نصحیت شخصی و موعظه کلی                      

در فرهنگ قرآنی دو واژه نصیحت و موعظه هر چند که از نظر معنایی به هم نزدیک است؛ ولی به سبب تمایزات لطیف جزیی با هم فرق می کند و دارای دو مفهوم و مصداق متفاوت است؛ زیرا موعظه از وعظ به معنای پند و اندرز کلی و عام است؛ در حالی که نصیحت ، پندی است که با توجه به کنش های شخصی با طور خاص مطرح می شود؛ از همین روست که نمی توان در مجالس عمومی کسی را نصیحت کرد و مشکلات اخلاقی و رفتاری او را گوشزد و او را راهنمایی کرد؛ زیرا چنین نصیحتی جز سرزنش و ملامت شخص نیست؛ بلکه نصیحت به صورت خصوصی و شخصی مطرح می شود، مگر آن که نصیحت نسبت به دولتمردان و حاکمان باشد؛ اما موعظه به سبب بیان کلیات و عمومات اخلاقی در مجالس انجام می شود هر چند که می توان به شکل خصوصی نیز آن را طرح کرد؛ از نظر قرآن، کتب آسمانی برای موعظه و بیان حقایق و آموزه های دستوری آمده که مردم باید به چه چیزی های عمل و چه چیزی ها را ترک کنند.خدا در قرآن یکی از ماموریت های پیامبران را موعظه می داند تا مردم بر اساس این موعظه های نیک و خوب در راه راست هدایت درآیند و از گمراهی نجات یابند.(نحل ، آیه ۱۲۵) پیامبران ماموریت داشتند تا احکام شریعت را به مردم بگویند و آنان را از حساب و کتاب قیامت بترسانند؛ مثلا مردمان را به ترک رباخواری فرمان دهد و از عواقب آن بترساند(بقره، آیه ۲۷۵)از نظر قرآن کسی که در مقام نصیحت بر می آید، خیرخواه است ؛ بنابراین، باید از هر گونه تعرض و کیفر به سبب نصیحت گری در امان باشد و کسی متعرض ناصح نباشد(توبه، آیه ۹۱)؛ زیرا چنین شخصی از محسنان و نیکوکاران اجتماع است و تحت رحمت و مغفرت الهی قرار دارد.

با توجه به این که نصیحت از موعظه جدا است، در توجیه نصیحت پیامبران نسبت به مردمان باید گفت که از نظر قرآن، پیامبران نسبت به شخصیت و بیماری های جزیی هر یک از افراد اجتماع آگاهی دارند و همانند پزشک و طبیب به سراغ بیماران رفته و نسخه خاصی برای آنان می پیچند. پس آنان همان طوری که موعظه های کلی و عمومی دارند، نصیحت های جزیی و شخصی و به اصطلاح نسخه های درمانی خاص برای اشخاص مورد به مورد دارند. از همین روست که پیامبران خودشان را به عنوان ناصح امین بر می شمارند؛ زیرا از یک سو امانت دار از سوی خدا بوده تا امانت شرایع را برسانند، و از سوی دیگر امانت دار مردم هستند که بیماری های خویش را به نزد پیامبران برای نسخه پیچی می برند تا نسخه های شفا بخش خاص برای آنان بپیچند.(اعراف، آیات ۶۵ تا ۶۸)از نظر قرآن همان طوری که باید پیامبران و رهبران اجتماعی نسبت به مردم در مقام موعظه عام ونصیحت خاص بر آیند، هم چنین مردمان نیز از چنین جایگاهی بهره مند باشند و حتی راهبران را موعظه و نصیحت کنند. بنابراین، اگر مردم در مقام نصیحت رهبران از روی دلسوزی و اخلاص و خیرخواهی برآمدند ، نباید مورد مجازات و کیفر و توبیخ قرار گیرند و رهبران نباید متعرض چنین شخصی باشند.باید توجه داشت که نصیحت کردن رهبران هرگز به معنای مخالفت با طاعت و اطاعت آنان نیست؛ از همین روست که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: اما حق من بر شما این است که به بیعت وفا کنید و در نهان و آشکارا، حق خیرخواهی ادا کنید ؛ و اجابت هر گاه شما را خواندم و اطاعت هر گاه به شما فرمان دادم. (نهج البلاغه، خطبه۳۴)در آیات و روایات برای موعظه و نصیحت شرایطی را بیان کرده اند؛ حتی عالمان اسلامی بر این باورند که موعظه حتی برای رهبران بلکه معصومان(ع) نیز مفید است؛ زیرا تذکر نسبت به اموری است که خود گوینده نیز از آن بهره مند می شود؛ به سخن دیگر اگر در نصیحت بهره آن چنانی برای ناصح نیست،

از نظر برخی ، مهم ترین موعظه و برترین آن ها، این که انسان خود را در محضر خدا ببیند؛ چنان که خدا می فرماید: مگر ندانسته که خدا مى ‏بیند.(علق، آیه ۱۴)برخی از شرایط نصیحت عبارتند از:1-شناخت: از آن جایی که نصیحت اصلاح گری نسبت به امر فساد است، انسان باید نسبت به شخص و شخصیت شنونده نصیحت آگاهی کامل داشته باشد و نصیحت خویش را در قالب بیان جزئیات و مصداق مشکل به عنوان یک بیماری و امر فساد طرح کند و از کلی گلی اجتناب نماید. 2-تاثیرگذاری: در شرایط موعظه شرط نیست که تاثیر گذار باشد یا نباشد؛ زیرا انسان در بیان کلیات لازم نیست تا تاثیر مخاطب را مد نظر قرار قرار دهد؛ بنابراین، هشدارهای کلی نسبت به قیامت و حسابرسی آن در قالب انذار حتی اگر موثر نباشد، لازم است داده شود؛ اما در نصیحت لازم است تا احتمال تاثیر داده شود. خدا می فرماید که تأثیر نصیحت ناصحان، مشروط به نصیحت‌پذیر بودن انسانها است(هود، آیه ۳۴)3-محبت ناصح: ناصح باید از روی اخلاص و علاقه و محبت به نصیحت اقدام کند تا تاثیرگذار باشد.(اعراف، آیات ۷۳ تا ۷۹)4-احسان: نصیحت از مصادیق احسان است، از این رو، اخلاص و تقرب الی الله و مانند آن ها شرط در تاثیرگذاری نصیحت است.(توبه، آیه ۹۱) 5-ارتباط عاطفی: میان ناصح و نصیحت پذیر باید رابطه عاطفی و محبت آمیز باشد تا نصیحت شنونده سخنان نصیحت کننده و ناصح را برای اصلاح امر فاسد بپذیرد و در تقابل با ناصح قرار نگیرد.(اعراف، آیات ۷۳ تا ۷۹) 6-ابلاغ : نصیحت باید بلیغ و رسا باشد و به جان شنونده جا گیرد. هم چنین لازم و شرط است که ناصح رسالات الهی را بیان کند و احکام شرع و آموزه های وحیانی را به شکل رسا و روشن به مخاطب برساند نه آن که حرف ها و سخنان خویش را بگوید که احتمال نارسایی و خطا در آن است.(اعراف، آیات ۶۲ و ۶۸ و ۷۹ و ۹۳)کسی که اهل استکبار و لجاجت و سفاهت و سبک مغزی است به طور طبیعی نصیحت ناپذیر است.