سبک زندگی اسلامی                   

عدالت علی علیه السلام:گشايش و راحتي در عدل است و كسي كه محيط عدل و داد در نظرش تنگ آيد عرصۀ جور و ستم بر وي تنگ‌تر خواهد بود» (نهج البلاغه)على (ع) در عدالت به حدی جدی بود كه فرزند خود را با سياه حبشى يكسان مي ديد. از عمال خود باز جوئى مي كرد و ستمگران را مجازات مي نمود تا حق مظلومين را باز ستاند بدين جهت فرمود: "بينوايان ضعيف در نظر من عزيز، و گردنكشان ستمگر پيش من ضعيفند."حكومت على بر پايه عدالت و تقوى و مساوات استوار بود و در مسند قضا جز بحق حكم نمي داد و هيچ امرى نمي توانست رأى و انديشه او را از مسير حقيقت منحرف سازد. چنانكه برادرش عقيل هر قدر اصرار نمود نتوانست چيزى اضافه بر سهم مقررى خود از بيت المال مسلمين از آن حضرت دريابد. "... چگونه بخاطر نفسى كه با تندى و شتاب بسوى پوسيدگى برگشته و مدت طولانى در زير خاك خواهد ماند به كسى ستم نمايم؟"

"بخدا سوگند (برادرم) عقيل را در شدت فقر و پريشانى ديدم كه مقدار يك من گندم (از بيت المال) را از من تقاضا مي كرد و اطفالش را با موهاى ژوليده ديدم و عقيل بر درخواست خود تأكيد مي كرد و من هم به سخنانش گوش مي دادم و او گمان مي كرد دينم را بدو فروخته ‏ام!"... پس قطعه آهنى را (در آتش) سرخ كرده و نزديك تن او بردم كه عبرت گيرد! از درد آن مانند بيمار شيون و فرياد زد و نزديك بود كه از حرارت آن بسوزد! به او گفتم:اى عقيل مادران در عزايت گريه كنند آيا تو از پاره آهنى كه انسانى آنرا براى بازيچه و شوخى گداخته است ناله مي كنى ولى مرا بسوى آتشى كه خداوند جبار آنرا براى خشم و غضبش افروخته است مي كشانى؟ آيا تو از اين درد كوچك مي نالى و من از آتش جهنم ننالم!و شگفت ‏تر از داستان عقيل آنست كه شخصى شبانگاه با هديه‏ اى  آمد. حضرت بدو گفت آيا اين هديه است يا زكوة و صدقه است؟و صدقه كه بر ما اهل بيت حرام است. آن شخص گفت، نه صدقه است و نه زكوة بلكه هديه است!علی به او گفت... آيا از طريق دين خدا آمده ‏اى كه مرا فريب دهى؟ بخدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاى آنها است به من بدهند كه خدا را درباره مورچه ‏اى كه پوست جوى را از آن بگيرم نافرمانى كنم هرگز چنین نمي كنم و اين دنياى شما در نظر من پست‏ تر از برگى است كه ملخى آنرا در دهان خود مي جود. على را با نعمت زود گذر دنيا و لذتى كه پايدار نيست چكار است؟ عبد الله بن ابى رافع در زمان خلافت آن حضرت خازن بيت المال بود يكى از دختران على (ع) گردن بندى موقت براى چند ساعت جهت شركت در يك مهمانى عيد قربان به عاريه از عبدالله گرفته بود. پس از خاتمه مهمانی على دختر خود را ديد كه گردن بند مرواريد بيت المال در گردن اوست. فورا بانگ زد اين گردن بند را از كجا آورده‏ اى؟ دخترك با ترس و لرز فراوان عرض كرد از ابن ابى رافع براى چند ساعت به عاريه گرفته ‏ام. عبد الله گويد امير المؤمنين مرا خواست و فرمود اى پسر ابى رافع در مال مسلمين خيانت مي كنى؟ عرض كردم پناه بر خدا اگر من به مسلمين خيانت كنم!فرمود چگونه گردن بندى را كه در بيت المال بود بدون اجازه من و رضايت مسلمين به دختر من عاريه داده‏ اى؟گفتم يا امير المؤمنين او دختر شما است و آن را از من به امانت خواسته كه پس بدهد و من خود ضامن او شده ام... علی فرمود همين امروز آنرا به محلش برگردان و مبادا براى بار ديگر چنين كارى مرتكب شوى كه گرفتار عقوبت من خواهى شد و اگر او گردن بند را به عاريه مضمونه (ضمانت شده) نگرفته بود اولين زن هاشميه بود كه دستش را می ‏بريدم. دخترش وقتى اين سخن را شنيد گفت يا امير المؤمنين من دختر توام چه كسى براى استفاده از آن از من سزاوارتر است؟ حضرت فرمود اى دختر على بن ابي طالب هواى نفست ترا از راه حق بدر نبرد! آيا تمام زن هاى مهاجرين در عيد چنين گردن بندى داشتند؟ آنگاه گردن بند را از او گرفت و به محلش برگرداند... کانال دین و علم:

" ابوسعيد ابوالخير ":شبی در عالم رويا نَفْس خود را ديد، بينهايت فربه،به نفس گفت: ای نفس!من تو را اين همه رياضت دادم و سختی چشاندم، پس چگونه تو همچنان چاق و فربه مانده‌ ای؟نفس گفت: آری تو بسيار بر من سخت گرفتی اما آنچه را كه ديگران از تو تمجيد ميكردند و تعريف، بر خود حمل نمودی و حق دانستی.اين فربگی حاصل همان تكبّر و خودشيفتگی و باور تمجيد ديگران است.گويند ابوسعيد ديگر هيچگاه در آنجا كه از وی تعريف و تمجيد كنند، حاضر نشد.کانال دین و علم:

آلودگی هوا براحتی به داخل منازل رسوخ کرده

از رسول الله پرسیدند:چرا دعا می کنیم ولی مستجاب نمی شود؟ در حالی که خداوند متعال فرموده است: « بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را »حضرت فرمودند:چون ده چیز قلب های شما را میرانده است:1_خدا را شناختید ولی اطاعت نکردید،

2_قرآن را قرائت کردید ولی عمل نکردید،3_ادعای محبت رسول خدا را دارید ولی با اولاد او دشمنی کردید،4_ادعای دشمنی شیطان دارید ولی از او پیروی کردید،5_ادعا می کنید بهشت را دوست دارید ولی برای آن تلاش نمی کنید،6_ادعا می کنید از آتش می ترسید ولی بدن خود را در آن می اندازید،7_به جای عیب خود به عیب دیگران پرداختید،8_ادعا کردید دنیا را دوست ندارید .ولی به جمع اموال پرداختید،9_به مرگ اعتراف می کنید ولی  برای آن آماده نیستید،10_مردگان را دفن کردید ولی عبرت نگرفتید. بنابراین دعای شما مستجاب نمی شود. مواعظ العددیه جلد

آیت الله بهجت:کسی که از معنویات و معرفت خدا بهره مند است، چه حاجت به کیمیا دارد؟! چه کیمیایی بالاتر از خداشناسی؟!  در محضر بهجت ج 2 / ص 359