گفتار سودمند 97/2/25
گفتار سودمند
ارتباط با عالم مردگان، ارتباطی به سود زنده ها :روایات اهلبیت گویای آن است که انسان مومنِ مرده از حضور کسانی که در کنار قبر او قرار دارند و برای شادی روح او دعا کرده و با او انس دارند، باخبرند و هنگامی که از سر قبر او دور می شوند، وحشت و اضطراب بر او مستولی می گردد.انسان پس از مرگ، اگر مومن باشد آرزو می کند که ای کاش اعمال صالح بیشتری انجام می داد و غفلت هایش را به عبادت مشغول می بود، و اگر گناهکار باشد حسرت نداشته های خود را می خورد و در هر صورت، انسان ها با دیدن گناهان خود در نامه اعمال آرزو می کنند ای کاش بین آنها و گناهشان، فاصله ی زیادی باشد. از این رو آنها(مردگان)، همواره منتظر خیرات زندگان، و مخصوصا خیرات خانواده خود هستند؛ این خیرات علاوه بر شادی روح شخص مرده، باعث بهره مندی فرد زنده از ثواب اخروی خواهد شد.شخصی که چشم از جهان می بندد، تازه می فهمد که چگونه باید از لحظات عمرش استفاده می کرد و فکر قیامت و مرگ را نباید لحظه ای از خود دور می ساخت. در روایات رسیده از اهلبیت، افسوس شخص مرده، و پند دادن او به تشییع کنندگانش، به خوبی به تصویر کشیده شده است پند دادنی که شاید کم ترین سود به حال شخص مرده داشته باشد، و فقط باید بعد از آن منتظر بماند که زندگان برای او خیرات کنند و آمرزش بخواهند.وقتی که انسان چشم از دنیا می بندد، گویا تازه ارزش ارتباط حقیقی با زندگان برایش روشن می شود و چقدر محتاج است که زندگان، نیز با او ارتباط برقرار نموده و برای آمرزش گناهان او و یا ترفیع رتبه او، دعا کنند و خیرات بجا آورند. روایات اهلبیت گویای آن است که انسان مومنِ مرده از حضور کسانی که در کنار قبر او قرار دارند و برای شادی روح او دعا کرده و با او انس دارند، باخبرند و هنگامی که از سر قبر او دور می شوند، وحشت و اضطراب بر او مستولی می گردد. همچنین در منابع روایی ما آمده که روح انسان های مومن به دیدار خانواده خود می آیند و طبعا منتطرند که خانواده آنان در حق آنان خیرات کنند. از همین روست که در دین اسلام بر انجام دادن خیراتی مثل نماز و روزه و صدقه برای مردگان، تاکید شده است تا علاوه بر بهره مند شدن روح آن مرحوم، ثوابی هم برای شخص زنده ضبط شود. گر چه با انجام دادن خیرات برای مردگان، روح آنها بهره مند می شود؛ اما شاید بتوان گفت که بیشترین سود از این ارتباط با عالم مردگان، نصیب زندگان شود؛ مخصوصا زمانی که انسان به سر قبر والدین خود می رود و برای آنها خیرات کرده و آمرزش می طلبد.بی تردید پدر و مادر انسان نعمت گرانبهایی هستند که چه بسا برای خیلی از ما، بعد از مرگ، قدر و قیمتشان مشخص شود، و یا خدای ناکرده برخی عاق والدین شده باشند که طبق روایت معصومین می توانند با انجام خیرات برای والدین خود، گناه خود را پاک کنندطلب رحمت و انجام خیرات برای والدین تا جایی مهم است که حتی امکان دارد افرادی که بی توجه به والدین باشند و برای آنها طلب رحمت نکنند، حتی اگر در طول حیات با آنها خوب بوده باشند،عاق والدین شوند.ارتباط با عالم مردگان، بیشترین سود را به حال زندگان دارد تا با انجام خیرات برای آنها و توجه بیشتر به امور معنوی، راه خود را گم نکنند. طبق روایات معصومین(ع) اشخاص مرده و مخصوصا مومنان به دیدار خانواده هایشان می آیند و طبعا منتطر خیرات زندگان هستند.خوشا به حال کسانی که هم در دنیا با والدین خود، رفتاری خوب داشته باشند و هم بعد از مرگ بر سر مزار آنها حضور یافته و برایشان طلب رحمت و مغفرت کنند، و بر سر قبرشان، حوائج خود را نیز از خدا بخواهند؛ زیرا که در روایات معصومین به این مطلب نیز اشاره شده است. بنابراین توجه به والدین بعد از مرگ، و ارتباط با آنان و زیارت قبورشان، جدای از شاد کردن روح آنان، می تواند انسان را رشد معنوی دهد و انسان را به روزی امیدوار کند که آرزو می کند خدایا من و والدین من و همه ی مومنین را بیامرز.دین مبین اسلام که توجه زیادی به احترام به والدین در طول زندگی دارد، در بعد از مرگ نیز به همین شیوه توصیه نموده است، و از انسان خواسته که بر سر قبر پدر و مادر خویش رفته و برای آنها طلب مغفرت نموده و حوائج خود را نیز از خدا بخواهد. نویسنده : سیدحسین سیدی
لابی ثروتمندان !!:روسو در کتاب قرارداد اجتماعی خود می نویسد: «خیلی بعید است که آن کسی که حکومت را خریده است، آن را به دیگران نفروشد و جبران پولی را که اقویا از او درآورده اند از ضعفا نخواهد.» [قرارداد اجتماعی]این جمله روسو جرقه ای بود تا بهتر بفهمم چرا مولای متقیان امیرالمومنین( ع)وقتی شنید عثمان بن حنیف فرماندار بصره بر سر سفره اغنیاء دعوت شده با او چنین سخن گفت:«پس از یاد خدا و درود اى پسر حنیف، به من گزارش دادند كه مردى از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى خوردنى هاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسه هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند. گمان نمى كردم مهمانى مردمى را بپذیرى كه نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند، اندیشه كن در كجایى و بر سر كدام سفره مى خورى. پس آن غذایى كه حلال و حرام بودنش را نمى دانى دور بیفكن، و آنچه را به پاكیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف كن. آگاه باش هر پیروى را امامى است كه از او پیروى مى كند، و از نور دانشش روشنى مى گیرد، آگاه باش امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است ... من اگر مى خواستم، مى توانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافته هاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هیهات كه هواى نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاى لذیذ برگزینم، در حالى كه در «حجاز» یا «یمامه» كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و یا هرگز شكمى سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شكم هایى كه از گرسنگى به پشت چسبیده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد.» [نهج البلاغه، نامه 45]می توان گفت دریچه ی شکم، سرچشمه ی شهوت ها و جایگاه رویش دردها و آفت هاست که به دنبال آن، شهوت جنسی و میل شدید به آن، یعنی به زن بارگی خواهد انجامید. شهوت شکم و خواهش جنسی به دنبال خود، افزون طلبی و شدت علاقه به مال و مقام را آورده، آنها نیز وسیله ای برای توسعه بخشیدن به مأکولات و روی آوری به زن ها و زیاد کردن مال و بالا بردن مقام می باشد.شهوت شکم و خواهش جنسی به دنبال خود، افزون طلبی و شدت علاقه به مال و مقام را آورده، آنها نیز وسیله ای برای توسعه بخشیدن به مأکولات و روی آوری به زن ها و زیاد کردن مال و بالا بردن مقام می باشد. در پی شکم و مال و مقام، انواع حماقت ها، سستی ها و درگیری ها و ابتلاء به انواع بلاها و گناهان وجود می آید. ولی اگر انسان، نفس خویش را به وسیله ی گرسنگی خوار گرداند و راه شیطان را بر او تنگ نماید، نفس وی به اطاعت و پیروی از خط گردن خواهد نهاد و به راه ناسپاسی و طغیان نخواهد رفت و آن حالت ها که ذکر شد، منجر به این نمی شود که وی را در دنیا و وابستگی های آن غرق نماید و جاذبه های دنیوی او را به دام نمی اندازد و سرانجام او موفق خواهد شد که دنیای فانی را برای آخرت باقی رها سازد. به راستی که شکم بارگی و شکم پرستی آدمی را می تواند به ناکجاها ببرد ... قرآن کریم درباره آدم های شکم پرست و شهوت ران، آیه تکان دهنده ای دارد: شکمی ها و شهوتی ها چون چهارپایانند؛ یعنی هیچ ترقی ای ندارند و دوزخ هم جایگاه آن هاست. (محمّد:12)یادمان باشد اصالت شکم بارگی از آن حیوانات است؛ گرچه حیوانات همانند دیگر آفریده های پروردگار ذكر و تسبیح خداوند را دارند (اسراء، 44)ما سمیعیم و بصیر و با هوشیم با شما نامحرمان ما خامشیم .ولی چون آن ها دارای عقل و تكلیف نیستند اصالت در آن ها شكم بارگی است و این كه شكم خود را سیر كنند. در حالی كه مومنین نباید اصالت را به شكم بدهند زیرا در این صورت آن ها همانند حیوانات و پایین تر از حیوانات می شوند. (اعراف، 179)
آرتور شوپنهاور می گوید: «اینكه مغز باید نوكر و كارگر شكم باشد در حقیقت عقیده ی آن كسانی است كه نه حاصل دسترنج خود را می خورند و نه به سهم خود قناعت می كنند.»فیض کاشانى در کتاب محجة البیضاء مى نویسد:«از بزرگ ترین عوامل هلاکت براى فرزند آدم شهوت شکم است.» (و این همه درک کمی از آن چیزی است که اهل بیت علیهم السلام مکررا بدان تذکر دادند. کما اینکه رسول خوبی ها محمد مصطفی (ص)می فرمایند: واى بر مردم از قبقبین! گفتند: آن دو چیست؟ فرمود: شکم و شهوت.بزرگترین عوامل هلاکت انسان، شهوت شکم است، همان بود که آدم و حوا را از بهشتی که دار القرار بود به دنیا که دار نیاز و افتقار است فرستاد ...و لذا است که درهای ملکوت به سوی چنین افرادی مغلق است. حضرت در جای دیگری می فرمایند: قلب کسى که شکمش پر است، وارد ملکوت آسمان ها نمى شود. (محجة البیضاء: ۵/ ۱۴۶)در حقیقت شکم سرچشمه شهوات و منشا دردها و آفات است، زیرا حتی شهوت جنسی نیز پیرو آن است و به دنبال این دو، شهوت در جمع آوری مال و مقام است که وسیله ای برای سفره های رنگین تر و زنان بیشتر محسوب می شود و به دنبال آنها، تنازع در دسترسی به مال و مقام و کشمکش ها به وجود می آید و آفت ریا و خود نمایی و تفاخر و تکاثر و خود برتر بینی از آن متولد می گردد، سپس این امور عاملی برای حسد، کینه، عداوت و دشمنی می شود و دارنده آن را به ارتکاب انواع ظلم ها و منکرات و فحشاء می کشاند...، حال که چنین است، لازم است به شرح آفات آن پرداخته شود و طرق مبارزه با آن روشن گردد. رسول خدا (ص)در بیان خطر این امر میفرمایند: «سه چیز است که از آنها بر امتم بعد از خودم می ترسم، گمراهی بعد از آگاهی و آزمایش های گمراه کننده و شهوت شکم و شهوت جنسی». (اصول کافی،ج 2، ص 79) و در جایی دیگر می فرمایند: بیشترین چیزی که سبب دوزخی شدن امت من میشود، دو چیز میان تهی است، شکم و فرج». (همان)
ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ!:دوستم از خاطرات ﭘﺪﺭ بزرگ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯش تعریف می کرد که پدر پزرگش ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺷﺖ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﺩ، ﻣﯽﮔﻔﺖ:ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﯼ ﯾﮏ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺒﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ..ﺍﻭ ﺣﺮﯾﺺ ﻧﺒﻮﺩ،ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ،ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺝ ﻣﯽﮐﺮﺩ ،ﺍﻣﺎ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺁﺧﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﺮ ﻣﯽﺩﺍﺭﯼ...ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﺍﻭ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ، ﺑﻪ ﯾﺎﺩ او، ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻣﯽﺩﺍﺭﻡ . ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﭘﺪﺭ بزرگم ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﺍﺳﺖ...ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﯾﺎ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ،ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻮﺩ اﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺍﺑﺮ ﻭ ﺑﺎﺩ ﻭ ﻣﻪ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻓﻠﮏ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ،ﺣﺮﻓﯽ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﺑﺮﺧﯿﺰﯼ...ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ: ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ…ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ که کار می کنم ﻭ ﺧﺴﺘﻪ می شدم ، ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﺷﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ دقیقه بیشتر کار می کنم...ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩﻡ ﻣﯽﺳﻮﺯﻧﺪ، ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﺍﮔﺮﺍﻑ ﺑﯿﺸﺘﺮ...ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩﺭﻭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ، ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﯾﮏ قدم ﺑﯿﺸﺘﺮ...ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﻄﻔﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ:ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ...ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ «ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ» ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻓﺮﺳﻮﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﻢ،ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺮ ﻣﯽﺩﺍﺭﻡ...ﭘﺪر بزرگ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ .ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﮔﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﯿﻦ ﮔﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﻪ ﺟﺴﻤﺖ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ، ﻧﻪ ﺗﻮ...