گفتار سودمند 97/5/23
گفتار سودمند
مصیبتهای امتحانی و اکتسابی :از نظر آموزههای قرآن، مصیبتها و شرور به دو دسته اصلی تقسیم میشود:۱- مصیبت و شرور اکتسابی: این دسته از مصیبتها و شرور به سبب اعمال انسانی بهوجود میآید؛ زیرا انسان کار بدی میکند که پیامدها و آثار آنگریبانگیر خودش میشود. خدا در این باره میفرماید: و هرگونه مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد و عملکرد خود شماست؛ در حالی که خدا از بسیارى از آن دستاوردهای شما درمىگذرد و تنها برخیگریبانگیر شما میشود. (شوری، آیه ۳۰) در جایی دیگر نیز میفرماید: به سبب عملکرد خود مردم ، فساد در خشکى و دریا پدیدار شده است تا سزاى بعضى از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند. (روم، آیه ۴۱) 2- مصیبتها و شرور امتحانی: این دسته از مصیبتها و شرور به حکم کلی الهی در قالب سنت و قانون امتحان است؛ زیرا خدا همان طوری که با خیر، نعمت، آسایش و آسانی انسان را میآزماید«تا سیهرو شود هر که در او غش باشد»، با مصیبت و شرور نیز انسان را میآزماید. خدا میفرماید: هر نفسى چشنده مرگ است و شما را به وسیله شر و خیرخواهیم آزمود و به سوى ما بازگردانیده مىشوید. (انبیاء، آیه ۳۵)از آیات و روایات به دست میآید که مصیبت و شرور اکتسابی اختصاص به کسانی دارد که گناه کرده و در دنیا تنها پیامد و دنبالههای برخی از گناهان خویش را میچشند؛ بنابراین، کسانی چون معصومان(ع) گرفتار چنین مصیبتها و شروری نخواهند شد؛ زیرا گناهی را مرتکب نشدهاند تا کیفر آن را در قالب مصیبت و شرور ببیند؛ اما مصیبتها و شرور امتحانی و افتنانی اختصاص به غیرمعصوم ندارد، بلکه معصومان نیز گرفتار آن خواهند شد؛ زیرا این مصیبتها و شرور، عام و فراگیر است. (عنکبوت، آیات ۲ و ۳)درباره علی(ع) آمده است: روزی امام بیمار شده بود. جمعى از برادران و یاران به عیادتش آمدند. آنان عرض کردندحالتان چطور است اى امیرمومنان؟ فرمود: شرّ است!!گفتند: این سخن شایسته مثل شما نیست.امام فرمود: خداوند متعال مىگوید: ما شما را با شرّ و خیر آزمایش مىکنیم. خیر همان تندرستى است و بى نیازى و شر بیمارى و فقر است و این تعبیرى است که من از قرآن مجید انتخاب کردهام. (مجمعالبیان، ذیل آیه ۵۳ سوره انبیاء) خلیل منصوری
در "کانادا" پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند.پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد و کار خودش را این گونه توجیه کرد:خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم.قاضی گفت: تو خودت میدانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و می دانم که توانایی پرداخت آن را نداری،به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت می کنم.در آن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود در آورد و درخواست کرد تا به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود.سپس ایستاد و به حاضرین در جلسه گفت:همهٔ شما محکوم هستید و باید هر کدام ده دلار جریمه پرداخت کنید،چون شما در شهری زندگی می کنید که فقیر مجبور میشود تکه ای نان دزدی کند!در آن جلسه دادگاه ۴٨٠ دلار جمع شد و قاضی آن را به پیرمرد بخشید!حضرت علی(ع)می فرمایند:اگر در شهر مسلمانان فقیری دیدی، بدان که دولتمردان آن شهر مال آن ها را می دزدند!!!
اصلاح ذات البین چیست:اصلاح ذاتالبین به معنی ایجاد صلح و آشتی بین یک یا چند نفر است. هر کسی اصلاح ذاتالبین کند به او حکمت عطا میشود که طبق قرآن خیر کثیر در آن است.اصلاح ذاتالبین امری ارادی است؛ چون تابع شرایط خاص فردی است و بسیار خطرناک است؛ چنانچه کسی این شرایط را نداشته باشد نه تنها اختلاف حل نمیکند، بلکه ممکن است باعث جنگ بیشتر هم بشود.کسی که اصلاح ذاتالبین میکند:1- باید ریشسفید یا حداقل سن بالا باشد. 2- دارای حکمت و علم باشد که بتواند زوایای پیدا و پنهان یک اختلاف را کشف کند. ریشه مشکلات را پیدا کند و راهحل صحیح ارائه دهد. 3- صبور بوده و حاضر به شنیدن تهمت و بیاحترامی باشد.4- رازدار بوده و روانشناس باشد. 5- مورد اعتماد طرفین یا حداقل یک طرف باشد. 6- قدرت بیان داشته باشد.7- اخلاق نیکو داشته باشد. 8- زمان برای حل مشکل و رسیدگی داشته باشد و اتفاقات را مدام پیگیری و جویا باشد.در اصلاح ذاتالبین هدف اصلی باید اصلاح ذات و ریشهای مشکل باشد، نه مرتفع کردن سطحی آن. مثال: دو نفر با هم در یک ملک اختلاف دارند، اینکه گفته شود «روبوسی کنید و بروید» مشکلی حل نمیشود. شاید برای لحظهای خشم و خشونت فروکش کند؛ ولی چون اصلاح ذاتی و عمیق نیست، احتمال زیاد زخم عود میکند. در اصلاح ذاتالبین بهتر است یک نفر بهعنوان مطلع و برنامهریز، از اول تا آخر کار باشد و افراد مصلح دیگر، هرگز وسطِ کار نباید وارد شوند.فرد مصلح نباید از هیچ طرفِ مصالحه، مبلغ یا هدیهای در طول مصالحه دریافت کند، یا نیت دریافت آن را در آخر کار داشته باشد؛ چون هم در تصمیمگیری دچار ناعدالتی میشود، هم از مقبولیت کلام در میان طرفین دعوا خارج میشود و مهمتر اینکه اجری نزد خدا نخواهد داشت. دریافت هدیه در آخر کار به شرط عدم انتظار آن در قبل یا طول مصالحه اشکالی ندارد.خداوند میفرماید: در بین برادران خود صلح ایجاد کنید.در جای دیگر میفرماید: مومنان با هم برادر هستند. یعنی ایجاد مصالحه بین دو فردِ مؤمن، خیلی راحتتر است از اینکه یکی مؤمن یکی غیر مؤمن باشد یا هر دو غیر مؤمن باشند؛ چرا که مؤمنان به اخلاق اسلامی چون عفو و بخشش و فرصت دادن و ثواب و... معتقد هستند، ولی غیر مؤمن اعتقادی به این اصول ندارد؛ پس جلب رضایت او سخت است. برخی از ما گمان میکنیم که مصالحه الزاماً به معنی آن است که بین دو نفر را طوری حل اختلاف کنیم که اختلاف رفع شده و به حالت آشتی برگردند و مانند قبل رفع فاصله شده و صمیمی شوند. این کار هرچند بهتر و ایدهآل است ولی همیشه به عنوان مصالحه نه میشود و نه جایز است که آن را انجام داد. گاهی مصالحه با ایجاد فاصله و دوری ضرورت پیدا میکند. به عنوان مثال: زن و شوهری که شوهر اعتیاد سنگین به مواد مخدر دارد و دست به اعمال خشونتآمیز میزند، اگر ما بخواهیم مصالحه ایجاد کنیم و آنها را آشتی داده به زیر یک سقف برگردانیم، چون یک طرف دعوا ظالم و طرف دیگر مظلوم است و ظالم قابل اصلاح نیست، اینجا مصالحه نکردهایم. مصالحه در اینجا فقط در طلاق ممکن میشود. پس مصالحه همیشه وجه و صورت مثبت ندارد؛ گاهی صلاح کار شاید در یک کار منفی باشد و بهجای نزدیک شدن، باید طرفین را از هم دور کرد تا صلح ایجاد شود.
اگر کسی می خواهد بداند که در مسير خودسازی قرار گرفته يا نه، بايد ببيند که نسبت به اطرافيانش بدگمان است يا نه؟! اگر بدگمان بود بايد بداند که در سير انسانی نيست.اوّلين پله ای که انسان را در مسير خودسازی قرار مي دهد، خوش بينی است.از همين اکنون خود را بسنجيم که خود را نسبت به ديگران بدبين يافتيم بايد تصميم بگيريم در اوّلين پلّه خودسازی قدم گرفته و خوش بين باشيم.هر کجا ديديم سوء ظن پيدا کرده ايم خلاف آن را در نظر بگيريم. روايت شريفی از امام صادق«عَلَيهِ السَلام» است که امام مي فرمايند: فعل برادرت را حمل بر احسن کن. به عنوان مثال اگر شخصي جواب سلام شما را نداد، شما مي توانيد اين جواب ندادن او را سه گونه تفسير کنيد 1- اينکه به صورت منفی تفسير کنيد و بگوئيد اوبا من کينه کرده و نمي خواهد جواب مرا بگويد. 2-با خود بگوييد او حواسش نبوده که جواب مرا بدهد وگرنه جواب مرا مي داد، که اين حمل فعل برادر «علي حسنه» است. 3-اينکه با خود بگوييم او نه تنها حواسش نبوده بلکه چون در فکرکارگشايی ديگران بوده جواب مرا نداده.اين حمل فعل برادر «علی احسنه» است و امام فرمودند فعل برادرتان را به نيکوترين وجه حمل کنيد. استاد صمدی املی
کیفیت اقامه صحیح نماز را از امام جعفر صادق(ع) یاد بگیریم :حماد بن عيسى گفت: در محضر امام صادق عليه السّلام بودم ، به من فرمود: آيا مى توانى نماز را خوب بخوانى؟ عرض كردم : چگونه نمى توانم و حال آنكه كتاب حريز را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم .حضرت فرمود: براى تو ضرر ندارد، برخيز و نمازى بخوان تا من ببينم كه چگونه مى خوانى .حسب الامر حضرت رو به قبله ايستادم و شروع به خواندن نماز كردم . تمام نماز را از نظر ركوع و سجود به جاى آوردم ، اما حضرت آن را نپسنديد و فرمود: نماز را خوب نخواندى . واقعا چقدر زشت است براى مردى كه شصت هفتاد سال از عمرش مى گذرد و حال آنكه نمى تواند يك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن بخواند.من خجالت كشيدم و خود را كوچك ديدم . عرض كردم : فدايت شوم ، شما نماز را به من تعليم دهيد.پس ، امام عليه السّلام رو به قبله راست ايستادند و دستهاى خود را آزاد گذاردند و انگشتهاى دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابين دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بيشتر فاصله نداشت و انگشتهاى پاى خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحيد را با ترتيل (به آرامى و خوبى) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحيد، به قدر يك نفس كشيدن صبر كردند. بعد دست خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند و در حالى كه ايستاده بودند گفتند: اللّه اكبر و پس از آن به ركوع رفتند و كف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانكه پا راست شد و پشت آن حضرت طورى مساوى شد كه قطره آبى بر آن مى گذاشتند، به هيچ طرفى نمى ريخت . گردن خود را كشيده و سر به زير نينداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامى گفتند: سبحان ربّى العظيم و بحمده بعد راست ايستادند و چون خوب ايستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال كه ايستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند كردند و گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده رفتند.دو كف دست را پيش زانوها، مقابل صورت خود بر زمين گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّى الاعلى و بحمده . اعضاى بدن خود را از يكديگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانيده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود كه به زمين گذارده بودند، سجده كردند كه پيشانى و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بينى باشد. بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روى زمين واجب است كه پيشانى و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بينى بر زمين سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است كه خدا در قرآن فرموده است :پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتى نشستند گفتند: اللّه اكبر و به ران چپ نشسته ، پشت پاى راست را بر كف پاى چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّى و اتوب اليه و دوباره در حالى كه نشسته بودند. گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام كردند. و در ركوع و سجود هيچ يك از اعضاى بدن را بر يكديگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمين نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از يكديگر باز بود و به اين كيفيّت دو ركعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: اى حماد، اين چنين نماز بخوان. منبع:حوزه