تکامل در عالم بـرزخ                     

از نظر آموزه‌های قرآن، مرگ آفریده‌ای الهی است(ملک، آیه ۲) که مسئولیت انتقال انسان از جهانی به جهانی دیگر را به عهده‌دارد. هر انسانی زمانی که اجل حتمی او رسیده باشد می‌بایست مرگ را بچشد (انبیاء، آیه ۳۵؛ عنکبوت، آیه ۵۷) و کسی نمی‌تواند از مرگ فرار کند، (جمعه، آیه ۸) و  انسان‌ها در هر جا و حالتی و مقامی باشند مرگ به سراغ آنان می‌آید و آنان را درک می‌کند(نساء، آیه ۷۸) حتی اگر آن نفس،‌اشرف آفریده‌های الهی یعنی حضرت پیامبر(ص) باشد.(زمر، آیه ۳۰)زمانی که مرگ هر انسانی برسد او را به جهانی دیگر منتقل می‌کنند که از آن به عالم» برزخ» در قرآن تعبیر شده است.(مومنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰) البته برخی این عالم برزخ را به گونه‌ای می‌گذرانند که گویی اصلا  در آنجا نبوده‌اند و این افراد خاص که از آنان به مقربان و سابقون یاد می‌شود، بر خلاف مردم عادی که دو مرگ و دو زندگی را تجربه خواهند کرد تنها یک مرگ را در حیات تجربه می‌کنند؛ یعنی پس از زندگی در دنیا تنها یک بار می‌میرند و در روز قیامت مرگ به سراغشان نمی‌آید؛ بلکه آنان پس از زندگی دنیا تنها یک مرگ را تجربه می‌کنند که ایشان را به بهشت اخروی منتقل می‌کند. (دخان، آیه ۵۶) اینان از فزع (وحشت) اکبر روز قیامت هیچ اندوهگین نمی‌شوند؛ چرا که آن را تجربه نمی‌کنند. (نمل، آیات ۸۷ و ۸۹(به نظر می‌رسد که این افراد خاص مرگ را نمی‌چشند، بلکه آن را می‌خورند و نابود می‌کنند؛ پس مرگی برای آنان نیست، بلکه پس از آنکه مرگ را خوردند و می راندند، جاودانه و مخلد خواهند بود.کسانی که مرگ را می‌خورند دیگر مرگ دیگری را تجربه نخواهند کرد، ‌اما کسانی که مرگ را چشیده‌اند به عالم برزخ می‌روند و در آنجا زندگی می‌کنند تا اینکه قیامت می‌شود و اسرافیل در نفخ صور می‌دمد و همه جز مقربان می‌میرند. (نمل، آیات ۸۷ و ۸۹) در این زمان همگان مرگ را می‌خورند و سپس وقتی دوباره خداوند آنان را زنده می‌کند، دیگر مرگی نیست و اهل بهشت و دوزخ حیات جاودانه خواهند یافت؛ (زمر، آیه ۶۸) هر چند که اهل دوزخ از شدت عذاب به حالتی درمی‌آیند که آرزوی مرگ می‌کنند ولی این حالتی است که نه مرگ و نه زندگی است؛ زیرا دیگر مرگی نیست تا اینان را بمیراند و به جای دیگر منتقل کند. (طه، آیه ۷۴؛ اعلی، آیه ۱۳(به هر حال عموم مردم مرگ‌ها و زندگی‌های چندی را تجربه می‌کنند: ۱. مرگ پیش از دنیا؛ ۲. زندگی دنیوی؛ ۳. مرگ دنیوی؛ ۴. زندگی برزخی ۵. مرگ برزخی؛ ۶. زندگی اخروی و جاودانه بدون مرگ.در آیه ۱۱ سوره غافر به نقل از کفار می‌فرماید که اینان می‌گویند: پروردگار ما! دوبار ما را میراندی و دوبار زنده گرانیدی. در این آیه از چهار حالت سخن به میان آمده است. به هر حال، بیشتر انسان‌ها پس از مرگ به عالم برزخ می‌روند و در آنجا تا روز قیامت می‌مانند. خداوند می‌فرماید: زمانی که یکی از شما را مرگ می‌آید می‌گوید پروردگارا، مرا بازگردان، شاید من در آنچه وانهاده‏ام کار نیکى انجام دهم. نه چنین است، این سخنى است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد. (مومنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰)مرگ، پایان عمل و آغاز حساب،وقتی انسان از دنیا می‌رود دیگر زمان عمل او از دست می‌رود؛ زیرا تا زمانی که در دنیاست دارای اراده و اختیار و حق انتخابی است که از آن به آزادی در عمل تعبیر می‌شود؛ اما با پایان زندگی دنیوی و آغاز زندگی اخروی، حتی در عالم برزخ، دیگر انسان اراده و اختیاری ندارد تا امکان عمل برای او باشدامیرمومنان علی(ع) از پیامبر (ص) نقل کرده است که آن حضرت(ص) فرمود: امروز،زمان عمل است بدون حساب و فردا ،زمان حساب بدون عمل است.» بنابراین، انسان پس از مرگ کاری نمی‌تواند انجام دهد که موجب تکامل او شود. از این رو برخی گفته‌اند که دنیا تنها جایی است که انسان می‌تواند تکامل یابد و به هر کمالی دست پیدا کند. بر اساس آیات قرآن، انسان با عمل است که خودش و آخرتش را می‌سازد و بهشت و دوزخ، تجسم عینی اعمال اوست. البته از آنجایی که نرم‌افزار هر عملی، نیت و ایمان است،‌ نمی‌توان نقش نیت و ایمان را نادیده گرفت؛ زیرا این نرم‌افزار است که به سخت‌افزار عمل، روح و معنا می‌بخشد. لذا خداوند برای رفعت انسان، ایمان و عمل صالح را با هم ملاک قرار داده است. (فاطر، آیه ۱۰) پس حسن فاعلی(نیت نیک) و حسن فعلی(عمل نیک) هر دو لازم است تا انسان به کمال برسد.حسن فاعلی و نیت بر اساس بینش‌ها و نگرش‌های آدمی شکل می‌گیرد. از این رو نقش شناخت حقایق بسیار مهم است؛ زیرا وقتی انسان بخواهد به چیزی ایمان بیاورد و آن را انجام دهد نیازمند شناخت حق و باطل و جزم در حقانیت آن است. پس این جزم در ذهن به قلب منتقل می‌شود و اگر به شکل عقد درآید، ایمان پدید آمده و انسان گرایش به انجام عملی می‌یابد. پس دو قوه جزم (یقین و قطعیت) و عزم (اراده و تصمیم) از هم جدا ولی در ارتباط با هم هستند.شکی نیست که ایمان از مصادیق علم و آگاهی نیست بلکه از مصادیق عمل و آگاهی است. پس وقتی ایمان به چیزی را از اینجا به آنجا نبرده باشد نمی‌تواند در آنجا به چیزی ایمان بیاورد هر چند که به آن قطع و یقین پیدا می‌کند، ولی چون اراده ندارد نمی‌تواند عزم به عمل داشته باشد و به آن چیز که جدید می‌بیند و جزم می‌یابد ایمان پیدا کند. از این رو پس از مرگ وقتی به حقایق آگاه می‌شود و علم شهودی می‌یابد (ق، آیه ۲۲) خواهان بازگشت به دنیا می‌شود تا بتواند آن حقیقت جزمی را به شکل عمل در آورده و  بدان ایمان آورد. از نظر قرآن ایمان پس از مرگ امکان‌پذیر نیست و پیش از مرگ نیز تا زمانی شخص می‌تواند ایمان بیاورد که در دالان انتقال مرگ قرار نگرفته باشد؛ اما زمانی که در این دالان قرار می‌گیرد دیگر ایمان سودی برای شخص ندارد (انعام، آیه ۱۵۸) اما پس از مرگ علم و جزم برای او امکان‌پذیر است و این به قطع اتفاق خواهد افتاد. در آنجا دیگر مانعی نیست که پس از مشاهده حقایق جزم پیدا نکند؛ زیرا جزم یک امر اختیاری نیست و وقتی شرایط و اسباب علم و جزم آماده شد به طور طبیعی و خودکار انسان جزم (یقین) می‌یابد؛ اما عزم یک عمل اختیاری است و از همین رو برخی از مردم جزم به امری در همین دنیا پیدا می‌کنند ولی آن را انکار کرده و بدان عزم و ایمان نمی‌آورند. (نمل، آیه ۱۴) اما پس از مرگ شخص نمی‌تواند با وجود قطع و جزم ذهنی، عزم و ایمان قلبی داشته باشد؛ زیرا پس از مرگ دیگر جای عمل نیست تا بتواند ایمان بیاورد و عزم و اراده‌ای کند.به هر حال، در عالم برزخ بلکه حتی در عوالم دیگر پس از آن،‌ تکامل علمی برای انسان هست ولی تکامل عملی مقدور او نیست؛ زیرا دیگر جایی برای عمل نیست و کسی نمی‌تواند وضعیت خودش را بهبود بخشد. به این معنا که دنیا کشتزار و آخرت خرمنگاه است. کسی که اینجا گندم کاشته آنجا گندم درو می‌کند و کسی که جو یا شبدر و یونجه کاشته آنجا همان‌ها را درو می‌کند نه چیزی دیگر.دستگیری از مردگان مسلمان
حال با این اوضاع آیا می‌توان از مردگان خودمان دستگیری کنیم و کاری برایشان انجام دهیم تا وضعیت آنان در برزخ و عوالم پس از آن بهبود یابد؟ در پاسخ باید گفت: تنها مردگانی که اهل ایمان و اسلام باشند از خیرات و مبرات ما بهره‌مند می‌شوند؛ اما کسانی که دچار کفر و بی‌دینی باشند هرگز از آن بهره‌ای نخواهند گرفت بلکه از یک نظر خیرات و مبرات برای کسانی که کافر و مشرک بودند جایز نیست، حتی اگر ارحام ما بوده و از والدین و فرزندان و همسران و خویشان خونی و سببی و نسبی ما باشند و بخواهیم کمکی به آنان برسانیم؛ زیرا کسانی که کافر باشند، اصولا نرم‌افزار را با خود ندارند تا بتوانند از مبرات و خیرات بهره‌مند شوند و آن را تبدیل به عملی برای خود کنند.(ممتحنه، آیه ۴(اما کسانی که اهل ایمان بودند به جهت آنکه اصل ایمان را با خود دارند و تنها کمالاتی را با خود نبرده‌اند که از طریق عمل ایجاد می‌شد، اینان تا زمانی که در عالم برزخ هستند به شکلی از شفاعت اعمال ما برخوردار خواهند شد؛ زیرا این اعمالی که به قصد و نیت خیر رسانی به آنان انجام می‌شود به یک معنا عمل خودشان است؛ مثلا مالی را گذاشته‌اند که ما به قصد آنان خیرات می‌کنیم و یا نماز و روزه‌های قضایی آنان را به جا می‌آوریم یا آنکه کار نیک و حسنه‌ای را به جا گذاشته‌اند که باقیات صالحات آنان است و آنان پس از مرگ نیز از آن بهره‌مند خواهد شد.رسول الله(ص) می‌فرماید: زمانی که انسان بمیرد راه عملش بسته می‌شود مگر از سه راه: دانشی که مردم از آن بهره می‌برند، صدقه جاریه، فرزند صالح که برای او دعا می‌کند. در حقیقت این امور، آثار عملِ خود انسان است؛ یعنی کاری کرده که پس از مرگ نیز عمل داشته باشد. پس اگر فرزند صالحی داشته باشد که برایش دعا کند، این عمل صالح خودش است و یا اگر درختی کاشت که از میوه‌اش دیگران بهره می‌برند و برایش خدابیامرزی می‌دهند، ‌این کار خودش است، همچنین کتابی نوشت که مردم را به کار نیک و فکر نیک دعوت می‌کند این عمل خود اوست. در راهسازی و احداث قنات و چشمه و دیگر اعمال خیر مانند موقوفات همه عمل خود است که نتیجه‌اش در عوالم دیگر نصیبش می‌شود و از برکاتش بهره می‌برد. در حقیقت این عمل سابق ماندگار و پایا و مانای خود اوست نه یک عمل جدید که پس از مرگ انجام می‌دهد؛ زیرا پس از مرگ دیگر راه بر عمل بسته است.وقتی انسان اخلاق خوبی داشته باشد و آن را به دیگران بیاموزد و به شکل یک سنت در جامعه گسترش دهد پس از مرگ از آن اخلاقش بهره‌مند خواهد شد.به هر حال، انسان هر چیزی که بخواهد در آنجا داشته باشد باید خودش از اینجا ببرد. یعنی همان طوری که ایمان به عنوان یک عمل صالح قلبی را با خود می‌برد، باید دیگر کمالات را از طریق اعمال دیگر از جوارح و جوانح در اینجا ایجاد کند و با خود ببرد. انسان اخلاق را در اینجا درست می‌کند و به آخرت می‌برد، اخلاق جزء اعمال است، هر چند که ریشه‌های علمی و معرفتی دارد. اخلاق عملِ قلبی همچون ایمان است؛ یعنی تواضع، قناعت، غبطه و مانند آن  جزو اعمال قلبی است. کسی که اخلاق نیک را در دنیا تحصیل نکرده نمی‌تواند در آخرت آن را کسب کند،‌ اما اگر کلیت آن را در اینجا داشته باشد و آن را به شکل یک حسنه بروز دهد، آثاری که از این اخلاقش در دنیا می‌ماند و دیگران به پیروی از او انجام می‌دهند، این آثارش پس از مرگ برای او می‌ماند.
بسیاری از مردم در آخرت علومی را خواهند داشت که به ظاهر در دنیا کسب نکرده‌اند، مثلا در روایات است که برخی از مردم را خداوند در آخرت به عنوان فقیه بر می‌انگیزاند، در حالی که فقیه نبوده است.این فرد این گونه می‌شود؛ زیرا به دین عمل می‌کرده و سستی اعتقادی و عملی نداشته است. از این رو در آخرت آن علم فقه را در خود می‌یابد و بر اساس آن، پاداش قیامتی و اخروی دریافت می‌کند. چنین شخصی نه تنها خودش به عنوان فقیه و عالم به بهشت می‌رود بلکه در مواقف می‌ماند و بسیاری را با شفاعتش به بهشت می‌برد؛ به هر حال، هر کسی اگر ایمان را با خود برده باشد هر چند که عمل خوب و بد را با هم مخلوط کرده باشد، او لیاقت دارد که در عوالم دیگر به کمک اعمالی که در دنیا برای او انجام می‌گیرد مانند خیرات و مبرات تکامل یابد و ازآن بهره‌مند شود. این تکامل تا روز قیامت ادامه دارد.