گفتار سودمند 97/9/25
گفتار سودمند
گناهانی که تا 7 نسل بعد تحت تاثیر قرار می گیرند:..بعضی از گناهان فقط ما را درگیر می کند و برخی از گناهان طبق روایات تا 7 نسل تاثیر منفی خودش را می گذارد.. یکی شراب خواری است ،دومین گناه حرام خواری است،انسان فکر می کند خوب است از هر راهی که شد پول به دست بیاورد.حرام خواری مثل غیبت و دروغ نیست و تا نسلهای بعدی را هم تحت تاثیر قرار می دهد..آیاتی در قرآن داریم که می فرماید:دقت کنید چه می خورید؟آیا مال خودتان است؟ مال یتیم است؟ یا ...وقتی لقمه حرام شد و انسان لقمه حرام خورد چشم انسان نمی بیند، گوش انسان نمی شنود و هرچه به بچه ات بگویی نماز بخوان و... اهمیت نخواهد داد...وقتی در جامعه ای جرمهای بزرگ اتفاق افتاد قُبح جرمهای کوچک ریخته می شود.90 درصد مفاسداجتماعی از خانه هاست و مشکل اکثر خانه ها از لقمه هاست که دقت نمی کنیم و هر لقمه ای را به زن و بچه می دهیم. .شخصی از امام سجاد علیه السلام سوال کرد:چگونه صبح کردی؟یعنی روزت را چگونه آغاز کردی؟فرمود:صبح کردم در حالیکه به هشت کس بدهکارم و آنان هرروز هشت چیز از من طلب میکنند و مرا به سوی خود میخوانند:اول خدای تعالی از من واجبات را میخواهددوم پیامبرصلی الله علیه و آله سنتش را می خواهد و می فرماید بیرون از سنت من نرویدسوم:زن و فرزند، نفقه و مخارج زندگی را طلب می کنند، نان حلال به خانه بیاورم داریم در روایت که مردان به سوی جهنم میروند!!که چرا نان حرام به خانه آورده اند..خدا مادران قدیم را رحمت کند مرد که می خواست از خانه بیرون بیایند به آنها می گفتند:ما به نان جو هم راضی هستیم،مال حرام نیار خونه الان عموما زنها دوست دارند خانه هایشان بزرگ باشد، جهیزیه ی خوب برای دخترشان بگیرند و طلا بخرند و ... کاری ندارند از کجا کسب می شود!! همین مال حرام باعث می شود نبینیم، نشنویم...پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای به دنیا آمدن حضرت زهرا سلام الله علیها 40 روز از مردم کناره گرفتند..در حالی که روزه بودند و بعد از 40 روز که نزد حضرت خدیجه سلام الله علیها آمدند با غذاهای بهشتی افطار کردند.فرض کنید با مصالح بد ساختمانی می سازید اگر مصالح پول دادید بعد از مدتی ساختمان می آید پایین!
تقصیر بنا و معمار نیست چون شما مصالح بد تحویل داده اید،شما مصالح به خدا تحویل می دهید خدا هم به شما بچه تحویل میدهد،اگر بچه خوب شد و به گل نشست خوش به حالتان!این دیگر به خدا ارتباطی ندارد خودتان مصالح آماده کرده اید...اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
اگر به تو آموختند که پسرا شیرن، دخترا موشن :شهید مطهری به من اموخت زن و مرد متفاوت هستند و نباید یکسان باشند چون ظلم به زن است یکسانی. اگر غیرت را دخالت معنا كردند و با حیا شدن را در صندوق کردن؛شهید مطهری به من گفت غیرت، عشق مرد به ناموسش است؛ و حیا، احترام زن به خودش.اگر گفتند که مرد میتواند زنش را بزند؛اسلام به من آموخت که زن ریحانه است و مرد وظیفه دارد تمام اسباب راحتی و آسایشش را فراهم کند... اگر به تو آموختند که بی حیایی زن برایش آزادی است و با چادر او را اسیر میکنیم؛شهیدمطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که حجاب امنیت است و بی حجابی اسیر دست مردان هوس باز شدن.اگر گفتند که زن عقلش نصف مرد است و نمی تواند به تنهایی در دادگاه شهادت دهد؛شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من گفت که زن احساسات و عواطفش دو برابر مرد است و از این رو ممکن است در شهادت دادن دچار تزلزل شود.اگر به تو گفتند که دیه زن نصف دیه ی مرد است چون ارزشش کمتر از مرد است؛ شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که اگر مرد کشته شود برای اینکه همسرش فرزندان را در آسايش و دور از دغدغه معيشت بزرگ كند، ديه او دو برابر است.
یک دعوت همگانی :خدا اولین صفتی که بعد از سجده ماه و خورشید و ستارگان برای یوسف(ع) ذکر میکند، این است که تو منتخب الهی هستی. اگر کسی منتخب الهی شود، قطعاً ماه و ستارگان و خورشید بر او سجده میکنند، زیرا به غیر از نگاه الهی در وجود او نیست. همه عالم نگاهشان به حقیقتی است که به سوی خدا نظر کرده است، پس چون به سوی خدا نظر دارد، همه عالم بر او ساجد و در خدمت او هستند.این دعوت اختصاص به یوسف(ع) ندارد و همه ما را دعوت کردند.
خدای تنها و واحد یگانه بهتر است یا ارباب متفرق؛ زندگی ما مصداق «أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ» است!(یوسف/۳۹)
"خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم"!:ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت در جایی نوشته است:من هیچوقت گریه نمیکنم، چون اگر اشک میریختم، آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران، زمین میخورد... اما در جریان مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم.حدود 9 ماه بود تحت فشار بودیم، بدون غذا، بدون لباس. از قرارگاه آمدم بیرون... چشمم به زنی افتاد با بچهای در بغلش... دیدم که بچه از بغل مادرش پایین آمد. چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف. علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشهها را خوردن... با خود گفتم الآن مادر آن بچه به من فحش میدهد و میگوید: لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته است.اما... مادر کودک آمد بچهاش را بغل کرد و گفت:عیبی ندارد فرزندم!"خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم"!آنجا بود که اشکم در آمد.