فراموشی و فراموشکاری از منظر قرآن 99/8/13
فراموشی و فراموشکاری از منظر قرآن
فراموشی نقیض ذکر و توجه است؛ یعنی آدمی اگر چیزی را میدانست، سپس در اثر عواملی آن را فراموش کرد، گرفتار فراموشی شده است. براساس آموزههای قرآن، فراموشی و فراموشکاری نسبت به تکالیف و وظایف، کاری بس نادرست است و انسان میبایست همواره خدا و قیامت را به یاد داشته باشد و تکالیف الهی خویش را نسبت به آن انجام دهد و هرگز عاملی چون شیطان یا مشغولیت به دنیا نباید موجب شود تا به خدا و قیامت و تکلیف گرفتار فراموشی شود؛ زیرا چنین فراموشی مذموم است؛ البته انسان در زندگی دنیوی لازم است تا نسبت به برخی از چیزها گرفتار فراموشی شود؛ زیرا اگر فراموشی دردها و مصیبتها نباشد، هرگز روی آرامش را نمیبیند.ه هر حال ، برخی از مصادیق فراموشی، از امور طبیعی و ممدوح است؛ در حالی که برخی دیگر نه تنها مذموم بلکه گناهی بس بزرگ است که انسان میبایست به خود اجازه ندهد تا حتی گرفتار فراموشیای شود که مبادی آن را به اختیار فراهم کرده است. از نظر قرآن فراموشی گاهى به صورت طبیعى است، همانند فراموشی موسی(ع) و همراهش (کهف، آیه ۶۱)؛ و گاهى بر اثر اعراض و توجه واشتغال به امور مادى و دنیایى است که انسان را از وظیفهاى که خداوند به آن یادآور شده بود باز مى دارد، فراموشی که بر اساس عدم اهتمام به امر مهمی چون آخرت بااشتغال به امور مادی و دنیوی پدید میآید، فراموشی مذموم است. اما آنچه در قرآن نسبت به عوامل و اسباب فراموشی بیان شده است، شامل اسباب مستقیم و اسباب غیر مستقیم است؛ به این معنا که دستهای از آنها عوامل مؤثر در فراموشی و دسته دیگر امور بسترساز فراموشی هستند؛ این دسته در واقع خود عامل فراموشی نیست؛ بلکه تنها زمینه و شرایط را برای فراموشی مهیا میکند.اما با دقت در آیات قرآن میتوان گفت که اسباب و عوامل مستقیم و غیر مستقیم فراموشی میتواند موارد زیر باشد:۱. فراموشی طبیعی: این فراموشی در اختیار انسان نیست؛ زیرا انسان چه بخواهد یا نخواهد گرفتار نوعی از فراموشی است و هر چه تلاش کند این گونه نیست که همه چیزهایی را که یاد میگیرد و در ذهن دارد همواره به خاطر داشته باشد. خدا میفرماید که پیری یکی از عواملی است که انسان را گرفتار فراموشی طبیعی میکند،
۲. شیطان: از نظر قرآن نوعی از فراموشی به سبب شیطنت شیطان رخ میدهد؛ زیرا شیطان در ذهن انسان میتواند تاثیرگذار باشد و او را به اموری توجه دهد که موجب فراموشی امری مهم میشود. در حقیقت شیطان تلاش میکند که تا ذکر الله را به فراموشی از یاد او تبدیل کند و این گونه مردم را به حزب شیطان بکشاند.(مجادله، آیه ۱۹) بنابراین، از آنجا که چنین دشمنی از مسیر ناشناختهای برای انسان برای تصرفاتی این چنینی وارد میشود، لازم است تا انسان به خدا از شرور شیطان و شطینتهایش پناه برد و معاذالله و اعوذ بالله بگوید یکی از نیایشهایی که خدا به مردم آموخته این است که از خدا بخواهیم نسبت به ما در این موارد گذشت و عفو داشته و ما را بدان مواخذه نکند۳.. فراموشی در اثر سوء اختیار: گاه انسان به سبب اموری چون رفاه زدگی از یاد خدا غافل میشود. چنین فراموشی هر چند اضطراری است، ولی دارای مبادی اختیاری است. از همینرو شخص به سبب فراموشی یعنی عدم اهتمام به امری بازخواست میشود؛ زیرا در اثر سوء اختیار گرفتار فراموشی شده است. در حقیقت این نوع فراموشی در اثر عدم اعتناء به اموری حاصل میشود که انسان را از وظیفه خود باز میدارد. قرآن میفرماید: هنگامى که انسان را زیانى رسد، پروردگار خود را مىخواند و بسوى او باز مىگردد؛ اما هنگامى که نعمتى از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلاً خدا را میخواند، از یاد مىبرد.(زمر، آیه ۸) از نظر قرآن، زیاد بودن نعمتهای مادی و غرق شدن در آن، زمینهساز برای فراموشی است، همچنین گاه شخص دیگران را به اموری سفارش میکند که بهنظر با اهمیت است؛ ولی وقتی به خودش میرسد آن را نایده میگیرد و به دست فراموشی میسپارد؛ این نوع رویه از نظر قرآن، غیرعقلانی است؛ اگر فراموشی، طبیعی باشد، انسان معذور بوده و عقاب کردن چنین شخصی درست نیست؛ اما اگر فراموشی در اثر سوء اختیار و از روی عمد باشد، انسان معذور نیست و خداوند در قبال این فراموشی او را عقاب خواهد کرد؛ چرا که چنین شخصی با اختیار خودش مقدمات فراموشی را فراهم و به عمد اوامر خدا را ترک کرده است. چنانکه بیان شد خداوند در قرآن انسان را بهخاطر فراموش کردن برخی مسائل مذمّت کرده است؛ زیرا همان طوری که عوامل و اسباب فراموشی میتواند مختلف باشد، تأثیرات آن در زندگی دنیوی و اخروی انسان نیز گوناگون است. برخی از این فراموشیها انسان را به ورطه سقوط میکشاند؛ زیرا کسی که نسبت به مسائلی چون خدا و احکام و معاد گرفتار فراموشی میشود در حقیقت نشان میدهد که برایش این امور در درجه اهمیت بالا نیست؛ وگرنه آنچنان بدان اهتمام و توجه و التفات داشت که هرگز گرفتار فراموشی نمیشد، مگر آنکه عوامل طبیعی چون پیری او را بدان مبتلا کرده باشد که در این صورت مواخذه و مجازاتی نیست.امور بسیار مهم و اساسی که بشر باید در زندگی بدان توجه داشته و همواره با ذکر و تکرار آن را به یاد بیاورد تا گرفتار فراموشی نسبت به آن نشود، اموری است که برخی از مهمترین آنها از نگاه قرآن عبارتند از:۱. فراموش کردن خدا: فراموشی خداوند از ناحیه انسانها و غفلت از یاد او، در آیات متعددی بیان شده که بدترین نوع فراموشی بوده و به این میزان نیز اثرات مخربی دارد. منافقان به سبب اینکه اسلام برای آنان تنها ابزاری برای صیانت از فشار سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه است، گرفتار فراموشی حتی نسبت به خدا هستند. ۲. فراموش کردن آخرت: حقیقت انسان گرایش به آخرت دارد؛ زیرا کمال مطلق و سعادت حقیقی در آنجا تحقق مییابد و انسان در دنیا میداند که چنین سعادت و کمال مطلقی را نمیتواند به دست آورد؛ اما یکی از بدبختیها و گرفتاریهای آدمی این است که به سبب شیطنت شیطان و هواهای نفسانی گمان میکند که دنیا همه زندگی است. اینگونه است که آخرت را فراموش میکند و به بیهودگی و بازیچه دنیا دل میبندد و فریب آن را میخورد. خدا میفرماید: همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش مىکنیم؛ همانگونه که دیدار چنین روزى را فراموش کردند.(اعراف، آیه ۵۱) ۳. فراموشی موعظهها و اوامر خدا: انسانی که ذکرالله دارد، به اوامر و نواهی او توجه داشته و تلاش میکند تا آن را به تمام کمال انجام دهد؛ اما فراموشکار با بیتوجهی یا کمتوجهی به شریعت و مواعظ الهی، در عمل نشان میدهد که خدا را به فراموشی سپرده است. بنابراین، چنین شخصی میبایست خود را برای مجازات دنیوی و اخروی آماده کند. ۵. فراموش کردن خود به دنبال فراموشی خدا: حقیقت هر کسی، همان مظهریت اسماء و صفات الهی است؛ زیرا روح الهی که حاوی و حامل همه اسماء و صفات الهی است در قالب نفس در انسان دمیده شده است. پس اگر انسان خدا را فراموش کند، در حقیقت خودش را فراموش کرده و از خدا بیگانگی چیزی جز از خود بیگانگی نیست. انسان عاقل میداند که برای اینکه خود را بشناسد، خدا را بشناسد و یاد خدا عین یادکرد از خود است؛ چنانکه شناخت خود همان شناخت خدا و برعکس است. چنانکه در حدیث معروف آمده است: من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ کسی که خود را بشناسد، خدا را شناخته است. ۶. فراموشی کارهای نیک: انسان خردمند کسی است که در عقل عملی کارهایی را انجام میدهد که بیانگر حکمت علمیاست که در آیات قرآن از جمله در سورههای اسراء و لقمان بیان شده است. کارهای نیک و احسان از مهمترین ویژگیهای انسان عاقل است. پس کسی که در حکمت عملی سست است و کارهای نیک را انجام نمیدهد باید در خردش شک کرد. بدتر از این افراد کسانی هستند که دیگران را به کارهای نیک دعوت و تشویق و ترغیب میکنند، ولی خود از انجام آن غافل میشوند. از نظر قرآن، یکی دیگر از فراموشیهای هلاککننده، خودفراموشی در کارهای نیک و صالحی است که دیگران را بدان دعوت کردهاند.