود) گفت: اگر پروردگار شما ستم نمی کند پس چگونه کسی را که جز چند روزی گناه نکرده است برای همیشه در آتش نگاه می دارد؟!پیامبر (ص(پاسخ دادند: او را به واسطه ی نیّتش ، در آتش جاودان نگه می دارد. خداوند می داند اگر این شخص تا پایان دنیا در آن بماند نافرمانی او را می کند به واسطه ی نیّتش الی الابد در آتش نگه می دارد و این نیت از عملش بدتر است. همینطور کسی که در بهشت جاودان جای دارد بدین سبب است که قصد دارد اگر هر روز به دنیا باقی بماند همواره فرمانبری خدا را نماید و نیّت او از عملش بهتر است و به سبب نیتّ ها اهل بهشت در بهشت و اهل جهنّم در آتش جاویدان می مانند...»بنابراین معلوم می شود که نیتّ های ظلمانی که نور فطرت را در انسان خاموش می نماید تجسم آن در قیامت آتش عذاب خلد الهی است که تا ابد در آن می ماند!         

کوک چهارم :کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می برد. کفاش با نگاهی می گوید: این کفش سه کوک می خواهد و هر کوک  ده تومان و خرج کفش می شود سی تومان... مشتری هم قبول می کند. پول را می دهد و می رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود...کفاش دست به کار می شود. کوک اول، کوک دوم  و در نهایت کوک سوم و تمام ...اما با یک نگاه عمیق در می یابد اگر چه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند، عمر کفش بیشتر می شود و کفش، کفش تر خواهد شد... از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمی شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند...او میان نفع و اخلاق میان دل و قاعده توافق مانده است... یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست...اگر  کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده، اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده... اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق و قانون رفته، اما اگر بزند، صدای لبیک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد...دنیا پر از فرصت کوک چهارم است و من و تو کفاش های دو دل...

آثار عبادت در تورات:امام صادق(ع) فرمود: در تورات نوشته شده است: ای فرزند آدم! مرا عبادت کن تا دلت را لبریز از بی نیازی کنم و تو را به نیازهایت واگذار نکنم. [در این صورت] بر من است که نیاز تو را برآورده سازم و دلت را از خوف خودم آکنده سازم و اگر مرا عبادت نکنی دلت را مشغول دنیا می کنم و نیاز تو را برآورده نمی کنم و تو را به خواسته هایت واگذار می کنم.   کافی، ج2، ص83