فرزند و فرزندداری از نگاه قرآن           

هرچند که هدف از ازدواج  تشکیل خانواده برای پاسخگویی به نیازهای مختلف عاطفی انسان است، ولی شاید یکی از مهم‌ترین اهداف ازدواج را بتوان فرزندداری دانست. از این رو برخی از خانواده‌ها به سبب نداشتن فرزند و عدم توانایی یکی از همسران، از هم‌فرو می‌پاشد و برخی در حسرت پدر و مادر شدن به هر دری می‌زنند.پدر و مادر شدن هرچند از نظر عاطفی بسیاری از مشکلات روحی و روانی را برطرف می‌کند و آثار مثبت بسیاری در زندگی مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی بشر به جا می‌گذارد، اما وظایف و مسئولیت‌هایی نیز به عهده والدین و فرزند می‌گذارد که توجه به آنها می‌تواند نقش بسزایی در بهبود زندگی به جا گذارد. هر انسانی آرزوی داشتن فرزند سالم و بی‌نقص و بیماری است. اما از آنجا که هر انسانی نیاز به کمک دیگری دارد، آرزوی داشتن فرزند صالح و نیکوکار دغدغه ایشان می‌شود، زیرا هرکسی می‌خواهد تا کسی را داشته باشد تا بویژه در هنگام پیری دستگیر وی شود و به او یاری رساند. لذا دور‌اندیشان، همواره خواستار فرزند صالح افزون بر سالم می‌باشند.انسان‌های مومن و موحد همه زندگی خویش را بر محوریت توحید تنظیم می‌کنند. برای آنان هر چیزی زمانی ارزش و اهمیت پیدا می‌کند که در مسیر حرکت اصلی توحید باشد و از آنجا که فرزند صالح چنین ویژگی را برآورده می‌سازد، مورد توجه ایشان قرار می‌گیرد. اینجاست که با همه ارزش و اهمیتی که به طور فطری و طبیعی به فرزند دارند، ولی هنگام مقایسه با باقیات صالحات اخروی، آن را محدود و ناچیز می‌شمارند مگر در مسیر تعالی و کمالی آنان قرار گرفته باشد. (کهف آیه ۴۶) به هر حال هر انسانی چه پیامبر و از نخستین فرد نوع انسانی و چه غیر وی، در آرزوی داشتن فرزند می‌باشد. این‌گونه است که حتی حضرت ابراهیم(ع) و همسرش ساره در آرزوی فرزند تا زمان پیری و کهنسالی بودند و هنگامی که بشارت فرزند به ایشان داده شد، ساره از خوشحالی فریادی برمی‌کشد.(صافات آیات ۸۳ تا ۱۰۱) حضرت زکریا(ع) نیز چنانکه خداوند در سوره مریم بیان می‌کند در هنگام کهنسالی در آرزوی فرزنددار شدن بود. بنابراین مسئله طبیعی و فطری همه بشر می‌باشد.امر شگفت‌انگیز درباره نوع انسان این است که با همه علاقه و آرزویی که نسبت به فرزنددار شدن دارد، هنگامی که برخوردار از فرزند سالم و صالحی شد، راه ناسپاسی و ناشکری را درپیش می‌گیرد و نسبت به فرزندداری خویش کفران می‌ورزد. ولی فرزند برای انسان، هم آزمونی بزرگ است و هم مسئولیتی پرخطیر. انسان‌ها برخلاف دیگر موجودات، نه تنها به پرورش مادی در کودکی می‌پردازند بلکه به پرورش روحی و معنوی فرزندان حتی در نوجوانی و جوانی و میانسالی نیز می‌اندیشند. این‌گونه است که حس مسئولیت در انسان فراتر از سال و حتی نسل می‌باشد و برای نسل‌های آینده خود نیز می‌اندیشد و برنامه دارد. لذا سخن از ذریه و نوادگان در حوزه تربیت فرزندان به میان می‌آید. انسان‌ها برای تامین آینده اقتصادی فرزندان خویش می‌اندیشند و این کار هرچند که از نظر دین اسلام پذیرفته است(کهف آیه ۸۲) و حتی می‌بایست این توجه نسبت به کودکان یتیم نیز وجود داشته باشد ، اما باید نسبت به آینده معنوی و خوشبختی همراه با آرامش و آسایش دایمی آنان نیز حساس بود. از این‌رو خداوند به عنوان نمونه گزارش‌هایی از نگرانی‌های حضرت ابراهیم(ع) و حضرت یعقوب(ع) نسبت به هدایت و آینده فرزندانش بیان می‌کند تا معلوم دارد که این دغدغه، امری طبیعی برای بشر حتی پیامبران است.گاه عشق و عاطفه به فرزند موجب می‌شود تا انسان خداوند را فراموش کند و برای آینده اقتصادی آنان دست به تکاثر زند و از جریان آزاد سرمایه‌ها جلوگیری کند. گاه دیگر، به عشق و محبت فرزند از دین الهی خارج می‌شود و گاه دیگر، عشق و محبت وی، خانمانسوز می‌شود.خداوند در آیه ۱۵۵ سوره بقره از آزمون بزرگ مرگ فرزند سخن به میان می‌آورد؛ زیرا عاطفه و احساس پدری موجب می‌شود تا نتواند مرگ فرزند را تحمل کرده و در مسیر هدایت باقی بماند و این گونه است که طغیان می‌ورزد و به کفر و گمراهی کشیده می‌شود.حتی حضرت سلیمان(ع) با افکنده شدن جنازه فرزندش بر تختش که بسیار دوستش می‌داشت، مورد آزمونی سخت قرار می‌گیرد . هرچند که عشق و محبت به فرزند امری پسندیده است ولی باید توجه داشت که آموزش و تربیت فرزند مهم‌تر و اساسی‌تر ازعشق به اوست؛ زیرا آنچه آدمی را از دیگران جدا می‌سازد همین پرورش‌های خاص اوست که گاه از آن به ادب نیز یاد می‌شود. این گونه است که تربیت و تادیب فرزند به وسیله والدین حتی تنبیه او در کنار تشویق مورد توجه و تاکید قرآن قرار گرفته است.مهم‌ترین مساله در ادب فرزندان و تربیت آنان، توجه‌دادن به جایگاه پدر و مادر است؛ زیرا محبت افراطی به فرزندان موجب می‌شود تا آنان گستاخ شده و از مسیر حرکت‌گذاری بیرون روند. بنابراین خداوند پس از امر به پرستش خود به مساله احترام و تکریم پدر و مادر توجه می‌دهد و از فرزندان به عنوان مسئولیت و وظیفه می‌خواهد تا نسبت به والدین خویش تکریم کرده و احترام فوق‌العاده به جا آورند و حتی در کهنسالی به سبب خواسته‌های گاه بیجا و مکررشان آف و اخ نکنند و موجبات رنجش کلامی ایشان را فراهم نیاورند.(اسراء آیات ۲۳ و ۲۴(از این آیات و آیات دیگر به دست می‌آید که اطاعت از پدر و مادر به عنوان بخشی از وظیفه و ادب فرزند است که می‌بایست به وی گوشزد و تعلیم داده شود. و تنها موردی که از این حکم کلی و اصلی استثنا شده است آن است که پدر و مادر از وی بخواهند که مشرک شده و به خداوند کفر ورزند که تنها در این صورت است که فرزند می‌تواند برخلاف فرمان رفتار کند و از اطاعت آنان سرباز زند (عنکبوت آیه ۸) با این همه باز حق ندارد که نسبت به آنان بی‌احترامی روا دارد و حق طبیعی ایشان را تضییع کند.تواضع فرزندان در برابر والدین و تکریم و احترام ایشان وظیفه و تکلیفی عقلی و شرعی است که بر دوش فرزندان است، همان‌گونه که بر پدر و مادر است که حقوق فرزندان را نیز رعایت کرده و در تغذیه و آموزش و پرورش آنان بکوشند. خداوند خدمت فرزند به مادر را حق طبیعی مادر می‌شمارد، هرچند که به مادر این اجازه را می‌دهد تا از این حق بگذرد، ولی آنچه مهم است اینکه فرزند می‌بایست نسبت به مادر خویش در حکم خدمتگزار باشد.(آل عمران آیه ۳۵) اینکه مادر مجاز دانسته شده تا فرزند خویش را برای خدمتکاری بگمارد به این معنا است که فرزند چون خدمتکاری برای مادر است، مادر می‌تواند این حق را به دیگری از جمله خدمتگزاری برای خدا و خانه خدا واگذار کند.از دیگر حقوق والدین می‌توان به وجوب و دعا کردن فرزندان برای والدین اشاره کرد که در آیات ۲۳ و ۲۴ سوره اسرا بدان فرمان داده شده است. در آیه ۱۵ سوره احقاف ارزانی داشتن نعمت و تفضل از جانب خداوند نسبت به انسان و پدر و مادرش، به عنوان مقتضی دعای فرزند برای توفیق الهی در شکرگزاری دانسته شده است که می‌بایست مورد توجه هرکسی قرار گیرد.سخن درباره فرزند و فرزندداری در آموزه‌های قرآنی بیش از آن است که همه آنها در این مجال اندک گفته شود. از این‌رو در این مقام به همین مقدار بسنده می‌شود.