سلام برمحرم                             

چگونه می‌توان از حضور بانوان در صحنه‌گردانی کربلا الگو گرفت؟ :حضور پررنگ حضرت زینب کبری و دیگر بانوان خاندان پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین در واقعه‌ی کربلا و اتفاقات پس از آن، این سؤال جدی را مطرح می­‌کند که اگر اهل بیت پیامبر اسوه و الگوی ما هستند، بانوان جامعه‌ی ما در عصر حاضر، چگونه می­‌توانند از آن حضور و آن نقش‌آفرینی بزرگ، الگو بگیرند؟ آیا کربلا در دل تاریخ مانده است یا برای دوران ما نیز ملاک عمل دارد؟حضور زنان در ماجرای قیام امام حسین (ع)، دو وجهه دارد: اول، اصل حضور آن‌ها به عنوان زن در یک حرکت بی نظیر اجتماعی و تاریخ ساز و دوم، چگونگی حضور و عملکرد ایشان در کربلا و دوران اسارت.جامعه‌ی عصر امام حسین (ع)نیاز به اصلاح جدی داشت. جامعه‌ای که امت پیامبر خاتم( ص)بود اما از سیره و مسیر پیامبر خود زاویه گرفته بود. امام حسین (ع)هدف و راز قیام خود را در نامه و وصیت به محمد حنفیه چنین بیان کرد: "من خروج کردم تنها برای طلب اصلاح در امت جدم؛ میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم"و چنین مصلح بزرگی که مسیر تاریخ را تغییر داد، خانواده، همسر، دختران، خواهران و زنان اهل بیت را با خود همراه می‌کند در عین اینکه از خطرات این راه و اسارت سخت آنان آگاه است. پس قطعاً در حضور بانوان اهل بیت در این رخداد عظیم اجتماعی، سیاسی و دینی، مصلحت و وظیفه‌ای خاص وجود داشته است.اسلام وقتی که می‌گوید: مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموعه‌ی نظام اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر همه سهیم و شریکند؛ زن را استثناء نکرده. ما هم نمی‌توانیم زن را استثناء کنیم. مسئولیت اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی و پیشرفت جامعه‌ی اسلامی بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هر کدامی به نحوی بر حسب توانائی‌های خودشان. پس صِرف حضور بانوان خاندان پیامبر در کربلا از آن جهت که آنان کسانی بودند که جز برای انجام تکلیف الهی کاری انجام نمی‌دادند، اثبات می‌کند که زن مسلمان، مسئولیت‌هایی در اجتماع دارد و باید در موقعیت‌های گوناگون وظیفه‌ی اجتماعی خود را تشخیص دهد و عمل نماید. ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید. هرکس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین (ع) هم نباشد، عظمت پیدا می‌کند. بخش عمده‌ی این عظمت از این جاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده‌ی بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب(س) را ساخت. قبل از حرکت به کربلا، زینب کبری فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه این که نمی‌فهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس می‌کرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانواده‌اش جدا می‌شود؛ و به همین دلیل هم بود که بچه‌های خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس می‌کرد که حادثه چگونه است. بعد از شهادت حسین بن علی هم که دنیا ظلمانی شد و دل‌ها و جان‌ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ نوری شد و درخشید.باید خوب و دقیق به صحنه‌ی کربلا و اتفاقات بعد از آن نگاه کنیم و نقش‌آفرینی بانوان را در هر تصویر، تماشا کنیم تا نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین الگو را به سیره اهل بیت علیهم السلام برگیریم.

زمانی که هنوز خورشید وجود اباعبدالله الحسین (ع)بر عالمیان می‌تابد، و هنوز رسالت پیام‌آوری عاشورا بر شانه‌های زینب سلام الله علیها بار نشده است، در بزنگاه‌های دشوار کربلا، زینب پشتیبان و یاور امام خویش است. در یک موقعیت سخت، وقتی تمام اصحاب و مردان جنگی از خاندان حضرت سیدالشهدا (ع)به شهادت رسیدند و حضرت قصد داشت که خود به میدان برود، به خیمه گاه آمد و به زینب (س) فرمود: «فرزند خردسالم را بیاور تا با او وداع کنم». قاعدتاً طفل شیرخوار، در دامان مادر خویش است اما چرا امام او را از عمه‌اش طلب می‌کند؟ شاید به خاطر رخداد هولناکی که لحظاتی بعد اتفاق می افتد و حضور مادر، فاجعه را سخت‌تر می‌کند و اینجاست که نقش آفرینی زینب کبری در کمک به حال امامش جلوه می‌کند. وقتی تیر حرمله طفل را به شهادت رساند، حسین (ع)به زینب فرمود: «بگیر کودک را».پیش از این واقعه‌ی سخت، در ماجرای شهادت حضرت علی اکبر نیز حضور حضرت زینب در کنار امامش یاورانه بود. در آن ساعت‌های بحرانی که قوی‌ترین انسان‌ها نمی‌توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود.پس از شهادت حضرت اباعبدالله (ع)، اکنون زینب کبری( س)یک اسیر جنگی است. اسیری در دست شقیترین و آلوده‌ ترین موجودات آن روزگار. اما تمام رنج‌ها و داغها و دغدغه­ ها، سبب نمی‌شود که آن بانو، مأموریت خود را فراموش کند. و آن مأموریت خطیر اجتماعی نیز سبب نمی‌شود که روحیه زنانه و حیای زنانه خود را از یاد ببرد. هنگام ورود کاروان اسرا به کوفه، بر در دروازه ی کوفه، این زن با شخصیت که در عین حال زن باقی می‌ماند و گرانبها، خطابه‌ای می خواند. زینب موقعیت را تشخیص داد و خطابه‌ای خواند در نهایت عظمت. در عین حال دشمن می­گوید: شجاعت علی با حیای زنانگی درهم آمیخته بود. این است نقش زن به شکلی که اسلام میخواهد؛ شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت، پاکی و حریم. تاریخ کربلا به این دلیل مذکر- مؤنث است که در ساختن آن، هم جنس مذکر عامل مؤثری است ولی در مدار خودش و هم جنس مؤنث در مدار خودش. این تاریخ به دست این دو جنس ساخته شد.الگوی کربلائیان به ما می‌گوید که مرزهای حضور اجتماعی یک زن، مرزهای تکلیف اوست. حضور عفیفانه با حفظ حریم شخصیت او، نه تنها بلااشکال، بلکه حتی گاهی لازم است.   نویسنده : فاطمه حسینی مجرد

استاد انصاریان :از رونق بخشیدن و شرکت در عزای حسینی غفلت نکنید فتح الفتوح مشکلات دنیوی و سختی های اخروی با اشک و زیارت  بر سیدالشهدا(ع)  سهل و آسان می شود.

عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.: کودکی پرسید: چه می نویسی؟عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید.

عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری.اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست!دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می برى از تو انسان بهتری می سازد!

سوم: مداد همیشه اجازه می‌دهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست! چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید!پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى كنى، ردی از آن به جا مى ماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن!

خصلت مفید :عبدالله مبارک را پرسیدند: کدام خصلت در آدمی نافع‌ تر است؟ گفت: عقلی وافر.گفتند: اگر نبود؟

گفت: حُسنِ ادب.گفتند: اگر نبود؟ گفت: برادری مُشفق تا مشورتی کند.گفتند: اگر نبود؟ گفت: خاموشیِ دائم.گفتند: اگر نبود؟ گفت: مرگ در حال...   تذکره الاولیا-عطار

تطهیر چشم :شارع مقدس محدوده ی دیدن چشم را برای ما بیان فرموده است.چشم مجاز است فقط آنچه را که در محدوده ی شرع قرار گرفته، بنگرد و در مقابل آنچه خلاف شرع مقدس است، خود را حفظ کند.این به معنی بستن چشمها و ندیدن نیست، بلکه با دید بصیرت به موجودات نظام طبیعت نگریستن [توصیه شده] و مجاز است.اگر چشم به بعضی چیزها بنگرد، نفس از حالت اعتدال خارج می شود، اگر چه فقط یک نگاه کردن ظاهری باشد (مثل نگاه به نامحرم و...).کسی که چشمش را پاک نگاه ندارد، خود را از اساس انسانیت دور ساخته است.   استاد صمدی املی

زیارت تو، حج تو، مکه تو و این نماز تو، فقط بذری است که می افشانی از آن به بعد اوست که باید سبزش کند. ما چه میدانیم؟ شاید به صلاح ما نباشد که این بذر الآن سبز شود و باید رویش آن عقب بیفتد.اگر دستت رسید از شاخه آن درخت میوه ای بچینی، بچین. نوش جانت و اگر دستت نرسید، ناراحت نباش.سرت را به پای این درخت بگذار و به پابوس این درخت برو و آن را ببوس و بر در این بارگاه باش.تو فقط باش، بعد از آن چه کار داری، هر چه می شود بشود. انسان باید تسلیم ولایت باشد و بداند که همین است و بس.نباید به این که چه می دهند و چه نمی دهند کاری داشت.  استاد صمدی املی

شهید مطهری :اما اگر ربا را مي‌‌‌‌‌خوريم، نماز را هم با نافله هايش مي‌‌‌‌‌خوانيم، اگر خيانت به امانت مردم مي‌‌‌‌‌کنيم ولي زيارت عاشورايمان هم ترک نمي‌‌‌‌‌شود، مي‌‌‌‌‌فهميم که اينها عبادت نيست، روي عادت است.از امام روايت شده است: هيچ وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنيد؛ يعني رکوعهاي طولاني وسجودهاي طولاني شما را گول نزند، ممکن است  اين از روي عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند. اگر مي‌‌‌‌‌خواهيد بفهميد اين شخص چگونه آدمي است، در راستيها و امانتها امتحانش کنيد چون امين بودن عادت بردار نيست، راست گفتن عادت بردار نيست مانند نماز خواندن.اسلام و نیاز ها جلد ۱ صفحه ۲۱۱

جابر بن عبدالله به حضرت سجاد علیه السلام عرض کرد:هنوز وقت آن نشده که گریه های خود را کم کنید؟چرا اینقدر گریه و بی تابی می‌کنید؟فرمودند:«یعقوب نبی پیامبر بود و فرزند پیامبر و دوازده پسر داشت، خداوند یکی را گرفت و غایب شد و می‌دانست یوسف زنده است،موی سر و صورتش سفید شد و قدش خمید و از شدت غصه دیدگانش را از دست داد،و این حالات همه در حالی بود که می‌دانست پسرش زنده است؛ولی من، پدر و برادرانم و هفده نفر از خانواده ام را از دست دادم.

عصر عاشورا از گودال قتلگاه عبور کردیم، دیدم همه اینها به خاک و خون غلطیده اند؛هرگاه آب میخورم، یاد لب تشنه اباعبدالله علیه السلام می‌افتم.هر وقت می‌بینم قصابی گوسفندی را ذبح می‌کند، به یاد این می‌افتم که پدرم را با لب تشنه کشتند؛هر وقت بچه ای می‌بینم، یاد علی‌اصغر علیه السلام می‌افتم؛هر وقت جوانی را می‌بینم یاد علی اکبر و عباس علیهما السلام می‌کنم.چگونه گریه ها را تمام و کم کنم.عوالم العلوم، ج۱۸ص۱۵۶-۱۵۸       

  استاد انصاریان؛ امام حسين(ع) مصداق واقعی رحمت واسعه الهی است،باب فیض الهی اختصاص به مسلمانان ندارد و مرزبندی های آن فراتر از مذهب و دین است، لذا هر کسی بتواند رابطه عمیقی با حضرت سیدالشهداء(ع) برقرار کند حتماً به دستاوردهای بزرگی می رسد.صفت "رحمت الله واسعه" را برای امام حسین(ع) بکار می برند و هر کسی به تناسب شایستگی و ظرفیت خود می تواند از این واسطه فیض الهی بهره مند شود و از نظر اعتقادی و باورهای دینی به مرام امام حسین(ع) نزدیک تر گردد