حقیقت برهان از نظر قرآن         

خدا در آیات قرآنی، واژه برهان را در مواردی چند هم چون معجزه، اثبات حقانیت، اثبات صداقت و مانند آنها به کار می برد. در این موارد گاه از مردم می خواهد که برای اثبات حقانیت و صداقت خویش برهان بیاورند، چنان که پیامبران برای اثبات حقانیت خویش معجزاتی از جمله ید بیضاء، عصای موسی(ع) و قرآن آورده اند. با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن می توان به یقین گفت که برهان از مصادیق علم است. از همین روست که به عنوان دلیل بر اثبات چیزی به کار می رود؛ چنان که خدا با آوردن برهان به عنوان دلیل قطعی و یقینی بر آن است تا اموری چون توحید عبادی و ربوبی را اثبات کند(نمل، آیه ۶۴) و از کافران و منکران غیب می خواهد تا برهانی را به عنوان دلیل علمی و قطعی خویش برای انکار توحید یا جهان آخرت ارایه دهند تا این گونه صداقت قول ایشان اثبات شود؛ زیرا هر گزاره خبری، محتمل صدق و کذب است، مگر آن که برهان و دلیل قطعی بر آن باشد.این برهان است که به عنوان دلیل علمی قطعی می تواند صداقت قول با حقیقت را بیان کند. مراد از صداقت، تطبیق چیزی با حقیقت است. از این روست که وقتی حضرت ابراهیم(ع) اقدام به ذبح فرزند کرد، خدا فعل او را تصدیق دانسته، زیرا آن چه را در رؤیا دیده بود به عنوان وحی الهی پذیرفت و با اقدام عملی به ذبح نشان داد که وحی در رؤیا را پذیرفته و آن را دروغ نداشته و به تکذیب قولی یا فعلی آن نپرداخته است؛ چرا که از نظر قرآن، یکی از راه های پیام رسانی خدا در قالب رؤیا به پیامبران است.البته خدا بیان می کند که فرعون و فرعونیان به جای تصدیق برهان و علم شهودی یقین آور، به جحد و انکار پرداختند و آن را نپذیرفتند.(نمل، آیه ۱۴) از نظر قرآن، این انکار فرعون و فرعونیان بر اساس این نیست که آنان با برهان مجعزات نه گانه(نمل، آیات ۱۰ تا ۱۲) موسوی به علم قطعی و یقین آور نرسیده باشند؛ چرا که خدا در قرآن بیان می کند که همه معجزات موسی(ع) بصیرت بخش بوده و بینایی و بصیرتی برای مخاطب معجزه ایجاد کرده بود که غیر قابل تکذیب باشد و کسی نتواند بگوید که آنها مطابق حقیقت نیست؛ زیرا ذات معجزه، بصیرت بخش است و خدا از آن به بصائر یاد می کند.بلکه صدقی است که دروغ در آن راه نمی یابد و خبر چنان روشن و بصیرت بخش است که عین حقیقت و واقعیت است؛ پس می توان که برهان های الهی از این ویژگی نیز برخوردار هستند که موجب بصیرت و یقین در سطحی می شوند که انکار آن به معنای مخالفت با حق و حقانیت و گرایش به باطل است؛ زیرا خدا عین حقیقت را در سطح به افراد ارایه می دهد که شخص بخواهد یا نخواهد به یقین می رسد و انکار چنین افرادی نسبت به یقین خویش به معنای انکاری است که در ذات آنان تحقق یافته است، یعنی شخص منکر در چنین حالتی به خودش دروغ می گوید که ظلم بسیار بزرگی نسبت به نفس خویش است.به نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن این معنا به دست می آید که آیات الهی در تکوین و تدوین، همگی از مصادیق برهان های الهی است که موجب علم می شود، و این گونه شخص مخاطب برهان و دارنده آن نسبت به حقایق هستی به یقین می رسد که غیر قابل تکذیب است، هر چند که قابلیت جحد از سوی افراد را به سبب ظلم و علو و ختار بودن را دارا است؛ زیرا هستند کسانی که به جای پیروی از حق و حقیقت صد در صد ، از باطل پیروی می کنند، و تابع ظنون و هواهای نفسانی خویش می شوند.خدا در قرآن به اشکال گوناگون از مردم می خواهد در هر کاری بر اساس برهان وارد شوند. پس انسان می بایست در پذیرش عقیده ای خواهان برهان باشد و تا برهانی ارایه نشده است، از آن عقیده پیروی نکند و آن را عقیده خویش قرار ندهد. هم چنین در رفتارهای خویش نیز می بایست رفتاری را در پیش گیرد که مبتنی بر برهان باشد؛ زیرا برهان، علمی است که عین حقیقت را نشان می دهد یا گزارش می کند.خدا در قرآن تاکید می کند که ادعای خدایی دیگر تنها بر اساس جهالت و ندانستن حق است؛ و اگر آنان تابع علم بودند دنبال آن می رفتند و از آن اعراض نمی کردند، چنان که اگر برهانی هم بر آنان بیاید می بایست تابع آن باشند که این گونه عمل نمی کنند.(انبیاء، آیه ۲۴) این در حالی است که برهان الهی بر خالقیت و ربوبیت الهی در همه هستی به روشنی به چشم می آید و آیات بینات خدا در عالم تکوین و تدوین یعنی قرآن آن چنان زیاد است که کسی نمی تواند بر خلاف آن ادعای داشته باشد. پس اگر برهانی برای آنان است و آنان صدق و صداقت دارند آن را بیان کنند. از نظر قرآن، چنین افرادی به جای آن که تابع علم و برهان باشند، تابع زعم و گمان خویش هستند.(قصص، آیات ۷۴ و ۷۵)(از نظر قرآن، هر انسانی در همه امور عقیدتی و رفتاری خویش می بایست فقط تابع برهان باشد، چنان که حضرت یوسف(ع) در امر جنسی تابع برهان شد که خدا به او ارایه داده است. او به برهان الهی از تاثیرات هر گونه رفتار زشت جنسی بیرون از چارچوب مشیت و سنت الهی آگاه شد و آثار و پیامدهای دنیوی و اخروی گناه و زشتی و فحشاء را مشاهده کرد.(یوسف، آیه ۲۴) البته ممکن است برای هر کسی چنین برهانی به طور مستقیم نباشد؛ زیرا حضرت (ع) از مخلصان الهی است که خدا برای اهداف پیامبر(ص) آنان را خالص گردانیده و به آنان عصمت داده است؛ خدا گزارش می کند که یهودیان و مسیحیان هر یک بر این باورند که تنها یهودی یا مسیحی وارد بهشت می شود. خدا می فرماید این خواسته ها و آرزوهای ایشان است که چنین اتفاقی بیافتد و آن خواسته های خویش را به عنوان خبر قطعی بیان می کنند، در حالی که به سبب عدم وجود برهان نمی توانند سخن خویش اثبات کنند و صدق سخن خویش را بیان کنند(بقره، آیه ۱۱۱)، زیرا نه پیمان نامه در قالب عهد خدا دارند، و نه خود آن را چه رفته و دیده اند و نه آن که آخرت را می تواند از غیب به شهود برسانند و به دیگران به عنوان برهان قاطع ارایه دهند.