راهکاری برای درک بهتر ماه رمضان                 

شمیم ماه خدا، ماه اولیا خدا، ماه مهمانی پروردگار عالم و ماه نزول قرآن رسید.آیت‌الله مولوی قندهاری به نقل از آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی می‌فرمودند: اگر می‌خواهید بفهمید ورودیه اولیه به ماه مبارک رمضان دارید یا خیر؛ ببینید آیا استشمام بوی ماه مبارک، برای شما محقق می‌شود یا خیر؟ یعنی باید حال شما، حال دیگری باشد که حتی اولیاء خدا طور دیگری در ماه مبارک نفس می‌کشند، بوی ماه مبارک را استشمام می‌کنند و به‌به می‌گویند.پیغمبر اکرم(ص) در خطبه جمعه آخر ماه شعبان‌المعظم که معروف به خطبه شعبانیه شد، بیان فرمودند: مردم! ماه خدا به سوی شما آمده است، یعنی ماه مبارک رمضان دست‌هایش را برای بندگان خاص خدا می‌گشاید،‌ معنی دیگر آن، این است: قبولتان کرد.معمولاً وقتی انسان می‌خواهد به یک مهمانی برود که میزبان آن، حد اعلایی دارد و مجلس باشکوهی است؛ در حد وسع خودش، بهترین لباسی را که دارد، می‌پوشد. لذا آن‌هایی که می‌خواهند در آن مهمانی، خودنمایی کنند؛ فاخرترین لباس‌ها را می‌پوشند. مهمانی پروردگار عالم نیز، همان است.فاخرترین لباس برای ورود به ضیافت‌الله، تقوا است. این لباس، چنان او را قشنگ و زیبا می‌کند که وقتی ملائکه‌الله او را با چنین جبروت و جلال و کمالی می‌بینند، می‌گویند: به‌به! عجب لباسی بر تن کرده است! اولیاء خدا در شعبان‌المعظّم و بعد از آن، چهره‌هایشان، نورانی‌تر و حالاتشان، معنوی‌تر می‌شود، اصلاً نوع نگاهشان، نگاه عرفانی است.

پیامبر(ص) فرمود: خداوند مواقعی را قرار می‌دهد که انسان‌ها بیایند و جالب این است که خودش هم بساط آشتی‌کنان را می‌چیند. هر کس قهر کرد، باید واسطه‌ای بفرستد و آشتی کند، اما اینجا برعکس است. به جای آن که انسان، آشتی کند، پروردگار عالم بساط آشتی را راه می‌اندازد، لذا پروردگار عالم وقتی می‌بیند که بندگانش نمی‌آیند، ایامی را قرار می‌دهد تا بیایند.

دراین ماه،‌ مداومت بر استغفار داشته باشید،‌ هر چقدر می‌توانید صلوات بفرستید،‌ صدقه در این ماه زیاد بدهید تا می‌توانید در این ماه یتیم‌نوازی کنید. با قرآن محشور باشید. آیت‌الله روح‌الله قرهی

آیاآخرتجوییمعادلترکدنیاست؟:ما انسانها به خاطر دید مادی در این دنیای فانی، همّ و غم خود را بیشتر مصروف رسیدن به پیشرفتهای ظاهری  دنیوی که تا اندازه ای هم لازم است نموده و از امور اخروی غفلت می کنیم. احادیثی زیادی در باره نهی از این نگرش از معصومین(علیهم اسلام) نقل شده است. امام باقر(ع) در حدیثی بیان می کند که چه بسا اهتمام انسان حریص برای منافع دنیوی و رسیدن به آن، نتیجه ای جز دردسر و گرفتاری او نداشته باشد و چه بسا انسانی، امور اخروی را دست کم بگیرد و از آنها کراهت داشته باشد(مثل بی توجهی  به باورهای دینی)؛ در حالی که بعد از در پیش گرفتن همان امر آخرتی(مثلا توبه کند) سعادتمند شود. این حدیث و احادیث مشابه دیگر به ما می آموزد که همّ و غم ما باید بیشتر متوجه خانه آخرت باشد نه امورات دنیوی که چه بسا انسان را گرفتار استرس و تنش کند. اسلام اهتمام انسان در دنیا برای رسیدن به شرایط بهتر را نفی نمی‌کند و حتی انسان را ترغیب می‌کند که خیر دنیا و آخرت را با هم طلب کند. اما خاطرنشان می‌سازد که دنیا مزرعه آخرت است و مواهب آن تمام شدنی است و جهان آخرت باقی و ماندگار است. در این میان کسانی بر اثر غفلت و بی مبالاتی نسبت به آموزه های دینی، دلبسته دنیا شده و همت خود را در راه رسیدن به آن قرار می دهند؛ در حالی که به نتیجه دلخواه خود نرسیده و چه بسا  آرامش خود در زندگی را نیز از دست دهند.همه ما ضرب المثل «اغنیا محتاج ترند» را شنیده ایم. این ضرب المثل حاکی از آن است که چه بسا ثروتمند شدن(در عین کم توجهی به آخرت) باعث اضطراب و تشویش و تنش در زندگی فردی و خانوادگی افراد گردد. چه زوجهای جوانی که با چشمداشت به مادیات یکدیگر، و به امید رسیدن به یک زندگی ایده ال، با هم زندگی مشترک تشکیل دادند؛ اما پیوند آنها دوام چندانی نیافت. اینجاست که قرآن برای ما تبیین می کند که چه بسا شما در پی رسیدن به موقعیتی هستید، در حالی که نفع شما در آن نیست و برعکسوالدینی که به خاطر دید مادیگرایانه و کم لطفی نسبت به دین و دیانت، بر روی فرزندی حساب باز می کنند که مانند خودشان است، و فرزند دیگر که مقید به دین و دیانت است، کمتر به حساب می آورند؛ در حالی که موقع پیریِ والدین، فرزندی که بر روی آن حساب باز کرده اند، به زندگی خود مشغول است و کاری به والدین ندارد؛ اما فرزند مقید به دین، زیر بال و پر پدر و مادر خویش را می گیرد.فردی با هزار آرزو با دوستان مادی نگر خود ــ که بی اعتنا به حلال و حرام دین هستند، مغازه‌ای، شرکتی، و کسب و کاری راه می اندازد؛ اما نتیجه اش بجز ورشکستی و نارو زدن دوستانش به او، چیز دیگری نیست. اما همین فرد(یا فردی دیگر) پس از پی بردن به اشتباه خود و اهتمام به کسب و کار حلال که قبلا به آن بی اعتنا بود به زندگی خوب و سالمی دست خواهد یافت. انشاءالله.آخرت جویی، مخالف با مادیات نیست. اما مشکل از آنجایی شروع می شود که کسانی همه چیز را در مادیات خلاصه کرده و تمام وقت خود را مصروف دنیا می‌کنند؛ در حالی که جهان آخرت را که اصل است فراموش می کنند اینگونه افراد به فرمایش امام باقر(ع) که در ابتداگفته شئ ؛ ممکن است سالها برای رسیدن به مقاصد دنیایی زحمت بکشند ولی نتیجه ی درگیری و اضطراب را نصیب خود کنند.  نویسنده : سیدحسین سیدی

واقعه سدالابواب چیست؟:حضرت محمد «ص » پس از ورود به شهر "یثرب" مسجدی بنا کرد که بعدها "مسجدالنبی" نامیده شد. پس از آن اتاق‌هایی متصل به مسجد برای سکونت پیامبر«ص » و برخی از همسران آن حضرت ساخته شد. به مرور برخی از صحابه برای خود اتاقی در کنار مسجد ساختند. این اتاق‌ها علاوه بر دری که به سمت بیرون داشتند، دری هم به سمت "مسجد" داشتند و در وقت نماز، صاحبان آنها از این در وارد مسجد می‌شدند و دوباره از همان در برمی‌گشتند. پیامبر«ص » به فرمان خدا مأمور شد همه آن درها را غیر از در خانه علی بن ابی طالب «ع » ببندد.برخی پس از شنیدن این دستور ناراحت شدند و اعتراض کردند. حضرت فرمود: «من مأمور بستن این درها غیر از در خانه علی «ع » شده‌ام. شما در این باره سخنانی گفتید. به خدا سوگند، من از پیش خودم به بستن یا گشودن دری دستور ندادم. من به وظیفه‌ای مأمور شدم و از آن تبعیت کردم.» درمورد زمان وقوع جریان "سد الابواب" اختلاف است برخی ان را مربوط به سالهای اولیه هجرت و برخی ان را پس از فتح مکه میدانند.حدیث "سد ابواب"، فضیلتی انحصاری برای حضرت علی «ع » بود که بسیاری از افراد آرزوی آن را داشتند. امام علی « ع»در "شورای شش نفره" که برای تعیین "خلیفه سوم" شکل گرفته بود، به ماجرای "سد الابواب" استناد کرد و درباره آن از دیگران اقرار گرفت و فرمود: آیا در میان شما کسی هست که کتاب الهی، او را پاک دانسته باشد تا جایی که پیامبر « ص » درهای خانه همه "مهاجران" را به "مسجد" بست و تنها درِ خانه من را باز گذاشت.»   منبع: شهرسوال

ریسمانیبراینجاتکههیچگرهخوردگیندارد:یکی از اوصافی که برای قرآن بیان می شود این است که؛  (دعای شروع قرآن)، خدايا اين كتاب تو يك رشته و ريسماني است. مانند اینکه اگر در چاهی بیفتیم، رشته اي در چاه مي اندازند تا بتوانیم به وسيله اين رشته از چاه بيرون بياييم. بعد از هبوط حضرت آدم، ما هم هبوط كرده ايم و اکنون مي خواهيم به طرف خدا باز گردیم. قرآن رشته اي است كه آمده ما را از اين ظلمات و تاريكخانه و از اين عالم خاكي، نجات داده و به وسیله آن مسافت را طي كنيم و به قرب خدا برسيم. «حبلٌ» يك رشته است.نکته دیگر اینکه این رشته، متّصل است؛ هيچ كجايش گره نخورده و قطع نشده است و در میانه راه، ما را نمي گذارد. دو طرف حبل متّصل كجا است؟ يك طرفش حضرت حق و يك طرف بندگان خدا قرار دارد. ما بايد اين رشته را بگيريم و به سمت بالا برويم.حبل متّصل يعني اینکه هر قدمی كه در قرآن سير كنيد و قلبتان با قرآن نوراني و حجاب قرآن از دلتان برداشته شود، اسرار و حقايقي را مي بينيد كه در مرحله قبل نمي ديديد. در روايات فرموده اند درجات بهشت به اندازه آيات قرآن است و در روز قيامت به انسان مي گويند بخوان و بالا برو. اين نکته را باید بیان کرد که انسان، قرآن را در بهشت از روي حافظه اش نمي تواند بخواند، زیرا اين حافظه تا هنگام مرگ با او مي آيد و بعد از بين مي رود. آنچه از قرآن که در قلب انسان و در وجود او ثبت شده، با وی مي ماند و هر اندازه که نور قرآن در قلب شخص آمده باشد، مي تواند بخواند و بالا برود. آن درجه اي از قرآن كه در قلب ما هست، همان درجه بهشت ما است.     منبع:بیانات حجت الاسلام سید محمد مهدی میرباقری

نظر قرآن درباره عزاداری چیست؟:در این موضوع چند دسته از آیات قرآن می توانند مد نظر قرار گیرند و موضع قرآن را به تصویر بکشند:۱- زنده نگاه داشتن نشانه های راه الهی ،كسانى كه شعایر خدا را بزرگ مى‏شمارند كارشان نشان پرهیزگارى دلهایشان باشد.» [حج/۳۲]شعائر الهی، اموری هستند که وجهه اجتماعی دارند و پاسداشت حرمت آنها سبب تقویت مسیر حق می شود. و خدای متعال می خواهد که به آن ها توجه کرده شود، تا حق تقویت شود. پس عزاداری هایی که برای زنده نگاه داشتن یاد مجاهدان راه حق، و ایثارگری آن هاست، قطعا از مصادیق این شعائر بوده و در نزد خدای متعال، سبب تقرب است.  ۲-ذکر مصیبت گذشتگان با بیزاری جستن از ظالمان :در قرآن آیاتی وجود دارد که به ظلم های موجود در جامعه اشاره کرده و فرقه ظالم را محکوم نموده، بیان چنین مطالبی نشان می دهد که ذکر این امور، مورد تائید الهی است:مرگ بر شكنجه‏ گران صاحب گودال (آتش)، * آتشى عظیم و شعله ‏ور! * هنگامى كه در كنار آن نشسته بودند، * و آنچه را با مؤمنان انجام مى‏ دادند (با خونسردى و قساوت) تماشا مى‏ كردند! * آنها هیچ ایرادى بر مؤمنان نداشتند جز اینكه به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند.» [سوره بروج/۴-۸]  ۳-ذکر عزاداری پیامبری از پیامبران الهی:حضرت یعقوب (ع) بعد از فراق حضرت یوسف (ع) آن قدر به عزاداری پرداخت که چشمانش سفید شد و به تعبیر فرزندانش، نزدیک بود خود را هلاک کند:و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو مى ‏برد (و هرگز كفران نمى ‏كرد)» [یوسف/۸۴]باید به این نکته توجه کرد که حضرت یعقوب، پیامبر الهی بوده و با توجه به عصمت او، روشن است که عملش خطا نبوده است. علاوه بر اینکه قرآن این عزاداری را نقل کرده، و هیچ عیبی بر آن نگرفته است.«به درستى كه حضرت زین العابدین(ع) بر پدر بزرگوارش(ع) چهل سال گریست؛ در حالى كه روزها را به صیام و شبها را به قیام به پایان مى ‏برد و چون هنگام افطار رسیدى، غلام آن حضرت طعام و شراب مى ‏آورد و در پیش روى آن حضرت مى‏گذاشت و عرض مى ‏كرد: تناول فرماى اى آقا و خداوند من. پس مى ‏فرمود: فرزند پیغمبر خداى گرسنه كشته شد، پسر پیغمبر خداى تشنه كشته شد، و پیوسته مكرر مى ‏نمود و مى ‏نگریست تا اینكه غذاى او از آب چشم مباركش تر مى ‏شد و بر این حالت بود تا به حق متعال، اتصال گرفت. و روایت شده است از بعضى موالى آن حضرت كه گفت: اى آقاى من! آیا وقت نشده است كه اندوهت به آخر رسد و گریه ‏ات آرام گیرد؟ فرمود: یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(ع) پیغمبر خداى و فرزند پیغمبر خداى بود و دوازده پسر داشت، خداوند عز و جل یكى را از او پوشید. از غلبه اندوه و غم، موى سرش سفید شد و قامتش خم گرفت و دیده روشنش تاریكى پذیرفت و فرزندش حیات داشت و روزگارش را فرخندگى در پى داشت و من پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیت خویش را كشته و به خاك و خون آغشته دیدم، دیگر چگونه گریه‏ ام كم شود و خاطرم خالى از حزن و غم گردد؟»     منبع : شهرسوال