ایجاد و شیوع بیماری‌ها یکی از اقدامات جبهه باطل علیه ظهور حق      

 برای حرکت در مسیر ظهور قاعدتاً به یک نقشه راه نیازمند است و این نکته بسیار کلیدی به شمار می‌رود که در عصر غیبت باید مورد توجه قرار گیرد. بدون شک قرآن و عترت این نقشه راه را در اختیار بشر قرار دادند تا انسان بتواند بر اساس آن نقشه حرکت کرده و خود را به جریان ظهور برساند. البته در این بحث دو نظر مطرح می‌شود که بعضی معتقد هستند آن نقشه حقیقی همان نقشه‌ای است که در کلیات دین از همان ابتدا ارائه شده و برخی دیگر اعتقاد به نقشه تکمیلی جزئی‌تر برای این مقطع خاص دارند تا از طریق روایات و دستورالعمل‌های خاصی که با عنوان نشانه‌های ظهور وضع شده دوران غیبت را به جریان ظهور متصل کنند.بر اساس نگاه دوم که در واقع بیانگر نشانه‌ها، دستورالعمل‌ها و راهبردهای حرکت به سمت ظهور است نمی‌توان گفت موضوع تطبیق مساله اشتباه و یا خطایی است. اینکه گفته شود در طول تاریخ چند مرتبه تطبیق صورت گرفته اما ظهور محقق نشده پس در نتیجه باید تطبیق نشانه‌ها کنار گذاشته شود نظر و فرضیه اشتباهی است چرا که اگر بخواهیم به علائم ظهور چنین نگاه کنیم عملاً با یک مجموعه روایات نعوذبالله لغو مواجه هستیم که ائمه اطهار (ع) در گذشته بیان فرمودند اما امروز نباید به آنان توجه کرد و همان مسیر کلی حرکت را باید پیمود. در صورتی که اولیای الهی تاکید فرمودند ضمن دعا برای امر فرج به نشانه‌های ظهور نیز توجه داشته باشیم.قرآن کریم می‌فرماید:  بر اساس این آیه موضوع تعجیل، مساله قابل دفاعی است. ضمن اینکه اساساً درباره ظهور قید شده که دور دیدن امر ظهور از ویژگی‌های کفار به شمار می‌رود؛ بنابراین یکی از تکالیف و وظایف در امر ظهور، نزدیک دیدن فرج است.ظهور یک پدیده‌ای نیست که لزوماً و تنها در آینده قرار است اتفاق بیافتد بلکه پدیده ظهور هم اکنون نیز بر جریان خلقت حاکم است. زیرا وجود مقدس امام (عج) نامرئی نشدند که از جریان خلقت کنار رفته باشند تا یک روز با اراده الهی مرئی شده، برگردند و در اداره جریان خلقت مشارکت خود را آغاز کنند. طبق صریح روایات؛ عصر غیبت امام زمان (عج) همانند دوران غیبت حضرت یوسف است که ایشان حضور داشت، حکومت می‌کرد و نبی بود اما برادران حضرت را نمی‌شناختند، بر همین اساس غیبت مسأله‌ای است که از چشمان بشر حاصل شده و این انسان است که حدقه چشمش تنگ شده و نمی‌تواند امام را ببیند در صورتی که حضرت حاضر هستند و مدیریت کلی عالم هستی را در دست دارند حتی می‌توان فرض کرد مدیریت جزئی عالم نیز از ایشان سلب نشده است.در امر ظهور مساله مهم این است که بشر به درک حقیقت موجود نائل شود نه آن حقیقتی که قرار است در آینده اتفاق بیافتد، آن چیزی که مربوط به آینده و زمانمند است همین تربیت شدن انسان است که برای تحقق آن نیاز به زمان دارد تا بتواند برای دوران ظهور آماده شود و حقیقت موجود را ببیند.در مسیر همین آماده شدن مساله ابتلائات به میان می‌آید. ابتلائات ابزارهایی دارد که کمک می‌کند آدمی بصیرت، عمق و سعه وجودی پیدا کند تا بتواند جریان حاکم بر نظام خلقت را ببیند.فلسفه ابتلائات آن است که انسان با این چالش‌ها رشد کند و پیش برود. طبیعی است که اگر بشر بخواهد به سمت ظهور حرکت کند و پیش برود .با ابتلائات روبرو می‌شود و آن تصویری که در پیش روی او وجود دارد هرچقدر عظیم‌تر، بزرگ‌تر و ارزشمندتر باشد رسیدن به آن قطعاً با ابتلائات و بلایای بیشتر همراه خواهد بود. بنابراین در آستانه ظهور نظام آفرینش در حال پوست انداختن قرار می‌گیرد و وارد دوران بسیار متفاوت و جدیدی می‌شود زیرا بشر این آمادگی را پیدا کرده تا همگام با ظهور صحنه موجود را مشاهد کند.وقتی فهم عمومی رشد کند بشر با ابتلائات جهانی روبرو می‌شود زیرا همه جهانیان باید در معرض این ابتلائات و بلایا قرار گیرد تا آن ظهور کلی برای همه اتفاق بیافتد. از جمله این ابتلائات بیماری‌ها است که البته درباره این ابتلائات باید دقت شود که این امر نیز از نظر ظاهری یک امر اتفاقی نیست که ربطی با تقابل تاریخی حق و باطل نداشته باشد. بلکه تصویر آن است که در آستانه ظهور، باطل به یک حکومت و سلطه‌ای می‌رسد که با شکل‌گیری جریان و سلطه حق و اراده حق طلبی که در مردم ایجاد می‌شود مقابله می‌کند. طبیعتاً باطل و حزب شیطان تلاش می‌کند با ابزارهایی حق طلبی بشر را سرکوب کند و از جمله این موارد جنگ‌ها، اتفاقات و بیماری‌ها است. ایجاد و شیوع بیماری‌های گوناگون یکی از اقدامات جبهه باطل علیه ظهور حق و بخش آشنایی از فتنه‌ها در زندگی انسان به شمار می‌رود.زمانی که یک نشانه آشکار می‌شود به این معنا نیست که این نشانه قبل از این نبوده، الان شکل گرفته و این حلقه را کامل کرده است بلکه نشانه در یک سیر دارای شیب و به تدریج کامل می‌شود. برای همین هر کدام از نشانه‌ها می‌تواند در عین حال که نشانه هستند علائم و نشانه‌های بالاتر از خود را نیز داشته باشند، برای مثال بیماری کرونا می‌تواند از جمله مصداق بیماری‌هایی باشد که به عنوان ابتلاء مطرح می‌شود و یا یکی از نقاط تقابل حزب باطل و شیطان در تاریخ مطرح شود تا بشر را به سمت ظهور ببرد اما اینکه آیا بشر بلافاصله با پایان این ویروس با جریان ظهور به همان معنای قطعی مواجه می‌شود یا نه؟ می‌تواند چنین نباشد. حتی می‌توان مراحل شدیدتر از بیماری‌ها را برای مراحل شدیدتری از ظهور انتظار بکشیم تا رخ دهد.با آغاز شیوع ویروس کرونا و اضطراب عمومی که در جامعه بشری ایجاد شد نقش این ویروس  را در توجه و تعمیق احساس بشری به منجی و نگاه او به معنویات و معاد را کاملاً می‌شد در قلب اروپا و جهان غرب مشاهده کرد. لازم است این توجه رشد کند و به حدی برسد که بتوان نام آن را ظهور حق نامید. در این هنگام است که می‌توان گفت ما با جریان ظهور روبرو هستیم حتی چنانچه اینگونه نباشد کرونا از فهرست علائم ظهور خارج نمی‌شود بلکه نوع ضعیفی از نشانه‌های ظهور قلمداد می‌شود.اگر ما با همین محرک‌های ضعیف بتوانیم رشد کنیم نیازی نیست در جریان ظهور به ابتلائات سنگین‌تری گرفتار شویم اما اگر بشر در همین ابتلائات به خودش نیاید و چشم امام بین او باز نشود طبیعتاً ابتلائات به سمت سخت‌تر و سنگین‌تر شدن پیش خواهد رفت؛ بنابراین از آن مرحله ضعیف تا مرحله نهایی که ظهور را ایجاد می‌کند همه از نشانه‌های ظهور به شمار می‌آیند.دکتر محمدهادی همایون