آبرو، ناموس اخلاقی جامعه 98/8/21
آبرو، ناموس اخلاقی جامعه
آموزه های اسلامی به اخلاق در سطح عالی آن یعنی مکارم اخلاقی به ویژه اخلاق اجتماعی توجه داشته و حتی در فقه اجتماعی، آموزه های دستوری و احکام بسیاری را در قالب حقوقی و کیفری وضع و تشریع کرده است. از جمله موضوعات و مسایل اجتماعی، مساله عرض و آبروی افراد است که مورد تاکید قرآن و اسلام قرار گرفته است. انسان موجودی اجتماعی است و هماره نیازمند تعامل با دیگران است؛ زیرا انسان به تنهایی نمی تواند نیازهای عاطفی و مادی و غیر مادی خودی را برطرف کند؛ از همین روست که هر انسانی در گام نخست نیازمند جفت و زوجی است که می تواند در این ساختار به بسیاری از نیازهای طبیعی را پاسخی مناسب دهد. خانواده کوچک ترین و اصلی ترین واحد اجتماعی است که در میان انسان ها شکل می گیرد. بنابراین، مهم ترین و ابتدایی ترین تعاملی که هر فرد انسانی با دیگری دارد در این ساختار تعریف می شود. بر همین اساس، اخلاق خانوادگی نیز بخش اصلی اخلاق اجتماعی را تشکیل می دهد.انسان در تعاملات اجتماعی باید دو دسته از اصول اخلاقی و قانونی را مراعات کند تا تعاملات در بهترین حالت صورت گیرد. قانون که بر اساس اصول عدالت سامان یافته، اجازه نمی دهد تا کسی از حدود خود گذشته و متعرض حقوق دیگران شود؛ اما اخلاق نه تنها به این محدوده خلاصه نمی شود، بلکه زمینه را برای احسان و اکرام نسبت به دیگران فراهم می آورد. اگر قانون و عدالت، اصل را بر اصولی چون مقابله به مثل می گذارد، اما اخلاق افزون بر این اصل، زمینه و بستری را فراهم می آورد که شخص از حق خویش بگذرد و در مقام احسان، عفو و گذشت از خطا و خلاف دیگری داشته باشد و در مقام اکرام، حتی از حق خویش بگذرد و ایثارگری کند.
اگر قانون مبتنی بر عدالت همان اسکلت فلزی و سنگ و آجر سازه اجتماع است، اخلاق در قالب محاسن و مکارم اخلاقی، همان ملات است که این سنگ و آجر و فلز را به هم پیوند می زند و بر زیبایی سازه اجتماع می آراید. از نظر قرآن و آموزه های وحیانی اسلام، محاسن اخلاقی ملات اجتماع را می سازد و پیوندی میان افراد انسانی ایجاد می کند که دارای متمایزات بسیاری هستند؛ اما مکارم اخلاقی همان آرایه هایی است که سازه اجتماع را افزون بر انسجام و وحدت بخشی به بهترین شکل می آراید و اخوت و برادری اسلامی را موجب می شود و انسان ها را از نسبت و نقش اجتماعی شهروندی ، به یک نسبت حسبی خویشاوندی فکری و روحی و روانی سوق می دهد و نسبت میان شهروندان را از قالب اجتماع به امت تبدیل کرده که نسبت ایمانی در آن حرف اول را می زند.شکی نیست که هر انسانی به سه چیز مهم در زندگی هزینه بسیار می پردازد که شامل : ۱. حفظ و صیانت از جان و بقای خود و دیگران؛ ۲. حفظ و صیانت از مال خود و دیگران؛ ۳. حفظ و صیانت از عرض و آبروی خود و دیگران است.پیامبر گرامی اسلام (ص)می فرماید: حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال او است.امام جعفرصادق(ع) نیز می فرماید: مؤمن سراسر وجودش حرمت است: حرمت آبرو، حرمت مال و حرمت خون و جان او. حفظ و صیانت از آبرو و عرض به معنای حفظ همه آن چیزی است که انسانیت انسانی را می سازد؛ زیرا جان زمانی می ارزد که اصول انسانی آن حفظ شده بود؛ وگرنه جانی بی اصول انسانی برای انسان ها کم ترین ارزش را دارد؛ چرا که شرافت و کرامت انسانی برای خود انسان ارزشمندتر از هر چیزی است. از این روست که انسان ها جان و مال خویش را برای عرض خویش و دیگران می دهند و این گونه نیست که کسی عرض خویش را برای جان و مال بدهد مگر آن که از فطرت انسانی خود خارج شده و آن را دفن و دسیسه کرده باشد.مولی امیرالمؤمنین( ع) در تقدم و ترجیح عرض نسبت به دو گانه جان و مال می فرماید: کسی که برای حفظ آبرو وحیثیت خود از مال و منالش میگذرد، نشانه اصالت و بزرگواری اوست.
هم چنین میفرماید: که ارزش و اهمیت آبروی خود و دیگران را بدانند و کاری نکنند که آبروریزی شود؛ زیرا کسی که شخصیت خویش را از دست دهد همه چیزش را از دست داده است. ایشان می فرماید: کسی که حیثیت و آبروی خود را میبرد خودش را به پستی و خاک مذلّت افکنده است. امام حسن مجتبی(ع) احمق و بی خرد را کسی می داند که نمی داند با مال و عرض خویش چگونه برخوردی داشته باشد و آن را چگونه استفاده کند. ایشان می فرماید: آدم سفیه و بیخِرد کسی است که در مصرف اموالش ابلهانه عمل میکند و نسبت به آبروی خود لاأبالی و سهلانگار است. حقیقت آبرو و عرض، همان شخصیت انسانی است که خداوند آن را کرامت بخشیده و بر بسیاری از موجودات هستی برتری داده است.(اسراء، آیه ۷۰)
بر همین اساس اگر ما از مفهوم عرض و آبرو سخن می گویم، مراد همین دایره وسیعی است که با الفاظی چون اعتبار و قدر و جاه و مانند آن ها بیان می شود. بنابراین وقتی از مفهوم و اصطلاح عرض و آبرو در قرآن و اسلام سخن می گویم شامل همه چیزهایی است که می توان از واژههاىی چون تعفّف، وجیه، و هر آنچه که لازمه معانى آن است به دست آورد. از نظر آموزه های وحیانی اسلام، حفظ شخصیت و کرامت انسانی مهم ترین چیز در امنیت خرد و کلان اجتماع است. از این روست که تامین امنیت اخلاقی و شخصیت افراد جامعه در دستور کار قرار گرفته و در قالب آموزه های معرفتی و حتی دستوری در قالب باید و نبایدهای شرعی و اخلاقی به آن توجه شده است. بسیاری از احکام مانند حرمت غیبت، تهمت، افترا، دشنام، ناسزا، قذف و مانند آن ها در راستای حمایت از شخصیت و شرافت و کرامت انسانی وضع شده است و گاه حتی نه تنها در حوزه اخلاق بلکه در حوزه حقوق کیفری و جزایی احکام سخت و شدیدی وضع شده تا هر گونه تعرض به شخصیت و هتک حرمت ها و آبروی انسانی، موجب کیفر جزایی در دنیا و آخرت باشد. بنابراین، قوانین بازدارنده و پیشگیرانه و نیز مجازات و عقاب های متعددی از سوی شارع مقدس وضع می شود تا شخصیت و آبروی افراد صیانت و حفظ شود و امنیت اخلاقی و ناموسی و عرضی افراد فراهم آید.خداوند به صراحت در آیاتی بر حرمت هتک عرض و آبروی مردم تاکید داشته و هر گونه هتک حرمت و آبروریزی را حرام کرده و جزو گناه کبیره ای دانسته که مجازات آن دوزخ و عذاب آن است.(همزه، آیه ۱؛ قلم، آیات ۱۱ و ۱۶)پیامبر گرامی اسلام (ص)نیز می فرماید: ای مردم! ریختن خون یکدیگر و لطمه زدن به حیثیت دیگران، تا وقت مردن و لقای پروردگارتان بر شما حرام است. البته باید توجه داشت که در آموزه های وحیانی قرآن، نسبت به برخی از آبروریزی ها همانند قذف که تهمت و افترا به عنوان زنا و زنازدگی است، حکم شرعی آن است که شخصی که نتواند آن را در محاکم اثبات کند، هشتاد ضربه تازیانه به عنوان حد شرعی به او زده شود.از نظر قرآن، آبروریزی حتی در پشت سر کسی در قالب غیبت نیز گناه است. غیبت سخنی در پشت سر کسی است که غیب شده آن را ناخوش داشته و نسبت به آن سخنان کراهت می ورزد. البته غیبت نقل گفتار و عملی است که شخص غیب شده آن را انجام داده و در حقیقت شخص غیبت کننده در حال بیان واقعیت و حقیقتی است؛ اما چون گفتن آن سخن و رفتار در پیش غیبت شونده موجب ناخشنودی و کراهت وی می شود، بنابراین بیان این واقعیت پشت سر او غیب دانسته می شود؛ اما اگر شخص سخن و رفتاری را نقل کند که دروغ باشد، این دیگر نه تنها مصداق غیبت نیست، بلکه از مصادیق تهمت و افترا است که در برخی از موارد نه تنها مجازات اخروی دارد، بلکه در همین برای آن تهمت و بهتان مجازات قانونی و کیفری از سوی شارع مقدس وضع شده است.
هم چنین کسانی که در قالب تمسخر و مسخره گی نام ها و القاب زشت بر دیگران می گذارند، به سبب حرمت شکنی نسبت به شخصیت مومن باید خود را آماده مجازات الهی کنند؛ زیرا مسخره کردن دیگری و لقب زشت گذاشتن شایسته نیست و کاری است که شخصیت مومن را می شکند و هتک آبرو وعرض می کند.(توبه، آیه ۷۹؛ حجرات، آیه ۱۱)البته باید توجه داشت که گاه اشخاص گرفتار امور موهوم هستند و گمان می کنند عوامل آبرومندی مثلا پول و ثروت و فرزند و مانند آن است؛ در حالی که این ها عامل آبرومندی نیست تا نداشتن آن به معنای بی آبروی باشد. به عنوان نمونه خداوند در آیات ۱۵ و ۱۶ سوره فجر بیان می کند که ثروت و فقر به معنای اکرام و اهانت نیست. از همین روست که دیدگاه کافران را نقد می کند که مردمان فقیر را خوار و اشرار می دانستند و حاضر با ایمان آوری نبودند.(ص، آیه ۶۲)از نظر قرآن مهم ترین عوامل آبرومندى حقیقی انسان عبارتند از:1-ایمان: 2-پاکدامنى: 3-عمل صالح : آبرومندشدن نزد دیگران در سایه ایمان و عمل صالح شدنی است و انسان باید هماره به نیکوکارى و اعمال صالح به عنوان مهم ترین عامل آبرومندی در دنیا و آخرت توجه داشته باشد.(مریم، آیه ۹۶؛ یونس، آیه ۲۶)از نظر قرآن کارهایی موجب می شود که هتک حرمت شود و آبروی کسی ریخته شود؛ از این روست که این کارهای حرام دانسته شده است. از جمله این کارها می توان به موارد زیر اشاره کرد:1-تجسس(حجرات، آیه ۱۲)؛ 2-افشاگری: فاش کردن عیوب مؤمنان، از عوامل هتک آبرو است(نساء، آیه ۱۴۸)؛3- مسخره کردن: 4-اشاعه فحشاء: 4-تهمت: 5-بدگمانی: 6-عیب گویی: 7-غیبت: 8-قذف: قذف به معنای بهتان زدن به دیگران و نسبت دادن زنا و زنازادگی به افراد است که در قرآن از آن به شدت نهی شده است؛ 9-تعرض به مهمان: همان طوری که برخی از کارهای موجب می شود که آبروی دیگران ریخته و شخص گناهی مرتکب شود که گاه مجازاتی چون حد شرعی و لعن الهی را به دنبال دارد؛ هم چنین برخی از کارها و اعمال است که موجب می شود که شخص آبروی خویش را بریزد و شخصیت خویش را صیانت نکرده و آبروریزی کند. برخی از مهم ترین کارهایی که موجب بی آبروی خود شخص می شود عبارتند از:1-اجرای حد شرعی: 2-ارتداد: 3-استکبار: 4-اصرار: پافشاری و اصرار بر کفر و قلب و دگرگونی حقایق، عامل رسوایى چنین اشخاصی در دنیا می شود 5-افتراء به خدا: 6-تحریف اسلام: 7-تکذیب اسلام: 8-دشمنی با پیامبر: 9-دشمنی با خدا: 10-شرک: 11-عمل به تحریکات و وسوسه های شیطانی: 12-عذاب اخروی: 13-عذاب استیصال در دنیا: 14-عصیان: 15-عهد شکنی: 16-فسق: 17-کفر: 18-مجادله جاهلانه: 19-ممانعت از ذکر خدا: 20-در خواست از دیگران: 21-بخل: 22-زندگی مادی دنیا: 23-دروغگویی : 24-شوخی بسیار: 25-خنده زیاد: در آموزه های وحیانی اسلام راه هایی برای حفظ آبروی خویش و دیگران بیان شده که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود1-:گذشت از مال :2-عفت: 3-حجاب: 4-وجاهت: 5-ازدواج: 6-تغییر شرایط: 7-مرگ: 8-مناعت طبع: 9-رهایی از تعلقات دنیوی: 10-حلالیت طلبی: اگر کسی آبروی خویش را برده باید تلاش کند تا آبروی از دست رفته را بازیابد و اعاده کند؛ هر چند که بسیار سخت و دشوار است ولی باید تلاش خود را بکند و با کارها و رفتارهای نیک و احسانی و اکرامی آن را بازیابد.اگر آبروی کسی را برده باید تلاش کند تا حیثیت او را برگرداند؛ هم چنان که خود شخص باید برای اعاده حیثیت خویش تلاش کند؛ چنان که حضرت یوسف(ع) برای اعاده حیثیت خویش تلاش کرد.(یوسف، آیات ۵۰ و ۵۱).