سبک زندگی اسلامی 99/11/17
سبک زندگی اسلامی
چه ارتباطی بین "نَفْس و نَفَس" وجود دارد؟:نکتهٔ مهم این است كه حضرت حقتعالی غالباً نَفْس را در قرآن در مورد انسان و در معنای برداشت از امور دنیایی بکار برده است و تلقی ما هم باید از نَفْس، همان باشد که انسانِ زنده نَفَس میکشد و با آن زنده است تا بتوان تعابیر قرآنی و حدیثی را فهمید.در زمان مرگ و اَجَل، نَفَسِ انسان میایستد و نَفْس که همان تمنّیاتِ انسان و جسم خاکی برای بقاء در دنياست، آن را طلب میکند همچون غذا و... که اگر مازاد بر نیاز باشد به آن هوایِ نفس میگویند. چرا؟ چون هوا چیزی است که به درد نمیخورد. (به عنوان مثال میگویند: این بستهٔ پفک نمکی چهل تا پفک داشت و مابقی آن هوا بود، فقط باد کرده بود که به درد نخورد)هر چیزی که نیاز نَفْس نبود و مازاد نفس بود، هوای نَفْس است. (مثل زیاد خوردن و زیاد خوابیدن، و یا کسی که کاری را برای شهرت میکند، میگویند هوای نَفْس داشت)حبْط در لغت به معنای "بر باد دادن خاکستر" است. شما اگر یک ماشین را بسوزانید خاکستری از آن باقی میماند و باد همه را به هوا میبرد، پس چیزی از ماشین حتی خاکسترش هم در دست شما نمیماند. اگر اعمال انسان برای هوای نَفْس باشد و سرسوزنی خارج از طلب رضای خدا باشد همه حَبط میشود.انسان دو نیرو دارد: 1- هوایِ نفس 2- هوایِ خدا هوای نفس با مادیّات ارضاء میشود و هوای خدا با روح خدا! با قطعشدن نَفَس، تنفس از بین میرود و مرگ حاصل میشود، در این حالت روح از بدن خارج میشود چون دیگر نیازی برای ماندن در بدنی که برای ابد از حرکت ایستاده است در خود نمیبیند. روح به سرعتِ نور به سمت معبود حرکت میکند.اگر روح، روحِ متعالی باشد در طبقات آسمان، فرشتگان با القابش که به آن در آسمان معروف بوده است صدایش میکنند و بالهای خود را بر او میکشند. مثال میگویند: ای شب زندهدار خدا! تا اینكه نزد حقتعالی رسیده و حقتعالی روح را منادا قرار میدهد كه نزد من خوش آمدی (حال روح اینجا چی میشود بدرستی مشخص نیست) به ملائک امر میکند من از این بندهام راضی هستم او را تا زمان قیامت در بهشتِ برزخیاش ساکن کنید و او را متنعّم سازید. سپس جسمِ برزخیِ انسان به سرعت نور به سمت قبر او حرکت میکند. در قبر یا حفرهای از نِیران یا آتش است، یا باغی از باغ های بهشت! جسم برزخی در آن ساکن میشود (جسم برزخی آن است که در زمان خواب دیدن با آن سِیْر میکنیم، سخن میگوییم و میبینیم، در حالی که جسم خاکیمان در تاریکی در بستر خود بیحرکت با چشمان بسته و گوش کر خوابیده است)در انسانِ ظالم هم برعکس، فرشتگان از بوی تعفّنِ او زمان صعودِ روحش به آسمان، خود را از او دور میکنند. وقتی انسان از تنفّس ایستاد، روح سریع از بدن مفارقت کرده و جدا میشود، جسم برزخی بر بالای جسم خاکی ایستاده و سعی دارد در او وارد شود ولی نمیتواند که به این امر "فشار قبر" گویند. به همین دلیل است که بعد از مرگ سریع روی جنازه را میپوشانند، چون جسم برزخی سعی دارد تا در جسم خاکی وارد شود، برای همین صورت جنازه را بعد از مرگ سریع میپوشانند تا جسم برزخی خودش را نبیند و اذیت نشود و یقین کند که دیگر مُرده است و نمیتواند بر جسم خود وارد شود و باید جسم را ترک کند.در زمان تلقین میّت، در اولین جمله با میّت، اتمام حجّت میکنند و میگویند: (ای فلانی ابن فلانی! هنوز بر پیمان خود که بستهای از ما جدا شوی ثابت قدم هستی؟ نمیخواهی به جسم برگردی و به میان ما بازگردی؟ ما میخواهیم تو را خاک کنیم و اگر برگردی دیگر نمیتوانی از زیر آوارِ خاکها، خود را رها کنی) این جملات خطاب به روح است چون اگر روح برگردد احتمال برگشت تنفّس وجود دارد، کسانی که بعد از مرگ زنده شدهاند به خاطر برگشتِ روح بوده است.
آیا ماجرای توبه نصوح حقیقت دارد؟:در بیان مردم ماجرایی مشهور است که شخصی به نام نصوح مرتکب گناهان بسیار میشده که پس از اتفاقی که موجب وحشت او میشود، توبه کرده و خداوند هم توبه او را قبول میکند؛ اما اصطلاح توبه نصوح در قرآن کریم بیان شده است. آنجا که خدای متعال در آیه هشتم از سوره تحریم میفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید بهسوی خدا توبه کنید، توبهاى خالص».در عین حال احادیث و روایات بسیاری به ماجرای توبه نصوح اشاره دارند. اما طبق آیه شریفه، کلمه «نصوح» از ریشه «نصح» به معنای خالص و بی غل و غش گرفته شده است و با این تعبیر، توبه نصوح به مفهوم توبهای خالص و ناب است.همچنین در بعضی از روایتها وارد شده که یکی از شرایط توبه نصوح و خالص این است که فرد توبهکننده سه روز چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرد و آن را یکی از مصادیق و شرایط این توبه عنوان کردهاند. البته باید دقت شود که توبه واقعی دارای شرایطی است که باید به همه آنها توجه شود.بعضی از مفسران هم در رابطه با تفسیر آیه هشتم از سوره تحریم، ماجرای توبه شخصی به نام نصوح را عنوان کردهاند که ماجرای آن را جلالالدین بلخی مشهور به مولوی در کتاب مثنوی معنوی خود در قالب شعر عنوان کرده است .باید دقت شود که مثنوی معنوی تلاش کرده روایتها و حدیثهای اسلامی را در قالب شعر بیان کند، اما با استناد صرف به این منبع نمیتوان این ماجرا را حقیقی تلقی کرد.در عین حال حتی اگر این ماجرا صحت داشته باشد و فردی به نام نصوح توبهای حقیقی داشته باشد، این ماجرا تنها یک مصداق از آیه شریفه مورد بحث است و این آیه تفاسیر و تعابیر دیگری دارد که دامنه آن گسترده است.منبع:تسنیم
امام کاظم (ع) می فرمایند:شگفتـا! شگفتـا! از آنان كه از خوردنى و آشاميدنى پرهیز مى كنند، از ترس آنـكه درد، بر آنـان فرود آيـد، چـگونه از گناهان پرهـيز نمى كنند، از ترس #آتش، آنگاه كه در بدنهايشان شعله افكند!