دمی در مجلس اخلاق عیسوی 99/10/16
دمی در مجلس اخلاق عیسوی
پیامبران بویژه پیامبران اولوالعزم، همچون حضرت موسی و عیسی(ع) سرمشقهای نیک برای مومنان و مسلمانان هستند. البته کتب آسمانی موجود آنان با تحریفهای لفظی و معنوی مواجه شده است. از این رو، مراجعه مستقیم به تورات و انجیل نمیتواند مفید و سازنده باشد و تنها راه آن است که فلسفه و سبک زندگی آنان را از طرق معتبری چون قرآن و احادیث معتبر معصومان(ع) یعنی ثقلین به دست آوریم.انسان نه تنها میبایست صالح بلکه مصلح باشد و امور فاسد را اصلاح کند؛ از همین رو از نظر قرآن، همگان میبایست به «صلح» به عنوان «خیر» نگاه کنند که هیچ شرارتی در آن نیست؛ و هر کسی باید نه تنها به اصلاح فسادی که کرده بپردازد،بلکه تلاش کند تا در میان دیگران نیز صلح و اصلاح ایجاد کند. خدا در این باره میفرماید:پس تقوای الهی پیشه کنید و میان خودتان اصلاح نمایید و پیرو و مطیع خدا و رسول باشید اگر مومن هستید.از نظر قرآن، یکی از مقامات عالی در سیر و سلوک الهی انسان، دستیابی به مقام «مقربون» است که خدا آنان را به خویش نزدیک میکند. مصداق اتم و اکمل این افراد همان چهارده معصوم(ع) هستند.اما کسانی که فلسفه و سبک زندگی خویش را بر اساس همین سیره معصومان(ع) قرار دهند، به همان مقامات دست مییابند.حضرت عیسى (ع) درباره نقش اصلاحگری در میان مردم و دستیابی به جایگاه مقربان در ساختار همان اصول الهی میفرماید: خوشا به حال اصلاح کنندگان میان مردم؛ اینان در روز قیامت مقرّبانند. سوگند زهری است که انسان برای اثبات مدعای خویش میخورد؛ یعنی حاضر است تا زهر را بنوشد و از راست خویش نگذرد و به دروغ آلوده نشود؛ زیرا صداقت برایش به عنوان عرض و آبروی اجتماعی، از جان نیز عزیزتر است. وقتی کسی سوگند میخورد، دیگری را در قسم خویش وارد میسازد یا دست راست خویش را که نشانه برکت است، بلند میکند یا در دست دیگری میگذارد تا این گونه نشان دهد تا چه اندازه نسبت به سخن و رفتار خویش صادق است.خدا در قرآن بهصراحت میفرماید: و خدا را دستاویز سوگندهاى خود قرار مدهید تا بدین بهانه از نیکوکارى و پرهیزکارى و سازشدادن میان مردم باز ایستید؛ و خدا شنواى داناست.(بقره، آیه ۲۲۴(پیامبر خدا (ص) در سفارشی به امام علی(ع) میفرماید: اى على ! چنانچه ضرورتى در میان نباشد، نه به راست و نه به دروغ، به خدا سوگند مخور و خدا را دستاویز سوگند خود قرار مده؛ زیرا خداوند به کسى که سوگند دروغ به نام او یاد کند، رحم نمى کند و از او مراقبت نمىنماید.
همچنین خدا در جایی دیگر از قرآن از مردمان خواسته که هرگاه سوگند خوردند، به آن وفادار باشند و آن را نشکنند. (توبه، آیه ۹) هر چند که بسیاری از مردمان اینگونه نیستند و با تکرار سوگندها باز به آن بیوفا هستند و پیمانشکنی میکنند(مائده، آیه ۱۰۸) و بدتر آنکه به شکل لغو و بیهوده اقدام به سوگند در هر چیزی و کاری میکنند و سوگند را ابزار بازی خویش قرار میدهند.(مائده، آیه ۸۹)اگر ارزش و اهمیت سوگند را انسان بداند، هیچگاه به خدا سوگند حتی بهجا نمیخورد؛ چه رسد که سوگند را بیجا بخورد یا سوگند دروغ بخورد.در حدیثى مىخوانیم که یکى از بزرگان دین براى خود همسرى انتخاب کرده بود، به ایشان اطّلاع دادند که آن زن از طایفه خوارج است و به برخى از ائمه(ع) توهین مىکند. ایشان تصمیم به جدایى از آن زن مىگیرد. او را طلاق مىدهد و مهریهاش که چهارصد دینار بود را نیز مىپردازد. آن زن به امیر مدینه شکایت کرده و مجدّداً مهریّهاش را مطالبه میکند. امیر مدینه شوهر آن زن را میخواهد و مىگوید: قسم بخور که مهریهاش را پرداختهاى. او قسم نمیخورد و دوباره مهریّه زن را میپردازد! فرزندش میگوید: پدر جان! مگر تو بر حق نبودى. چرا قسم نخوردى؟ آن بزرگ میفرماید: بله، برحق بودم ولى براى حفظ حرمت نام پروردگار قسم را ترک کردم!» حضرت عیسی(ع) فرمود: موسى بن عمران به شما امر کرد که زنا نکنید و من به شما امر میکنم که فکر زنا را در خاطر نیاورید، چه رسد به عمل زنا، زیرا آن که فکر زنا کند مانند کسى است که در عمارت زیبا و مزینى آتش روشن کند، دودهاى تیره آتش زیباییهاى عمارت را خراب میکند اگر چه عمارت آتش نگیرد یعنى فکر گناه خواه ناخواه در قلب مردم تیرگى ایجاد میکند و به صفا و پاکى دل آنها ضربه میزند گر چه مرتکب آن گناه نشوند.از نظر آموزههای قرآن، هر کسی گناهی حتی کبیره انجام داد، فرصت این را دارد که با توبه و استغفار، از آثار و تبعات آن رهایی یابد. البته هر خطا و گناهی که دارای مفاسد اجتماعی یا روانی یا دنیوی یا اخروی است، باید ترک شود و گاه حتی اقداماتی برای اصلاح مفاسد انجام شود؛ چنانکه در بحث اصلاح بیان شد.اما آنچه از اینها مهمتر و اساسیتر است، ترک گناه و عدم بازگشت به آن است؛ زیرا توبه واقعی آن است که انسان به سمت و سوی گناهی که مرتکب شده، دوباره باز نگردد؛ یعنی به جای بازگشت به خدا به سوی گناه بازگشت نکند؛ زیرا توبهای که با بازگشت به گناه باشد، نه به خدا، هیچ مشکلی حل نمیشود. خدا در آیاتی از مردمان خواسته تا برای خویش باقیات صالحات بهجا بگذارند(مریم، آیه ۷۶؛ کهف، آیه ۴۶)؛ زیرا این باقیات صالحات از قبیل سنتها و سیرههای نیک، فرزندان صالح، ساخت مساجد، مدارس و بیمارستان از اموری است که حتی پس از مرگ نیز برای انسان آثار و برکات دارد؛ چرا که از نظر قرآن، انسانها دو نوع عمل دارند، عملی که پیش میفرستند و عملی که پس از ایشان میآید. پس هر کار خوب و بدی که پیش میفرستیم برای ما محاسبه میشود؛ چنانکه کارهایی که پس از ما استمرار مییابد نیز برای ما خواهد بود(انفطار، آیه ۵)؛ خدا میفرماید: آرى ماییم که مردگان را زنده مىسازیم و آنچه را از پیش فرستادهاند با آثار و اعمالشان درج میکنیم؛ و هر چیزى را در کارنامهاى روشن برشمردهایم.(یس، آیه ۱۲)یکی از بزرگترین نعمتهای الهی به بشر، عقل است که باید آن را به کار گیرد. البته برخی آن را دفن میکنند و این نعمت خدا را به کار نمیگیرند و گرفتار سفاهت و حماقت میشوند. از نظر قرآن، آنانی که از شرایع آسمانی پیروی نمیکنند و بر کفر و شرک باقی میمانند، انسانهایی سفیه و سبکمغزی هستند که از عقلانیت سودی نبرده یا کم بردهاند.(بقره، آیه ۱۳۰(براساس آموزههای اسلام، برای هر دردی درمان و دارو و دوایی است؛ اما گویا برای حماقت افراد درمانی نیست؛ چنانکه امام صادق(ع)نقل میکند: عیسى بن مریم گفت: بیماران را طبابت کردم و به اذن خدا آنان را درمان کردم، کورانِ مادرزاد و مبتلایان به پیسى را به اذن خدا بهبود بخشیدم، و مردگان را به اذن خدا زنده کردم، اما احمق را نتوانستم اصلاح کنم. اگر انسان از عقل بهرهمند شود با تفکر و نظر دقیق در خود و محیط خویش میتواند به حقایق دست یابد و رفتار صحیح و درست را بیابد که همان اسلام و قوانین الهی آن است. در آیات قرآن به ذکر و یاد خدا تأکید بسیار شده است و حتی از مومنان خواسته شده تا در هر زمانی بسیار زیاد ذکر خدا را داشته باشند: اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را یاد کنید یادى بسیار. (احزاب، آیه۴۱(ذکرالله حتی زبانی آن میتواند آثار و برکات بسیاری برای انسان داشته باشد که از جمله آنها رهایی از خطورات شیطانی و نفسانی است که هر دم انسان را گرفتار و قلب و ذهن آدمی را تسخیر میکند.(اعراف، آیه ۲۰۱)انسان باید به قسمت خویش رضایت بدهد و قناعت کند(زخرف، آیه ۳۲) و از خدا به میزانی بخواهد که موجب سرکشی و طغیان نشود؛ زیرا انسان وقتی احساس استغنا و بینیازی کرد، طغیان میکند(لیل، آیات ۸ و ۹)؛ چنانکه قارون و مترفان و دارندگان امکانات و رفاه زیاد اینگونه هستند و گرفتار جرم و جنایت و فحشاء و منکر میشوند و راه افراط در پیش میگیرند.امام صادق(ع) از قول حضرت عیسی میفرماید: در انجیل آمده است که عیسى گفت: بار خدایا! صبح یک گرده نانِ جو و شب گردهاى دیگر مرا روزى فرما و بیش از این روزىام مده که دچار طغیان شوم.باید توجه داشت که انسانها زمانی گرفتار طاغوت میشوند که از مرزها بگذرند و افراط در پیش گیرند. اینگونه است که در دنیا و آخرت گرفتار عذاب میشوند.انسانی که مرزهای شرعی را که عقل و نقل آن را کشف کرده، نادیده میگیرد، گرفتار انواع فسق و فجور میشود؛ چنانکه عیسى میفرماید: از نگاه کردن به آنچه منع شده است بپرهیزید؛ زیرا که آن ،بذرِ شهوتها و نهال گناه است.همچنین حضرت عیسى(ع)میفرماید: درخت کامل نمىشود مگر با میوهاى گوارا. همچنین دیندارى کامل نمىشود مگر با دورى از حرامها. همچنین آن حضرت میفرماید: همچنان که از مردم در عیان شرم دارید، از خداوند در نهان شرم بدارید.انسانی که بخواهد در دنیا و آخرت موفق باشد لازم است کارهای پسندیده انجام دهد و در زندگی شخصی و اجتماعی هرگز از این چارچوب و مرزی که شریعت بیان کرده و عقل و نقل آن را کشف کرده خارج نشود. از نظر آموزههای وحیانی، هر کسی به معروف پایبند باشد خیر میبیند؛ زیرا معروف هرگز منکر نمیشود و همواره آثار آن باقی و برقرار خواهد بود. این معروف چه در حق زن و بچه و پوشاک و غذای آنان باشد یا در کارهای نیکی چون نماز و روزه و صدقات؛ زیرا معروف یکی از همان باقیات صالحاتی است که برای آدمی در دنیا و آخرت میماند و آثارش ماندگار است و چیزی آن را از میان نمیبرد. علم و دانش امری بسیار پسندیده و فضیلتی بزرگ است به شرط آنکه به جامه عمل درآید؛ زیرا عالم بیعمل همچون زنبور بیعسل است. حضرت عیسى(ع)میفرماید: دنیا پل است؛ از آن بگذرید و آبادش مسازید. در حالی که دنیا برای آخرت است، اما بسیاری از مردم دنبال دنیا میروند و آن را خانه و سرای ابدی خود میدانند. اینگونه است که اسیر و گرفتار دنیا و غرور آن میشوند. این افراد همچون شیاطین در خدمت مومنان هستند(انبیاء، آیه ۸۲) و مومنان از کارهای آنان بهرهمند میشوند، هر چند که خود آنان سودی از کارهایشان نخواهند برد؛ چنانکه حضرت عیسی(ع) میفرماید: اى بندگان دنیا! مثَل شما چون چراغ باشد که به مردم روشنایى دهد، امّا خود را بسوزانَد. آن حضرت همچنین میفرماید: اى بندگانِ بد! مردم را با بدگمانى سرزنش مىکنید و خویشتن را با یقین به عیبِ خود سرزنش نمىکنید؟!