عوامل موثر در تربیت و رفتار                     

شناخت عوامل موثر در تربیت و رفتار آدمی می تواند زمینه را برای تغییر رفتار و ایجاد شرایط مناسب برای تربیت و رفتار صحیح و درست فراهم آورد. از این رو، در اقسام و انواع علوم انسانی از علوم روان شناسی گرفته تا علوم تربیتی و علوم اجتماعی به این مهم توجه می شود. نویسنده در این مطلب بر اساس آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا مهم ترین عوامل موثر در تربیت و رفتار آدمی را تبیین نماید. پس وقتی از تربیت کسی یا چیزی سخن گفته می شود، به معنای پرورش دادن و به‌فعلیّت‌رساندن استعدادهاى درونى بالقوّه است تا آن چیز به کمال بایسته و شایسته اش برسد. پس تنها چیزهایی را می توان تربیت کرد که قابلیت تربیت داشته باشد؛ یعنی چیزهایی که دارای قوا و استعدادهای قابل فعلیت رسیدن است. از همین رو، اصطلاح تربیت درباره چیزهایی چون زراعت و جانور و انسان به کار می رود که قابلیّت رشد و نموّ است.به هر حال، بر اساس آموزه های قرآنی، انسان موجودی تربیت پذیر است. به این معنا که قابلیت آن را دارد منش، کنش و واکنش هایش بر اساس معیارها و شاخص هایی سامان دهد. این تربیت پذیری هم به معنای ایجاد شرایط برای فعلیت یابی قوا و استعدادها و هم به معنایی تغییر در شرایط ، منش و کنش و واکنش است. بنابراین انسان از هر جهت قابلیت تغییر را دارا است.این بدان معناست که هر شخص انسان با آن که دارای فطرت الهی و فعلیت هایی از پیش ساخته شده است که زیرساختار استعدادها و قوای او را شکل می دهد(شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ روم، آیه ۳۰ و آیات دیگر) با این همه این زیرساختارهای فطری، می تواند تحت عوامل موثری در وجودش، خودنمایی و ظهور کمی و کیفی داشته باشد یا دفن و دسیسه شود به طوری که تاثیری در فرآیند زندگی شخصی او نداشته باشد.(همان ؛ و نیز بقره، آیه ۷ و اعراف، آیه ۱۷۹ و آیات دیگر)اگر بخواهیم وجود انسان را نسبت به فطرت و عوامل تربیتی بیان کنیم، باید فطرت را همان نرم افزار ابتدایی بدانیم که روی هر دستگاه رایانه ای نصب شده است و قابلیت آن را دارد تا نرم افزارهای نظام عامل همانند ویندوز را بپذیرد؛ همان نرم افزاری که حتی پس از حذف سیستم عامل هم چنان فعال است و به شما اجازه نصب دوباره همان برنامه یا نظام لینوکس و مانند آن را می دهد. از همین روست که خداوند درباره نرم افزار فطرت بر این نکته تاکید دارد که این فطرت ممکن است دفن و دسیسه شود و فتیله آن پایین باید و مختوم و مطبوع شود(شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیه ۷)، اما هرگز به عنوان سنت الهی و قانون حاکم بر نظام انسانی تبدیل نمی یابد. خداوند به صراحت می فرماید: پس روى خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین کن، با همان فطرت و سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر و تبدیل پذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمى‏دانند.(روم، آیه ۳۰)پس آن چه اتفاق می افتد تغییرات و تبدیلاتی است که در نرم افزارهای دیگر وجود انسان رخ می دهد. به سخن دیگر، انسان یک زیربنایی دارد که هرگز تبدیل و تغییر در آن راه نمی یابد و همان انسانیت انسان را شکل می دهد، اما یک روبنایی دارد که قابلیت تغییر است. از این روست که خداوند درباره تغییر پذیری این روبنا می فرماید: در حقیقت، خدا حال قومى را تغییر نمى‏دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.(رعد، آیه ۱۱) و نیز می فرماید: ؛ این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمى‏دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدا شنواى داناست.(انفال، آیه ۵۳)پس رو بنای انسان تغییر می یابد ، اما زیر بنای انسان که همان فطرت انسانی است هرگز تبدیل در آن راه نخواهد یافت. از این روست که انسان وقتی با اعمال زشت و گناه خود از مرتبه انسان تنزل می یابد، آن وجه انسانی وی هم چنان موجود است با آن که به مرتبه پایین تری چون جانور، گیاه و سنگ و سنگ سخت و خارا سقوط کرده باشد. خداوند می فرماید: و در حقیقت، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریده‏ایم. [چرا که‏] دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمى‏کنند، و چشمانى دارند که با آنها نمى‏بینند، و گوشهایى دارند که با آنها نمى‏شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‏ترند. [آرى،] آنها همان غافل‏ماندگانند.(اعراف، آیه ۱۷۹)پس انسان با حفظ اصل انسانی حیوان و پست تر از آن می شود و در قیامت با حفظ آن عنصر وارد صحنه قیامت و دوزخ می شود. پس اگر بوزینه و خوک شد، «انسان بوزینه» و «انسان خوک» یا «انسان شترگاوپلنگ» یا «انسان سنگ آتش زنه» و «انسان سوخت دوزخ»(بقره، آیه ۲۴؛ تحریم، آیه ۶) است، نه این که خوک یا بوزینه باشد و جایگاه انسانی ساقط شده خودش را نشناسد؛ زیرا اگر بوزینه شود بدون آن اصل انسانی که دیگر رنجی ندارد؛ زیرا بوزینه از بوزینه بودن خود رنجی نمی برد؛ چرا که در دستگاه عدالت الهی در جایگاه خودش قرار دارد و سنگ آتش زنه و یا حتی دوزخ از دوزخ بودن خود نه تنها رنجی نمی برد بلکه احساس خوشبختی و سعادت می کند و به جایگاه خود افتخار می کند و می گوید به حکم الهی آماده خدمت هستم و می خواهم بیش تر از پیش از دشمنان عدالت انتقام بگیریم و «هل من مزید» می کند.(ق، آیه ۳۰) اما این انسان است که وقتی با حفظ آن فطرت و اصل خویش، بوزینه و سگ و خوک و «انسان شترگاوپلنگ» شد، رنج می برد؛ چون یاد دارد که از چه کرامت وجودی برخوردار بوده و آن را از دست داده است: انسان وقتی بالا می رود نیز همین حالت را دارد، زیرا با وجود انسان بودن، فرشته و یا از فرشتگان برتر است و این احساس است که او را در مقام خلافت الهی و شرافت و کرامت اکتسابی دیگر، در اوج خوشحالی و سرور نگه می دارد و در بهشت رضوان احساس سرور می کند.(انسان، آیه ۱۱)به هر حال از نظر اسلام، انسان تربیت پذیر است و می تواند در دو مسیر صعود و سقوط حرکت کند. بنابراین، اگر مواردی دیده می شود که موجب خطا و اشتباه در فهم می شود و انسان گمان می کند که بر اساس آن ادله و آیات و روایات، انسان قابلیت تربیت را ندارد، باید حمل به این محکمات شود؛ زیرا بر اساس آیات قرآنی ، آیات قرآن متناظر به هم هستند(زمر، آیه ۲۳) و متشابهات با محکمات قابل تفسیر است.(آل عمران، آیه ۷)              عوامل موثر تربیتی :بر اساس نظریه های روان شناسی عواملی چون وراثت و محیط اجتماعی و زمان در تربیت و رفتار آدمی نقش اساسی و بنیادین دارد. به نظر می رسد که از نظر آموزه های قرآنی شمار عوامل موثر در تربیت انسان بیش تر از این موارد باشد. در این جا به شماری از این عوامل موثر اشاره می شود:وراثت: بر اساس آموزه های وحیانی قرآن یکی از مهم ترین عوامل تربیتی وراثت است. از همین روست که در روایات و آیات بر انتخاب همسر مناسب و پاک تاکید شده است. خداوند از مومنان می خواهد برای این که فرزندان خوبی داشته باشند، همسرانی مومن و پاکدامن انتخاب کنند. از این روست که از انتخاب همسران غیر مومن و ناپاک برحذر می شود و ازدواج با مشرک و فاسق و فاجر را جایز نمی شمارد. از نظر قرآن اگر کسی به این قواعد و قوانین عمل نکند و با خانواده ای غیر مومن و فاسق و غیرطیب و پاک ازدواج کند و فرزندانی ناپاک وکافر و مشرک ثمره این ازدواج باشد باید خودش را سرزنش کند؛ زیرا نمی توان از نقش اساسی و کلیدی وراثت چشم پوشید. این گونه است که وارثت نقش نابودگری در میان قوم نوح داشت و آنان را در همین دنیا گرفتار عذاب استیصال و نابودی کرد.   محیط اجتماعی: از دیگر عوامل موثر در تربیت باید به محیط اجتماعی اشاره کرد. این محیط اجتماعی از خانواده به عنوان کوچک ترین و نیز هسته نخستین هر اجتماع و جامعه ای تا محیط مدرسه و کوچه بازار، تا شهر و کشور و بلکه در جامعه امروز تا محیط های فضای مجازی را شامل می شود. به این معنا که شخص متاثر از محیطی رشد می کند که در آن زندگی می کند. کودکی که در فضای مجازی و رسانه ای با انبوه از انحرافات فکری و اعتقادی و رفتاری رشد می کند، متاثر آن خواهد بود. کودکی که با فیلم ها و بازی های رایانه ای زشت و نابهنجاری چون جنگ و خشونت و قتل و غارت و دزدی رشد می کند آن را به فضای واقعی زندگی گسترش می دهد و برایش رفتارهای زشت ونابهنجار و قتل و غارت و دزدی یک عمل طبیعی و عادی جلوه می دهد. بر عکس کسی که در محیط سالم اجتماعی چه واقعی و چه مجازی زندگی می کند و سرمشق هایش حقایق و حقیقت های انسانی و اخلاقی و هنجاری است به طور طبیعی در زندگی رفتاری دیگر خواهد داشت  جنسیت: از دیگر عوامل موثر در تربیت می توان به جنسیت اشاره کرد. به این معنا که زن و مرد به دلایلی از هم متفاوت هستند. این تفاوت چنان که گفته شد در اصل نیست؛ زیرا فطرت و روح هر دو یکی است. خداوند می فرماید: اى مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدى» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید و از خدایى که به [نامِ‏] او از همدیگر درخواست مى‏کنید پروا نمایید و زنهار از خویشاوندان مَبُرید، که خدا همواره بر شما نگهبان است.(نساء، ایه ۱) اما در جنس زن و مرد تفاوت هایی به سبب کالبد پدید می آید که نمی توان آن را نادیده گرفت. از جمله این تفاوت ها که به کالبد باز می گردد، توانایی زن در فرزندآوری و نیز عواطف شدید مادرانه در زنان و عقلانیت مدیریتی در مردان است که به هرمون های جنسیتی آنان ارتباط پیدا می کند. از آیه ۱۸ سوره زخرف نیز این معنا به دست می آید که افزون بر محیط اجتماعی، تفاوت جنسیتی متاثر از کالبد زنانه و مردانه چگونه می تواند زن را در معادلات خصمانه در نقطه ضعف قرار دهد؛ زیرا توانایی بدنی مردان در خصوصت و دشمنی و درگیری خودش را قوی تر از زنان نشان می دهد. پس در تربیت باید افزون بر روح مشترک زن و مرد به این نکته کلیدی توجه داشت که کالبد زنانه و مردانه و جنسیت بر آمده از آن نقش کلیدی در تربیت دارد.    سن و سال: از دیگر عوامل موثر در تربیت ، سن و سال است. به این معنا که نمی توان شرایط و مقتضیات سن و سال را نادیده گرفت؛ چرا که هر سن و سالی شرایط و اقتضائاتی دارد و انسان در هر سنی گرایش ها و تمایلاتی دارد و نیز از نظر کنش و واکنش و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متفاوت است. به عنوان نمونه همان طوری که گفته شد کودکان در پذیرش بهتر از بزرگ ترها عمل می کنند و هم چنین قدرت یادگیری بیش تری دارند و یادگیری های آنان ماندگارتر و پایدارتر است. پیامبر(ص) نیز می فرماید: شما را به نیکى با جوانان سفارش مى کنم، چرا که آنان، دل هاى رقیق ترى دارند، به راستى که خداوند، مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده برانگیخت، جوانان با من همپیمان شدند و پیران با من به مخالفت برخاستند. آن گاه این آیه را خواندند: «و عمر آنان به درازا کشید و دل هایشان سخت گردید». و نیز می فرماید: هر کس در جوانى اش بیاموزد ، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و هر کس دربزرگ سالى بیاموزد، مانند نوشتن بر روى آب است . زمان: هر زمانی اقتضائاتی دارد که باید به آن توجه داشت. قرآن تاکید دارد که دین اسلام یکی است و جز اسلام دینی را خداوند نفرستاده و نمی پذیریداما با این همه با توجه به مقتضیات زمانی و عصری خداوند شرایع را فرستاده است. البته پس از اسلام در کلیات هیچ تغییری رخ نمی دهد ولی در منهاج و روش ها و نیز در جزئیات با توجه به مقتضیات زمکانی یعنی زمانی و مکانی باید تغییرات را پذیرفت. از این روست که امام علی(ع) نیز می فرماید: آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید؛ زیرا آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده‏اند.البته عوامل دیگری نیز در تربیت تاثیرگذار است .