سبک زندگی 98/4/11
سبک زندگی
خرید و فروش خود!عدهای در این دنیا خود را میفروشند و عدهای خود را میخرند)شهید مطهری) علی علیه السلام میفرماید: «مردم در این دنیا دو دستهاند: یک دسته به بازار این جهان میآیند و خودشان را میفروشند و برده میسازند؛ دسته دوم مردمی هستند که خود را در این بازار میخرند و آزاد میسازند». آری، محصول زندگی برخی از افراد که متأسفانه هنوز اکثریت افراد بشر را تشکیل میدهندبردگی و خودفروشی و شخصیت خود را از دست دادن و به تعبیر قرآن خودباختن و خودزیان کردن است، بندگی شهوت و حرص و خشم و کینه است، اسارت در بند عادات جاهلانه و رسوم بیمنطق و نامعقول است، تقلید از مد و تابعیت این اصل است که «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». یک دسته در بازار این جهان خود را میفروشند به پول و مقام و هوا و هوس و تجمل و مد و تقلید؛ و دسته دیگر شخصیت واقعی و انسانی خود را باز مییابند، یک دنیا بزرگواری و عزت نفس و مناعت و شرافت و راستی و استقامت و عدالت و تقوا و حقیقتخواهی و ایمان و معنویت برای خود ذخیره میکنند، در این بازار آن نرخی را به رسمیت میشناسند که قرآن تعیین کرد که هیچ چیزی ارزش ندارد که آدمی خود را به آن بفروشد. حکمتها و اندرزها، ج۱، ص۲۱
دنبال دوست بی عیب نگردیم :ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﯾﺨﺒﻨﺪﺍﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﯾﺦ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻧﺪ.ﺧﺎﺭپشت ها ﻭﺧﺎﻣﺖ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻨﺪ. ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ :ﺩﻭﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﻨﺪ !ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩیک تر ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﺮم تر ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺧﺎﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺯﺧﻤﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺍﺯﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﻣﯽ ﻣﺮﺩﻧﺪ.ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﮔﺰﯾﻨﻨﺪ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﻫﺎﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻨﺪ، ﯾﺎ ﻧﺴﻠﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﻮﺩ .
ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﺩﻫﻢ ﺁﯾﻨﺪ. ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺰﯾﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﭼﻮﻥ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ مهم تر ﺍﺳﺖ .ﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ.ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﺑﯽ ﻋﯿﺐ ﻭ ﻧﻘﺺ ﺭﺍ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ.ﺑﻠﮑﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻓﺮﺩ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﯾﺐ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻧﻤﺎﯾﺪ.ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻨﻬﺎﻳﻴﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﻳﻢ.ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﻴﺐ ﻫﺎﻳﺶ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﻳﻢ.ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎیی ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ می گردیم .
فرق استغفار و توبه چیست؟: «استغفار»، طلب رحمت خدا برای کلیه گناهان است که حتی انسان ممکن است خیلی از گناهانی را که کرده نداند ولی باید از آنها استغفار کند. استغفار حتی در عبادت است چون اگر رحمت خدا و مغفرت او نباشد هیچ عمل صالحی از انسان پذیرفته نمیشود.استغفار ذکر است تا انسان به یاد خدا باشد و شیطان در او ورود نکند طوری که در حالات نبی مکرم اسلام (ص) آمده است که ایشان هر روز 70 مرتبه استغفار میکردند. عایشه از ایشان میپرسیدند ای رسول خدا شما چرا؟ حضرت میفرمودند: برادرم یونس (ع) لحظهای از یاد خدا غافل شد سر از شکم ماهی در آورد. پس استغفار، برای طلب رحمت خدا و برای مؤمن همیشه لازم و ضروری است اما توبه، برای گناه است و معمولاً موردی است به طور مثال: کسی غیبت میکند سپس توبه میکند، بعد از توبه «استغفار» است، یعنی نخست انسان از سمتِ گناه، به سوی خدا باز میگردد و عهد میبندد که دیگر آن گناه را تکرار نکند؛ بعد از آن طلب مغفرت و بخشش از خداوند را دارد. معمولاً فعل استغفار در توبه مستور و پنهان است.
دعای مؤمنان در روز قیامت :خداوند متعال در بیان حال پیامبر اکرم( ص)و مؤمنان در روز قیامت می فرماید: در روز قیامت، خداوند، پیامبر و مؤمنین را رها و رسوا نمی کند و آبرو و موقعیت آنان را محفوظ می دارد. نور آنان که بر اثر ایمان راسخ و اعمال صالح به دست آورده اند، به سان راهنمایی کامل پیشاپیش و همدوش آنان را به سوی بهشت پیش می برد و آنان چنین گویند:بارالها، نور ما را تکمیل فرما و بر آن بیفزا، و ما را بیامرز، همانا تو بر هر کاری توانایی. تحریم (66) آیه 8.)
هر چه را به هر کسی دادهاند، از سحر دادهاند.:هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ-از یمن دعای شب و ورد سحری بود
عرفا گویند: اگر توانستی، سحر برخیزی و یک لیوان آب بخوری و دوباره بخوابی این کار را بکن و همین مقدار، از برکت سحر استفاده نما.وقت گدایی در خانه کریم سحر است، زیرا آنگاه، لئیمان خوابند، نه کسی میفهمد، نه آبرویی میرود، و نه کسی دست خالی برمیگردد.در آن ساعات، چشمان همه گناهکاران عالم خواب و چشم اولیاء الهی بیدار است.
آیت الله مجتهدی(ره): حدیث داریم قلب هایمان به ده دلیل مرده است و باعث شده دعاهایمان مستجاب نشود:اول: خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم.دوم: گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم سپس سنتش را ترک نمودیم.سوم: قرأن را قرائت کردیم ولی بدان عمل نکردیم.چهارم: نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم.پنجم: گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم.ششم: گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم.هفتم: گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم.هشتم: دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم.نهم: به عیب مردم مشغول گشتیم و عیب خویش را فراموش کردیم .دهم: مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم سیرسلوک تاخدا